اگر بخواهيم به ادبيات داستاني به عنوان يكي از بخشهاي ادبيات بپردازيم متوجه اين مطلب خواهيم شد كه اين بخش با ديگر حوزههاي ادبيات تفاوتي عمده دارد چرا كه ادبيات داستاني گستره وسيعي را دربرميگيرد. گسترهاي كه تمام رويدادها و اتفاقات جهان هستي را درخود جاي ميدهد.
ديگر حوزههاي ادبي همچون شعر و مقالهنويسي با وجود آن كه هركدام از تأثيرگذاري خاص خود برخوردار هستند اما همچون داستاننويسي انعطافپذيري لازم براي بازگويي جهان هستي را ندارند. از اينرو افرادي كه ميخواهند به عنوان نويسنده قدم دراين وادي گذارند بايد بدانند اين حوزه با وجود برخورداري از جذابيتهاي داستاننويسي سختيها و مشكلات خاص خود را دارد. به عنوان مثال نويسنده براي خلق اثري درخور توجه بايد در حد قابل قبولي به بسياري از مناسبات اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعهاي كه در آن زندگي ميكند احاطه داشته باشد.البته از فنون داستاننويسي و احاطه به آن نيز نبايد غافل شد چراكه تسلط به فنون داستاننويسي از بديهيات خلق اثري درخور توجه است. در غير اين صورت اثر نوشته شده اصلاً قابليت خوانده شدن را نخواهد داشت. استفاده از اين ابزار در درجه اول به توانمندي ذهني نويسنده بستگي دارد.
كارگاههاي داستاننويسي و بحث كاركردهاي آن مدتي است كه نقل محافل ادبي و كارشناسان داستاننويسي شده است. برخي معتقدند داستاننويسي هنري ذاتي است و اين كارگاهها فايده چنداني براي مخاطبان خود نخواهند داشت و درمقابل گروهي ديگر معتقدند نوشتن بيش ازآن كه هنري ذاتي باشد؛ اكتسابي است.
مطلقگرايي دراين مبحث كاري بسيار اشتباه است چرا كه در خلق يك داستان خواندني بخش اكتسابي و ذاتي دركنار هم كارگشا خواهند بود. براي آن كه نويسندهاي به تواناييهاي خود دست يابد در مرحله نخست بايد از ذوق و علاقه كافي براي نوشتن برخوردار باشد. در مرحله دوم نيز بايد از پيش زمينههاي فكري و اطلاعات كافي درخصوص جامعه و مخاطباني كه براي آنها مينويسد برخوردار باشد.
نگاه متفاوت به جهان هستي و اتفاقاتي كه در آن رخ ميدهد يكي از مهمترين ويژگيهاي داستاننويسان در مقايسه با افراد عادي است. شايد مردم عادي در عرصههاي مختلف زندگي مبتلا به روزمرگي شوند ولي نويسنده همواره با نگاهي متفاوت به جهان مينگرد و همواره دريچههايي تازه پيش روي او گشاده ميشوند.براي خلق اثري خواندني علاوه برموارد ياد شده بايد يكسري از ويژگيها در كنار هم جمع شوند تا داستان خوبي از آب درآيد. ذوق و توانمندي در وجود همه هست و اينطور نيست كه برخي از آن محروم باشند و عدهاي ديگر برخوردار از آن باشند. تنها نكتهاي كه اهميت مييابد اين است كه اگر تمام شرايط و ويژگيهاي لازم براي نوشتن در كنار هم قرار گيرند استعداد افراد شكوفا شده و توانايي دست به قلم بردن را خواهند يافت.باز هم ميگويم تأكيد بر ذاتي بودن مطلق يا اكتسابي بودن هنر نويسندگي تصوري كاملاً اشتباه است. به غير افرادي كه نام آنان در جرگه نويسندگان بزرگ جهان نقش بسته است باقي علاقهمندان در صورت برخورداري ازحد متوسطي از استعداد با آموزش صحيح ميتوانند داستاني درخور توجه خلق كنند.
كامران پارسينژاد / ایران