به گزارش میگنا عاطفه ایزدی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه افراد کمالگرا هیچ زمانی نمیتوانند حدوسط را رعایت کنند، گفت: افراد کمالگرا نمیتوانند برای خود قانونهایی در حد معمول آدمهای دیگر بگذارند. توجه مداوم به نقصها اضطراب خیلی زیادی را به فرد وارد میکند. این اضطراب و استرسها شرایط روحی روانی بدی را برای افراد کمالگرا ایجاد میکند. این افراد در هیچ مرحله از زندگی خود رنگ آرامش را نمیبینند برای اینکه همیشه حال بهتری برای داشتن، مقدار پول بیشتر، تحصیلات بالاتر، شریک عاطفی بهتر و درکل چیز بهتری برای دستیابی وجود دارد. هیچکدام از این موارد برای فردی که کمالگرا است تمامی ندارد و باعث میشود فرد در هیچ مرحله از زندگی خود از چیزی که هست رضایت کامل نداشته باشد و لذت نبرد.
وی افزود: این افراد خیلی وابسته به گذشته هستند و دائم دارند از آنچه در گذشته بودند پیشی میگیرند و درعینحال ترس از آینده دارند برای اینکه میخواهند در آینده کامل باشند و زندگی بهتری داشته باشند. این افراد زمان اکنون و حال را همیشه از دست میدهند. آدمی که بین گذشته و آینده گیر افتاده مسلما آرامشی ندارد و دائم در حال استرس است تا گذشته را به بهترین نحو جبران کند. این احساس استرس و اضطراب تا زمانی که درمان نشود تا انتهای زندگی با فرد باقی میماند.
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه اساسا کمالگرایی مثبت است یا منفی، گفت: در علم روانشناسی صفر و صد و سیاه و سفید نداریم. در روانشناسی یک رفتار یا واقعه به صورت طیفی سنجیده میشود و به طور مطلق نمیتوان گفت که این خصیصه مثبت است یا منفی. اگر فردی دو سرطیف قرار بگیرد نشانه خوبی نیست و خبر از خصلتی منفی میدهد اما آدمها زمانی که وسط طیف حرکت میکنند گاهی متمایل به چپ و گاهی متمایل به راست میشوند و این یعنی در مسیر درستی حرکت میکنند.
وی با بیان اینکه کسی که کمالگرایانه تصمیم میگیرد و زندگی میکند فردی است که استانداردهای خیلی بالایی دارد، گفت: اینگونه افراد بهواسطه داشتن استانداردهای بالا همواره در معذوریت و حال بد قرار میگیرند به همین دلیل خود و اطرافیانشان دچار آسیب میشوند؛ بنابراین یک فرد کمالگرا معیارها و استانداردهای سفت و سختی برای زندگیاش وضع کرده و تلاش میکند که همواره در چارچوب خاصی رفتار کند. در این شرایط خصلت کمالگرایی نه تنها مثبت نیست بلکه بسیار منفی و آزاردهنده است و تمام روابط اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و خارج از تحمل فرد کمالگرا است.
ایزدی با بیان اینکه احساس کمالگرایی کم و زیاد دارد و در آدمهای مختلف به شکلهای مختلف ظهور پیدا میکند، گفت: کسی که در دو سر طیف است کمالگرایی منفی دارد و کسی که وسط طیف حرکت میکند با استفاده از این کمالگرایی و با استفاده از تحقیر و شرمی که در لایههای زیرین کمالگرایی وجود دارد به نتیجه مثبت، پیشرفت و اهداف خود میرسد.
وی با بیان اینکه والدین کمالگرا و منتقد تاثیر بسیار منفی بر روحیات و ذهنیات فرزندشان میگذارند، گفت: آدمها به صورت ناگهانی تبدیل به افراد کمالگرا نمیشوند. غالبا این افراد والدین کمالگرا و منتقدی داشتهاند؛ در نتیجه والدین یک صدای درونی منتقد خیلی بلند برای این بچهها بهجا میگذراند، افراد با این صدا بزرگ میشوند، این منتقد را درونی میکنند و دائم به خود احساس شرم و تحقیر را یادآوری میکنند که که من باید بهتر باشم.
پس فردی که کمالگرا است تقریبا در بیشتر موارد دارای والدین منتقدی بوده که اگر نمره ۱۸ میآورده مورد تشویق قرار نمیگرفته است و دائما نقاط ضعف کودک یادآوری و بازگو شده است. پس در وهله اول این افراد دارای والدین سمی بودهاند و صدای منتقد برای فرزند خود بهجای گذاشتهاند.
این افراد صدای والدینشان، در مدرسه صدای معلم منتقد و درکل صدای فرد مهمی که دائما منتقد آنها بوده مانند خواهر یا برادر بزرگترشان را درونی میکنند و بعد از یک مدت در تمام مراحل زندگی این خودش است که به خودش میگوید «کافی نیستی، خوب نیستی، اندازه نیستی، تلاشت را بیشتر کن، باید آدم بهتری باشی، باید موقعیت بیشتر و جایگاه بهتری به دست آوردی و...». فردی که این حجم از استرس و بار منفی نقد شدن را با خود حمل میکند مسلما از سلامت روان کافی برخوردار نخواهد بود.
ایزدی با بیان اینکه این افراد زیر بار شرم و تحقیری که توسط اشخاص مهم زندگیشان در حق آنها شده است دچار حالت افراطی کمالگرایی شدهاند، گفت: این افراد دائما تلاش میکنند نقصهای خود را بپوشانند. احساس شرم و تحقیر مثل خوره ذهن آنها را میخورد. شکل افراطی کمالگرایی سلامت روان افراد را به خطر میاندازد و حال افراد را بد میکند.
وجود این صدای منتقد درونی که آداب اجتماعی را یاد میدهد به مقدار و میزان کافی ضروری است. وضع قوانین اجتماعی در مدرسه، رفتار در مهمانی و استانداردهایی که والدین در حد طبیعی وضع میکنند برای همه ضروری است، اما اگر این قوانین به میزان زیاد باشد باعث ایجاد احساس شرم در افراد میشود، اما در حد معمول باعث میشود فرد پیشرفت کند و نسبت به آینده بیتفاوت نباشد، برای آینده خود تلاش کند و از گذشته درس بگیرد. همه اینها درحد طبیعی خوب است ولی اگر بیشتر شود قطعا به سلامت روانی فرد آسیب میرساند.
وی درخصوص رابطه کمالگرایی و استرس گفت: افرادی که دچار کمالگرایی منفی هستند همواره یک شرم عمیق و یک احساس تحقیر درونی عمیق را دائما درون خود احساس میکنند. این افراد به دلیل اینکه روی نقص، شرم، عیب و ایرادات خود را بپوشانند دائما بیشتر از آنچه که در توان آنها است تلاش میکنند تا نقص و ایرادات آنها دیده نشود. تصورر کنید فردی که دائما در حال پنهان کردن ایرادات خود است، چه حس و حال درونی را تجربه میکند؟
افرادی که بیشتر احساس اضطراب اجتماعی دارند و از دیده شدن در جمع واهمه دارند، افرادی هستند که این شرم را همواره با خود حمل میکنند. این افراد سعی میکنند به صورت افراطی با این نقص کنار بیایند و جبرانش کنند یا کنارهگیری میکنند و حالات آنها به صورت اضطراب اجتماعی خود را نشان میدهد و توانایی برقراری ارتباط با آدمهای دیگر را نخواهند داشت.
ایزدی با بیان اینکه احساس کمالگرایی بر اختلافات زناشویی نیز تاثیرگذار است، گفت: فرد کمالگرا به هنگام انتخاب شریک عاطفی خود فردی را انتخاب میکند که بتواند تمامی نقصهای او را بپوشاند. این افراد به هنگام انتخاب همسر دچار مشکل میشوند و سعی میکنند بهترین را برای خود انتخاب نمایند و چهبسا در بسیاری مواقع انتخابهایی عالی نیز دارند، اما به دلیل احساس تحقیر و شرم درونی در زندگی مشترک به مشکل میخورند.
در برخی موارد این احساس تحقیر درونی منجر به خیانت در فرد میشود زیرا او خود را در سطح آن فرد نمیبیند. اینگونه افراد برای اینکه جایگاه بالاتری نسبت به همسر پیدا کنند به او خیانت میکنند تا قدرت خود را به طرف مقابلشان نشان دهند و خود را از نظر روحی ارضاء کنند.
این مشاوره خانواده با بیان اینکه افراد کمالگرا برای روابط زناشویی خود نیز مانند مابقی جنبههای زندگی خود استانداردهای سطح بالایی را وضع میکنند، گفت: این افراد مثلا استانداردها و تشریفات خاصی را در رابطه با مسائل جنسی برای شریک عاطفی خود وضع میکنند که بعضا باعث دلزدگی و برهمخوردن رابطه جنسی و عاطفی آنها میشود مثل اینکه به هنگام برقراری رابطه جنسی باید شمع و عود روشن باشد، موسیقی خاصی پخش شود یا در اتاق مخصوص و لباس مخصوص و... این اتفاق رخ دهد. از نظر افراد کمالگرا رابطه جنسی که این موارد را نداشته باشد رابطه خوبی نیست.
وی افزود: حال تصور کنید یک آدم معمولی که توانایی برقراری و لذت بردن از رابطه جنسی در همه شرایط را داشته باشد همسر یک فرد کمالگرا باشد که فقط خود را محدود به این شرایط میکند و رابطه لذت بخش برای او محدود به این خصوصیات است. این افراد علاوهبر اینکه خود را از تمام موقعیتهای دیگر محروم میسازند، شریک عاطفی خود را نیز در چارچوب قرار میدهند و فشارهای زیادی را برای برقراری رابطه به او تحمیل میکنند و همسر آنها به مرور زمان دچار انزجار میشود.
ایزدی ضمن تاکید بر اینکه افراد کمالگرا در روابط زناشویی خود نیز قوانین سفت و سختی وضع میکنند که در بلندمدت باعث آسیب جدی به رابطهشان میشود، گفت: افراد کمالگرا برای کنترل شریک عاطفی خود قوانین سفت و سختی وضع میکنند. این افراد برای تمامی جنبههای زندگی زناشویی خود از قبیل نحوه ارتباط با دوستان، چیدمان خانه، ساعت خواب و بیداری، چگونگی رابطه جنسی و... چارچوبهای خاصی را تعیین میکنند و چون فکر میکنند که آگاهی آنها بیشتر از بقیه است درنتیجه شروع به مراقبت، حمایت و نگهداری به صورت وسواسی میکنند زیرا گمان میکنند که یکسری حمایتها باید به صورت کامل انجام گیرد، عملا دستو پای شریک عاطفیشان را میبندند و او را محصور در چارچوب قوانین خود میکنند.
در نتیجه این کنترلگری و حمایت بیش از اندازه شریک زندگی آنها بیشتر دچار انزجار میشود و از آنها دوری میکند زیرا باید دائما در یک چارچوب زندگی کند که هیچ انعطافی ندارد حتی برای خانواده طرف مقابل نیز قوانینی را وضع میکنند که باید مطابق میل آنها رفتار کنند. اگر در روابط خانوادگی با خانواده همسر رفترها مطابق میل آنها نباشد این افراد دچار نارضایتی هستند و دائم به شریک عاطفی خود اعتراض میکنند و در اصطلاح غر میزنند. کمالگرایان دیگران را به این سمت که باید در چارچوب من باشید سوق میدهند و همواره «بایدهایی» را وضع میکنند.
فرد کمالگرا به دلیل شرم و نقصی که در خود احساس میکند هیچ وقت نه از خود و نه از همسرش کاملا راضی نخواهد بود. این افراد هیچوقت به احساس رضایت نمیرسند و آرامشی نصیب آنها نمیشود و اگر ازدواج کنند نیز این آرامش را از شریک عاطفی خود سلب میکنند.
وی با بیان اینکه افراد کمالگرا والدین منتقد و عیبجویی خواهند بود، گفت: یکی از حوزههای تعارض بین زن و شوهر حوزه تربیت فرزند است. افراد کمالگرا میخواهند در چارچوب خاص فرزند خود را بزرگ کنند و هرگونه انعطافی از ناحیه والد دیگر با سرزنشهایی نظیر اینکه او نظارت، حمایت و نگهداری کافی را انجام نمیدهد، مواجه خواهد شد.