شايد شما در برخي اوقات مجبور به برقراري ارتباط با جنس مخالف شويد؛ انسان، هرگز بي ارتباط با ديگران زندگي نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباط ها تنوع ميپذيرد، ولي ارتباطات انساني، هيچگاه قطع نشده است؛ زيرا براي آدمي، ارتباط با همنوع يک ضرورت است.
نوع و کيفيت ارتباط را اهداف و اغراض ما تعيين ميکند. به اين سبب، گاهي ارتباط آموزشي است، گاهي اقتصادي، گاهي فرهنگي و برخي اوقات اجتماعي. هدف يک ارتباط، در قالب پيام مبادله شده، فراهم ميشود و به دست ميآيد. افزون بر آن که هر نوع ارتباطي، شرايط خاص خود را دارد که بايد رعايت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. يک مجموعه داراي اصول و قواعدي کلي است که بايد در تمام ارتباطها رعايت گردد. يکي از اين اصول، اين اسم که هرگز ارتباطها نبايد با همديگر همپوشي و تداخل نمايند؛ يعني در ضمن يک ارتباط، نبايد هدف گم شود.
پيام مبادله شده که معين کننده نوع ارتباط است، بايد محدود و منحصر به همان نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن يک ارتباط اقتصادي نبايد ارتباط خانوادگي و پيام خانوادگي مبادله شود. اين تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط خواهد شد و هر دو را از اهدافشان دور ميسازد و همچنان که اگر در ضمن ارتباط آموزش، حواس شما متوجه مطالب ديگر شود، موجب افت کيفيت آموزش ميشويد.
در ارتباط ديگر نيز تداخل پيامها، موجب افت سطح ارتباط ميشود. پس بايد به اصول ارتباطهاي انساني پاي بند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست يافت. شايد توجه داريد که علت اصلي حضورتان در دانشگاه - همان گونه که از نام اين محيط پيداست تحصيل دانش و علم است و نه تحصيل چيز ديگر؛ از اين رو، ارتباط اساسي و اصلي شما با تمام افراد در اين محيط، يک ارتباط آموزشي است و اگر ارتباط دوستي يا اقتصادي و... برقرار شود، در مسير تکميل ارتباط آموزشي و يا مقدمهاي جهت رسيدن به اهداف آموزشي است. اگر در دانشگاه در پرتو يک ارتباط اقتصادي، لوازم التحرير، فيش غذا، لباس و... تهيه ميکنيد، همه براي تأمين اهداف آموزشي و تحصيل علم و دانش است.
هر رفتار و يا ارتباطي که شما را از اين هدف دور کند، آفت زندگي دانشجويي و انحراف از مسير ارتباط آموزشي تلقي ميشود. هر ارتباط ديگري غير از ارتباط آموزشي، فقط يک عامل مزاحم است و بايد آنها را از مسير زندگي دانشجويي خود حذف کنيد تا بتوانيد به اهداف علمي و معرفتي خوبى نايل آييد.
پس از ديدگاه تعليم و تربيت، ارتباط با جنس مخالف، يک عامل مزاحم است و در اولين گام، سطح تمرکز شما را کاهش ميدهد. کافي است يک پيام غير آموزشي از جنس مخالف نظر شما را به خود جلب نمايد تا ساعتها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد.
توجه داريد که تا کنون تنها با تکيه بر ديدگاه تعليمي و تربيتي، به بررسي اين پديده پرداختهايم و نتيجه سخن آن که هر عمل و ارتباطي که ارتباط آموزشي و فعاليت تحصيلي شما را تحت الشعاع خود قرار دهد و کميت و کيفيت دانش اندوزي شما را کاهش دهد، بايد از زندگي دانشجويي شما حذف شود.
توجه داريم که تأثيرمزاحمتي ارتباط با جنس مخالف، هرگز نه قابل کتمان است و نه با مزاحمتهاي ديگر - همانند سرو صدا - قابل مقايسه ميباشد؛ يعني کسي نيست که بگويد ارتباط با جنس مخالف، همانند خريد لوازم التحرير مقدمه اي براي تحصيل موفق است؛ زيرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصيلي و افزون بر اين، تحقيقات انحام گرفته و تجربيات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گوياي افت شديد تحصيلي اين گونه افراد است. موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر دانشمندان و صاحب نظران تعليم و تربيت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه اين مسئله از ديدگاه فقهي، حامعه شناختي، روان شناختي و... نيز مورد بررسي قرار ميگيرد.
اينک از ديدگاه روان شناختي اين مسئله را مورد بررسي کوتاه قرار ميدهيم.
1. دهنده پيام.
2. گيرنده پيام.
3. محتواي پيام.
4. کانال.
5. رسانه.
از بين اين امور، بيشترين تأثير و نقش تعيين کننده، نقش اصلي آن، مؤلفه سوم (محتواي پيام) است. آن چه يک ارتباط را از ديگر ارتباطها متمايز ميسازد، محتوا و پيام است.
حال سخن اين است که در ارتباط دوستي با جنس مخالف، چه نوع پيامي مبادله ميگردد که آن را ارتباط دوستي با جنس مخالف ميگويند؟
چرا ارتباط با استاد در کلاس درس را ارتباط دوستي نميگوييد و يا ارتباط با دفتردار دانشگاه را ارتباط آموزشي و دوستي ميگوييد؟
آيا چيزي جز محتوا و پيام مبادله شده، ميتواند نقش مؤثر و تعيين کنندهاي داشته باشد؟
اينک بايد مشخص کنيم که در ارتباط دوستي با جنس مخالف، محتوا و پيام مبادله شده چيست که آن را از ديگر ارتباط ها، همانند اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... متمايز مي سازد؟
آن چه در ارتباط با جنس مخالف مبادله ميشود، محبت و عشق است؛ ولي محبتي که يک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از اين رو به سراغ جنس مخالف ميرويم؛ پس محبت از نوع جنسيتي است و اگر پيام آرامش، سکون و... نيز مبادله ميگردد، رنگ جنسيتي - نه جنسي - پذيرفته است. در اين نوع ارتباط چون قواعد و شرايط و تعهدات طرفين تعريف نشده است و به صورت ناقص از فرهنگ غربي اقتباس شده است، با پيامد منفي فراواني همراه ميباشد؛ مثلاً چون سطح دوستي تعريف نشده، دوستان در برابر همديگر احساس تعهد نميکنند که معمولاً با خيانت، بي وفايي، شکست و... همراه است. گاهي اوقات به واسطه اين که سطح دوستي و ارتباط تعريف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستي فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگي و کارکردهايي از آن دست ميشود و چون شرايط آن با توافق طرفين قرين نشده، به هتک حيثيت اجتماعي و چه بسا خسارتهاي جبران ناپذير به ويژه از طرف دختر - همراه ميشود و هرگز کسي در ابتدا پيش بيني نميکند که اين دوستي، به اين نقطه ختم شود؛ ولي کم کم به جايي ميرسد که سرمايهاي جز ندامت باقي نمي ماند. بنابراين چون در فرهنگ ديني و عرف ايراني ما، اين نوع ارتباط هنوز تعريف نشده و شرايط، مقررات و آداب، تعهدهاي طرفين تعيين شده است، نبايد به سراغ آن برويم؛ چون هر ارتباطي که از شرايط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نميرسد، بلکه جز خسارت نتيجهاي ندارد. اگر ارتباط اقتصادي با آداب، شرايط و تعهدهاي بيگانه باشد، نه تنها سود نميدهد، بلکه خسارت اقتصادي تنها نتيجه آن خواهد بود.
در اين نوع ارتباط هم، وضعيت به همين منوال است. در ارتباط دوستي با جنس مخالف، آن چه در معرض خسارت و ضرر (و يا بهتر بگوييم تهديد) قرار ميگيرد، مال، سرمايه و تحصيل دانش نيست؛ بلکه آبرو و پاکي است که اگر از کف رود، هرگز جبرانپذير نيست. آيا انسان عاقل حاضر است که در يک ارتباط دوستي فاقد تعهد لازم الاجرا و غير قابل نقض، حيثيت خود را در معرض آسيب و خطر قرار دهد؟ اگر اين ضرر رخ داد، چه کسي آن را جبران ميکند و آيا آبروي بر باد رفته، قابل برگشت است؟
بسيار افرادي که هرگز گمان نميکردند به بي آبرويي و از دست دادن آبرو و... مبتلا شوند؛ ولي مبتلا شدند. بنابراين، از ديدگاه روان شناختي بين فردي نيز چون ارتباط دوستي با جنس مخالف فاقد شرايط يک ارتباط سالم ميباشد و ويژگي هاي لازم در مؤلفه هاي آن رعايت نشده است، يک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسيب ميباشد و تا زماني که به يک تعهد طرفيني همراه با رعايت آداب و شرايط منتهي شود، بايد از آن سخت اجتناب کرد. حال که ارتباط با جنس مخالف در فضاي آموزشي و غير آموزشي ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه بايد باشد؟
به طور کلي در جامعه ما چند شيوه برخورد وجود دارد که يک شيوه آن درست و شيوه هاي ديگر غلط است. برخورد مبتني بر شناخت و احترام متقابل، برخورد صحيح با جنس مخالف است. در اين شيوه، دختران و پسراني هستند که به محض ديدن يکديگر خود را نميبازند و هيجان زده نميشوند. اينان يک نگاه و يک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبير نميکنندو آن را در ذهن خود و در رؤياهاي خويش نمي پرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فاميلي، تحصيلي و... بسيار با وقار و سنگين برخورد ميکنند و در عين پرس و جو از احوال يکديگر و پاسخ گويي به پرسشهاي آنان، دچار افراط در خنده و شوخي نمي شوند.
آنان جنس مخالف را افرادي چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نميدانند و آدابي را که از لحاظ شرعي و اجتماعي در برخورد با آنان لازم است، رعايت ميکنند. آنان بر اثر تربيت خانوادگي، برقراري رابطه پنهان با جنس مخالف را بي معنا ميدانند و درباره روحيات جنس مخالف به حد کافي آگاهند و براي برقراري روابط نيزديک و صميمي با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طريق ازدواج و فراهم آوردن شرايط مقبول اجتماعي، به تحقق مي رسانند.
شيوه هاي نادرست ارتباط
1. برخورد احساسي و هيجان زده اين رفتار بر اثر عدم شناخت صحيح از جنس مخالف است و يک ابراز محبت ساده را نشانه عشقي عميق ميدهند و هيجان زده ميشوند که معمولاً در دختران چنين واکنشي بيش از پسران به چشم ميخورد
2. برخورد خشک و محدود؛ عدهاي از جوانان بر اساس تربيتهاي غلط، گاهي در ميان خويشان و آشنايان از افراد غير هم جنس اجتناب ميکنند و رفتاري سرد و يا خشن دارند؛ البته خشک نبودن هرگز به معناي رعايت نکردن حدود شرعي نيست؛ ولي رعايت موازين شرعي هم لزوماً به معناي بد اخلاقي و سرد بودن نميباشد.
3. داشتن روابط پنهاني؛ داشتن روابطي مثل نامه نگاري، تماسهاي تلفني و مخفيانه، گذشته از اين که چه عواملي باعث اين گونه روابط بين بعضي از جوانان ما شده، بايد يادآور شويم که عواقب رواني و اجتماعي بسيار خطرناکي در اين گونه روابط وجود دارد که متأسفانه بيشترين آسيب آن نصيب دختران ما ميشود.
4. افراط در معاشرت؛ بعضي از خانوادهها به بهانه اجتماعي کردن فرزندان خود سعي در ايجاد روابط افراط گونه بين پسر و دختر ميکنند که نوعي تبعيت کورکورانه از فرهنگ غربي است. بنابراين به نظر اسلام شيوه صحيح در رابطه با جنس مخالف، همان شيوهاي است که توضيح آن گذشت.
در ارتباط با جنس مخالف، در حالي که در قالب شکل اول ارتباط برقرار ميکنيد، از اصول بيان شده زير پيروي کنيد:
1. برخورد با جنس مخالف بر اصل تکبر ورزي استوار شده است؛ يعني معيار و قانون برخورد با جنس مخالف متکبرانه بودن آن است. رفتار صميمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، براي مواجه با همجنس و محارم است؛ نه براي نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حريم و مصونيت و حرمت نهادن براي خود، تکبر ورزي است تا ناشناسان و نا محرمان به حريم شما بار نيابند؛ مگر آن که محرم راز شوند بد گويي و ناسزاگويي لازم نيست و رفتار متکبرانه داشتن لازم است. بي اعتنايي، خود برتر بيني، فاصله گرفتن، حريم براي خود قائل شدن از جلوههاي رفتاري مطلوب با جنس مخالف است.
2. به برخي از تأثيرات مثبت و اندک اين ارتباط دل خوش نکنيد و بدانيد که انسانهاي پشيمان اندک اندک به خط قرمز رسيدند و از آن عبور کردند. اگر شما يک قدم جلو بگذاريد، بايد تا ده قدم از ارزشهاي خود عقب نشيني کنيد. جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف ارتباطهاي انساني را فراهم ميسازد. در محيط آموزشي هم نبايد از آفاتي که در جاذبه هاي زيستي ريشه دارد، غفلت کنيد؛ زيرا روابط انساني از اين ناحيه، بسيار آسيب پذيرفته و به انحراف مي گرايد. بر همين اساس شارع مقدس به ما هشدار ميدهد که هرگاه دو غير هم جنس در قالب هر ارتباطي در مکاني خلوت و دور از ديد ديگران قرار گيرند، شيطان آنها را به سمت روابط تهديدآميز مي کشاند و بايد از آن محيط و ارتباط گريخت.
نکته ديگري که به اين حساسيت ميافزايد، تهديد مستمر و لحظه به لحظه اين خطر است؛ يعني در حالي که ديگر عوامل تهديد کننده، نيازمند زمان و مکان خاصي هستند تا آدمي را در معرض تهديد قرار دهند و در رفتار وي نفوذ کنند، اين عامل هميشه نقش تهديد کننده دارد و انسان هوشيار نبايد يک لحظه خود را از اين تهديد در امان ببيند.
3. محيط آموزشي بدون ارتباط آموزشي نيست و طرف دوم اين ارتباط، هميشه از جنس شما نيست. شايد شما در برخي اوقات مجبور به برقراري ارتباط با جنس مخالف شويد؛ در اين صورت، يقيناً از محدوده پيام آموزشي تجاوز نکنيد و فقط به مبادله همين نوع پيام - در صورت مستقيم يا غير مستقيم اکتفا کنيد.
مجتبی عبداللهی