به گزارش خبرنگار سرويس بهداشت و درمان آريا، در اين گزارش به بررسي نتايج مخرب ايجاد شده زندگي روحي و رواني و حتي معنوي بخشي از هموطنان سيل زده و با استناد به نظرات تعدادي از روان شناسان و متخصصان به آسيب شناسي مسائل ايجاد شده در مردم مصيبت زده خواهيم پرداخت.
علي اسدي، معاون دفتر سلامت رواني، اجتماعي و اعتياد وزارت بهداشت درباره وضعيت به وجود آمده ، مي گويد: در حال حاضر اگر فردي دچار عصبانيت، اضطراب و دلشوره باشد و يا حتي علائمي از افسردگي داشته باشد، کاملا طبيعي است، زيرا اين حادثه بسيار گسترده است و همه زندگي مردم را تحت تاثير قرار داده و انتظار نيست که وضعيت رواني خوبي داشته باشند.
وي افزود: کمکهايي که به مردم ميشود، براي اين است که سطح تابآوري مردم در برابر مشکل افزايش يابد، به آنان آموزش داده ميشود که چگونه اضطراب، ترس، استرس و خشمهاي خود را را کنترل کنند تا بهتر بتوانند زندگي خود را ادامه دهند. با اين خدمات به آن ها کمک ميشود که به جاي انکار و رفتارهاي تهاجمي، پذيرش رخ دهد که پذيرش هم به وجود آمده است؛ اما دنبال مقصر بودن هم وجود دارد، ليکن کمکي که به آنها داده ميشود اين است که به آنها ميگويند، اگر حالتان خوب نيست و شرايط اينگونه است، کاملا طبيعي است.
اسدي بيان کرد: عوارض روان شناختي پس از حادثه طولاني است، مانند زلزله که نيروهاي ما 5 تا 6 ماه در منطقه حضور داشتند. برنامه ريزي ما اين است، از اکنون تا خرداد ماه در مناطق سيلزده مداخلات را داشته باشيم و پس از آن هم اگر لازم شد، طبق پروتکل ادامه خواهيم داد. اين فعاليتها را ما انجام ميدهيم ولي مسائل زندگي مردم، مسئله حياتي است که مسئولان دولتي و ديگر سازمانها مسئول آن هستند.
وي همچنين ادامه داد: سلامت روان بسيار مورد توجه است و احساس همدلي مردم در همه نقاط کشور با افراد آسيب ديده مهم است، هر کسي به هر نحوي حتي با ارسال يک پيام آرامبخش ميتواند خدمتي را ارائه کند.
در هنگام و پس از وقوع چنين حادثه هايي به سلامت رواني مردم خدشه وارد مي شود و به عنوان مثال بعضي افراد ممکن است به بيماري هايي چون اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) و برخي اختلالات خلقي و اضطرابي ديگر چون افسردگي و اضطراب فراگير مي شوند.
در اين خصوص خداياري فرد مي گويد: در اين مواقع اقليت کوچکي از مردم در معرض خطر مشکلات پيشرفته روانشناختي هستند و ممکن است به مراقبت بهداشتي متخصص روانشناسي نياز داشته باشند. تعدادي از مطالعات به افزايش موارد بروز سوء مصرف مواد، افسردگي، اضطراب و اختلال استرس پس از ضربه (PTSD) پس از سيل اشاره کردهاند. سيلاب ميتواند به موقعيتهايي منجر شود که در آن سلامت، از جمله سلامت روان افراد در معرض خطر قرار گيرد و در نتيجه بار و فشار در خدمات بهداشتي و ديگر سازمانهاي دولتي و بهداشتي افزايش مييابد.
خدادادي فرد اضافه کرد: پاسخدهنده هاي اورژانسي بايد مراقب وقفه هاي بهبودي باشند. آنها بايد عواقب ناشي از سيل در سلامت روان را در نظر بگيرند و با سازمانهايي که مسئول مديريت محيط هايي هستند که مردم در آن زندگي ميکنند، به حمايت از اقداماتي که تأثيرات ناشي از سيل در جوامع را کاهش ميدهند، توجه کنند.
وي همچنين گفت: آژانسهاي مسئول مراقبت هاي اجتماعي، بايد اهميت حياتي انسجام اجتماعي جوامع و خانوادهها را قبل از وقوع حوادث تشخيص دهند و هرچه زودتر از بازسازي کردن آن حمايت کنند. بازگرداندن ارتباطات و نگهداري خانوادهها با يکديگر، براي کاهش رنجها و بهبود عوارض سيل، ضروري است.
وي در نهايت افزود: تمام خدمات مراقبت بهداشتي و ارائهدهندگان آن بايد از ناراحتي هايي که ممکن است در اثر سيل براي افرادي که تحت تأثير آن قرار گرفتهاند، آگاه باشند. اقليتي از افرادي که تحت تأثير سيل قرار دارند، ممکن است به مشکلات سلامت رواني طولاني مدت دچار شوند که موجب تشديد شرايط بهداشت روان آنها شوند.
با وجود تحليل هاي گوناگون، گفته هاي متخصصان و افرادي که بصورت مستقيم و تجربي در حادثه حضور يافته اند مي تواند توصيف شفاف تر و دقيق تري از حادثه مورد نظر ارائه کنند.
دکتر آرش ميرابزاده، روانپزشکي که چند روز بعد از سيل گلستان در مناطق آق قلا و گميشان حضور يافته، از مشاهداتش ميگويد:
هنگام بروز استرس و اضطرابهاي شديد انسان در ابتدا شوکه ميشود و سپس واقعيت را انکار ميکند. پس از مرحله انکار به چانه زني با معبود و آنچه به آن اعتقاد دارد ميپردازد و تلاش مي کند حقايق را باور نکند اما طولي نميکشد که خشم به سراغ او ميآيد. افسردگي و پذيرش واقعيت نيز مراحل بعدي مواجهه با بحران است.
آنچه در بدو ورود به آق قلا و گميشان با آن مواجه شدم افرادي بودند که در مراحل روحي مختلف پس از بحران قرار داشتند. گروهي عصباني بودند و با ديدن مسئولان واکنشهاي تند نشان مي دادند اما گروهي ديگر هنوز شوکه بودند. در اين ميان گروهي هم به شدت غمگين بودند برخي ديگر اما واقعيت را پذيرفته بودند و تلاش مي کردند با همدلي و همياري در حل مشکلات کمک کنند.
دکتر ميرابزاده ادامه ميدهد: يکي از مشکلات بسيار مهمي که در اين مناطق ديده ميشود اين است که بسياري از مسئوليني که در رأس کار امدادرساني قرار دارند با وجود تلاش هاي بسيار هنوز بحران را بدرستي نميشناسند و نمي دانند بعد رواني چنين بحران هايي که شامل بحث پزشکي، اجتماعي، فرهنگي و معنوي است بايد جدي گرفته شود، چرا که بيتوجهي به بحث روان ميتواند به بروز اتفاقات غير قابل جبران منجر شود.
در گميشان، فردي را ديدم که اطرافيانش فکر ميکردند دچار کمي افسردگي شده، اما او به اسکيزوفرنيا با شرايط حاد مبتلا بود و بايد بسرعت به بيمارستان منتقل ميشد به همين دليل در اولين فرصت با تراکتور او را به بيمارستان منتقل کرديم.
دکتر ميرابزاده در توصيف همدلي و همياري مردم سيل زده مي گويد: آنچه در اين مناطق بيش از هرچيز خودنمايي مي کرد، ادب، قدرشناسي، همدلي و ميهمان نوازي ترکمنها بود. اهالي گميشان که همه هزينه زندگي خود را از راه ماهيگيري بهدست ميآوردند در حالي که وضعيت مالي مناسبي هم نداشتند قايق هاي بسيار گران قيمت خود را بهعنوان سيل بند در مسير آب قرار داده بودند تا آسيب به شهرشان کاهش يابد. در روستاي ديگر جوانان و مردان با همه مشکلات موجود از صبح تا شب بهصورت شيفتي در اطراف روستا کيسههاي شن ميچيدند بدون اينکه از کسي توقع کمک داشته باشند و اين يعني اوج همدلي و همياري.
دکتر ميرابزاده در مورد وضعيت کمپ ها نيز مي گويد: بيشتر ساکنان اين کمپ ها را زنان و کودکان تشکيل مي دادند چرا که بسياري از مردان براي اينکه زنان راحتتر باشند سعي مي کنند کمتر در آنجا حضور داشته باشند. هرچند چارهاي جز زندگي در اين مکانها نيست اما بايد بدانيم اين گونه زندگي کردن بسيار سخت و ناراحتکننده است.
گريههاي برخي کودکان در نيمههاي شب، ديگران را بيخواب مي کرد، اما کمتر کسي لب به شکايت باز ميکرد درحالي که در شرايط عادي شايد دويدن کودک همسايه هم اين افراد را آزار ميداد. تردد و استفاده از سرويس هاي بهداشتي براي کودکان نيز بسيار مشکل بود. کودکاني که سنشان ياري نمي کند تا درک درستي از فاجعه داشته باشند بيش از سايرين در سختي قرار دارند. چرا که اوضاع روحي آنها در ميان سختيهاي والدينشان گم شده است.
انگار زنان و مردان حادثه ديده هم بيش از هر چيز ديگر نيازمند گوش شنوايي بودند براي درد دل تا از غم درون بگويند و سبک شوند. حضور در کنار افراد حادثه ديده، شنيدن سخنانشان و احساس همدردي با پرهيز از شعارهاي غيرقابل اجرا و همچنين خودداري از نصيحت کردن ميتواند تحمل شرايط را آسانتر کند. البته نبايد فقط صحنههاي تلخ را ديد، برداشته شدن اين ديوارها باعث کاهش کينه ها و افزايش حس نوع دوستي و همبستگي در اين مناطق شده بود و اين حس مي تواند در تقويت اميد به زندگي بسيار مؤثر باشد.
اين روانشناس در توصيف اهميت اعتقادات فرهنگي و مذهبي مردم حادثه نيز تأکيد مي کند: وجود اعتقادات فرهنگي و مذهبي مي تواند اين اتفاق تأسف بار را قابل تحمل تر کند. همه مردم چه فقير، چه غني از هر طبقه اجتماعي در کنار هم قرارگرفتند. خروج از من بودن و منيت به شکوفايي همياري، همدلي و همبستگي در اين مناطق منجر شده است. من کمک را با چشم خود ديدم اينکه همه سعي مي کردند دست يکديگر را بگيرند چون همه درد مشترک داشتند. فهم شان نسبت به يکديگر بالا بود و سعي ميکردند در انجام امور خير و کمک از يکديگر سبقت بگيرند.
وي در خاتمه تأکيد ميکند: با وجود همه اين ها نبايد خودمان را گول بزنيم. حادثه ديدگان و همه افرادي که به آنها کمک مي کنند حالا در بطن ماجرا هستند و به عبارت عاميانه داغند. از هر امکاني براي کمک به يکديگر بهره ميبرند اما گذشت زمان موضوع را به امري عادي تبديل مي کند. بعد از مدتي که آبها رفت و گلها پاک شد، شور و شوق کمک هـم کاهش مييابد و اين آسيب ديدگان هستند که با غم و مشکلات بسيار مي مانند.
از اينرو بايد مديريت بحران به شکلي کاملاً صحيح و مناسب صورت گيرد. بايد کمک ها عادلانه در ميان آنها تقسيم شود، در تمام مراحل از وجود روانپزشک به درستي بهره برد تا اين افراد بتوانند به زندگي معمولي خود باز گردند، در غير اين صورت بحراني تازه آغاز خواهد شد که عصيان، افسردگي، خودکشي و مشکلات روحي و رواني از نتايج آن خواهد بود.
سازمان دهي صحيح و نتيجه بخش بودن کمک ها بخش مهمي از مديريت بحران و حل مشکلات مردم مي باشد.سارا قاسمي در اين رابطه مي گويد: کمک ها به مردم مصيبت زده ي سيل بايد به گونهاي باشد که تابآوري مردم را در برابر مشکلات افزايش دهد. مسئله تاب آوري پس از بحران در همه جهان با جديت بسياري پيگيري مي شود، بنابراين امروز و با توجه به سيل پيش آمده اهميت آموزش هاي تاب آوري بيش از پيش نمود يافته است.
وي گفت: سازمانها و نهادهاي حمايتي ضمن مرتفع کردن نيازهاي مردم سيل زده بايد به آنان آموزش بدهند که در گام اول اين مصيبت را به عنوان يک واقعيت تلخ بپذيرند و در پي انکار آن يا بروز رفتارهاي تهاجمي نباشند و از همه مهمتر دنبال مقصر نگردند. چرا که پذيرش مصيبت، ذهن را براي ارائه راهکار و تصميمهاي درست فعال مي کند. سپس به آنان آموزش داده شود که چگونه اضطراب، ترس، استرس و خشمها را کنترل کنند تا بهتر بتوانند زندگي خود را ادامه دهند.
اين روانشناس به توانمند کردن زنان مناطق سيل زده اشاره کرد و افزود: بايد به زنان به عنوان مديران عاطفي خانواده توجه بيشتري شود چرا که کنترل آسيب روان آنان در آرامش ساير اعضاي خانواده تاثير غيرقابل انکاري دارد. در ضمن احساس همدلي مردم در همه نقاط کشور با افراد آسيب ديده مهم است، هر کسي به هر نحوي حتي با ارسال يک پيام آرامبخش ميتواند خدمتي را به هموطنان سيل زده ارائه کند.
مردمي که با چشم خود زندگيشان را شناور بر آب ديده اند و اکنون سقفي بر سر ندارند و نان سفرههايشان نيز توسط سازمانهاي حمايتي تامين ميشود، طبيعي است که حالشان خوب نباشد و نياز به مداخلات روانشناختي داشته باشند. در اين شرايط بايد سلامت روان آنها را بسيار مورد توجه قرار دهيم و به جاي دست به دست کردن رنجهايشان در فضاي مجازي، اقدام درخوري که به کاهش رنج آنان منجر ميشود، انجام بدهيم.