يكي از خاطره انگيزترين بخشهاي آموزش در مدرسه براي همه آنهايي كه نشستن پشت نيمكتهاي كلاس را تجربه كردهاند، بخش آزمايشگاه است؛ همان جايي كه ورود به آن براي ما كلي هيجان به همراه داشت. با دقت هر چه تمام، همه آنچه را كه در قفسهها و درون شيشهها گنجانده شده بود، وارسي ميكرديم و احساسمان اين بود كه وارد دنياي ناشناختهها شدهايم.
محال بود درسي را كه در كلاس و پشت نيمكت به طور تئوري فرا گرفته بوديم، به طور عملي در آزمايشگاه با هم مشاهده كنيم و از يادمان برود. خط به خط آن درس را خوب و البته با علاقه به خاطر ميسپرديم، فارغ از اين كه نتيجه اين آزمايشها چقدر در زندگي به كار ميآمد.
- ملزومات آموزش اثرگذار
آموزش اثرگذار، نياز به ابزارهاي خاص خود دارد. يكي از ملزومات اين امر كاملاً بديهي و واضح، وجود بخش عملي آموزش ازجمله آزمايشگاه در مدارس است، به اين معني كه آموزش عملي، تاثير آن را در ذهن ماندگارتر ميكند.
اين نكته در برنامههاي درسي نظام آموزشي پيشرفته دنيا كه در عرصه جهاني براي خود جايگاه ويژهاي دستوپا كردهاند، به طور كاملاً برنامهريزي شده لحاظ شده است. اما متاسفانه در كشور ما، آموزش تئوريك و غيرعملي كه اتكا بر حفظيات دارد، همچنان ميتازد و هنوز از طرح مشخصي براي گنجاندن مدون آموزشهاي عملي در برنامه درسي دانشآموزان خبري نيست.
-با افت روبه رو شده ایم
در اين زمينه، دكتر عليرضا شريفي، عضو پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش به ميگويد: بيش از سهچهارم آموزشها در نظامهاي آموزشي توسعهيافته دنيا به صورت عملي ارائه ميشود و بخش تئوري سهم كوچكي دارد، اما در كشور ما اين گونه نيست و تكيه بر آموزش تئوري است. البته وضعيت نظام آموزشي ما در اواخر دهه 60 و در طول دهه 70، در زمينه دروس عملي نظير آزمايشگاه، پيشرفت خوبي در مقايسه با وضعيت خود در دوره قبلتر داشت. حتي به اقصينقاط كشور مثل مناطق روستايي و محروم آزمايشگاه سيار ميفرستاديم، ولي در دهه 80، بهويژه در 8-7 سال اخير، در حوزه آموزشهاي عملي چه از نظر كيفي و چه از نظر كمي با افت روبهرو شديم.»
اين كارشناس با بيان اين كه بايد آموزش، عميق باشد تا فرد به مهارتهايي كه به طور عيني در زندگي براي او كاربرد دارد، مسلح شود، ميافزايد: «از نظر توانمندي در بخش آموزشهاي تئوريك، از بسياري كشورها بالاتريم، ولي از نظر عملي، وضع اميدواركنندهاي نداريم.»
وي درباره چرايي خالي بودن جاي آموزشهاي عملي در نظام آموزشي ما ميگويد: مهمترين عامل به ساختار آموزش و پرورش ما برميگردد كه فقط نيرو تربيت كردهايم تا دانشآموزان را براي كنكور تربيت كنند.
ما در بخش آموزش رسمي كه تا پايان سوم راهنمايي قديم است، حداقل مهارتها را هم به بچهها ارائه نميدهيم تا با جدا شدن از نظام آموزش رسمي بتوانند آنها را در زندگي به كار بگيرند. حتي در پايان دوره متوسطه هم چنين آموزشي را ارائه نميكنيم دانشآموزان را طوري تربيت ميكنيم كه فقط بايد بروند دانشگاه. عملاً چيزي به آنها نميآموزيم كه انتظاري از آنها داشته باشيم. ما از آموزش سادهترين مهارتها مثل شيوه خانهداري (براي زن و مرد) تا مهارتهاي زندگي مثل چگونگي رفتار با همسر و فرزند غافليم.
وي با اشاره به اين كه رسماً آموزش عملي در نظام آموزش ما تعطيل شده است، توضيح ميدهد: «امكانات آزمايشگاهي در مدارس ما يا وجود ندارد يا اگر وجود دارد، به قدري كم است كه بود و نبود آن چندان فرقي نميكند و حتي آزمايشهاي انگشتشماري هم كه در اندك مدارس انجام ميگيرد، در زندگي روزمره هيچ كاربردي ندارد، براي مثال چرا ياد نميگيريم اگر جوهر روي لباس ريخت، چگونه آن را پاك كنيم؟
-آزمایشگاه را باور نداریم
همانطور كه ميبينيم، زنگ انشا و زنگ ورزش در مدارس به حاشيه رانده شدهاند و ظاهراً اعتقادي به ضرورت و اهميت وجود آنها نيست. به نظر ميرسد همين مشكل، گريبان آزمايشگاه در مدرسه و آموزشهاي عملي را هم گرفته است.
البته از ياد نبريم در ساختاري كه ما براي نظام آموزشي تعريف كردهايم، آن قدر كتاب فربه گنجاندهايم كه در عمل، وقت و انرژياي باقي نميماند كه آموزشهاي عملي هم عرضاندام كنند.
به اين ترتيب به نظر ميرسد بايد يك بازنگري و تحول در افكار و باورهاي مسئولان نظام آموزشي و معلمان ايجاد شود تا آموزشهاي عملي، ازجمله آزمايشگاه، هويت خود را بازيابد.
شهناز سلطاني-ایران