او اولین بیمار روانی با اختلال چند شخصیتی بود که وکلایش توانستند آن را اثبات و بیلی را به جای زندان به بیمارستان روانی منتقل کنند.
بیلی ۲۴ شخصیت جداگانه داشت که بدترین آنها ریگان واواسکووینیچ اهل یوگوسلاوی بود که وقتی به او تبدیل میشد به زبان صربستانی و لهجه اسلاوی صحبت میکرد و حتی میتوانست به این زبان بنویسد. سرقتهای مسلحانه را این شخصیت بیلی انجام میداد.
مدت زمانی که بیلی بیمار بود و تا قبل از انتقال به بیمارستان روانی در طول روز ۱۰ شخصیت مختلف با ویژگیهای متفاوت داشت مثل دکتر، نقاش، فردی کمونیست، پسر بچهای ۸ ساله و...، اما ۱۴ شخصیت دیگر او وقتی به بیمارستان روانی منتقل شد با کمک پزشکان شناسایی و ثبت شد. (ساموئل نقاش، کوین که دزد بود، والتر شکارچی، استیو شعبده باز و...)
آسیب شناسی اختلال روانی چند شخصیتی
آدمهای چند شخصیتی موضوع جالبی برای فیلمها و کتابها بوده اند. اکثریت مردم هر اطلاعی از این افراد دارند یا در فیلم دیده اند و یا در کتاب خوانده اند.*
قبلا سؤال این بود که آیا این افراد واقعی هستند و یا اینکه فقط در افسانهها و قصهها آمده اند؟ اما همانطور که اشاره کردیم بیلی توانست اثبات کند که افرادی با بیش از ۲ شخصیت هم در این دنیا زندگی میکنند.
اختلال روانی چند شخصیتی(DID) چیست؟
نام علمی این بیماری، اختلال هویتهای جدا شده یا تجزیه ای هم است. (Disorder Dissociative Identity ) که دو یا چند شخصیت در کنار هم، اما جدا از هم رفتار بیمار را کنترل میکنند. جالب است که بیمار هر هویتی را که پیدا کند تحت تأثیر آن قرار میگیرد و از هویتهای دیگر بی خبر میشود و آنها را فراموش میکند.
اختلال چند شخصیتی جزء اختلالات تجزیه ای می باشد. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال چند شخصیتی با بهره گیری از روشهای درمانی مناسب، بهبود قابل توجهی را تجربه کرده اند و توانایی عملکردی آن ها در روابط کاری و زندگی شخصی افزایش یافته است. بنابراین این اختلال قابل درمان است و علائم آن تا حدود زیادی کنترل می شود.
در بیلی هم این موارد دیده می شد.مثلا کریستین که در وجود او پنهان بود دختری بود که افسردگی داشت و جالب این است که این دختر به کمک شخصیت دیگری به اسم آرتور در درون بیلی، توانست خواندن و نوشتن یاد بگیرد.
این شخصیتها تفاوتهای زیادی در نوع رفتار، صحبت کردن، لهجه، تفکرات و جنسیت با هم دارند حتی میتوانند آلرژی بگیرند، عینک بزنند و با دست راست یا چپ بنویسند. شخصیتی منفی و یا مثبت داشته باشند.
تبدیل یک هویت به هویت دیگر چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد و معمولاٌ زمانی است که بیمار استرسی زیاد در موقعیتی پر تنش دارد و آن ها به قدری واضح هستند که اطرافیان بیمار، خیلی سریع متوجه تغییر رفتار او می شوند.
چرا فرد به اختلال چند شخصیتی مبتلا میشود؟
علت دقیق این بیماری مشخص نیست، ولی روانشناسان میگویند افرادی که در کودکی آزار و اذیت شدند (آزار جنسی) بیشتر در خطر هستند که چند شخصیتی شوند.
چه عواملی در ابتلا به اختلال شخصیتی دخیل هستند؟
متخصصین این حوزه درمانی با تلاش های بی وقفه شان در تحقیق و پژوهش در این باره به این نتیجه دست یافته اند ممکن است علت بروز چنین بیماری ژنتیک و وراثت، تغییرات هورمونی شدید و آسیب های اجتماعی یا خانوادگی باشد.
به باور روانشناسان، ترکیبی از چند عامل مختلف باعث بروز اختلال دو شخصیتی یا چند شخصیتی میشود. یکی از این عوامل، احتمالا به آسیبها یا ضربههای روحی دوران کودکی مربوط میشود. گسستگی از شخصیت اصلی یا متوسل شدن به شخصیتهای دیگر در واقع رویکردی است که شخص مبتلا به این اختلال، برای کنار آمدن با شرایطش در پیش میگیرد. به بیان بهتر، این شخص تجربهای بهشدت خشونتآمیز یا دردناک را از سر گذرانده است که قادر به پذیرفتن آن بهصورت خودآگاه نیست و تلاش میکند تا از آن فاصله بگیرد.
کودک میخواهد از خود دفاع کند و همین باعث میشود در ذهن خود به دنبال شخصیتهایی بهتر و قویتر باشد تا کسی نتواند به او زور بگوید. رفته رفته این هویتها در او ثابت میشوند و اینجاست که اختلال چند شخصیتی خود را نشان میدهد.
بیلی هم کودکی خوبی را تجربه نکرده بود. پدرش معتاد به الکل و مواد مخدر بود. او در ۵ سالگی دو شخصیت دیگر به نام کریستین و شاون. داشت، اما همه فکر میکردند که او دربازیهای کودکانه دو دوست خیالی دارد.
البته دلایل دیگری هم وجود دارد مثل اختلال در سیستم عصبی و بیماری صرع،یا وقوع یک حادثه و اتفاق ناگوار مثل از دست دادن یکی از نزدیکان.در همه این موارد بیمار حالت تدافعی دارد که بتواند از رنجش هایش فرار کند.
آیا غیر از هویتهای مختلف، این بیماری نشانههای دیگری دارد؟
در بیشتر موارد این بیماری را با اسکیزوفرنی اشتباه میگیرند. بیمار اسکیزوفرنی توهم دارد که مثلاٌ کسی صدایش زده یا در بیشتر مواقع به او میگوید کاری را انجام بده و یا اینکه هذیان می گویند و برای انجام هیچ کاری انگیزه ندارند.
نکته مهم با توجه به راهنمای آماری اختلالهای روانی (DSM-IV) این است که افراد مبتلا به این بیماری باید حداقل دو شخصیت داشته باشند که در طول زمان تکرار میشوند و رفتار او را کنترل میکنند.
درمانگران این حوزه با مصاحبه و روشهای درمانی مخصوصی میتوانند متوجه آن شوند. (از بیمار سوألاتی درمورد فراموشی، ضعف حافظه، احساس بی هویتی، احساس پیری در قالب پرسشنامه و تستهای روانشناسی میشود.) تشخیص این بیماری ممکن است سالها طول بکشد.
شیوع
طبق آمار بین ۰٫۰۱ تا ۱ درصد افراد مبتلا به اختلال چند شخصیتی هستند. اگر اختلال را به معنای گستردهتر آن در نظر بگیریم، بیش از یکسوم افراد عنوان میکنند که گاهی احساسی شبیه به این دارند که در حال مشاهده خودشان در فیلم هستند (که احتمالا تجربهٔ گسستگی یا تجزیهٔ هویت است) و ۷درصد افراد احتمالا مبتلا به نوعی از بیماری چند شخصیتی هستند و به مرحلهٔ تشخیص نرسیدهاند.
نشانههای اختلال چند شخصیتی در کودکان
• داشتن رویاها و خاطرات ناراحت کننده
• اضطراب زیاد در زمانهای به یاد آوردن یک حادثه تلخ
• تغییر در وضعیت غذا و فعالیت
نشانههای اختلال چند شخصیتی در بزرگسالان
• احساس گیجی
• احساس از دست دادن زمان
• فراموش کردن اطلاعات مهم و یا یک اتفاق
• آشفتگی خلق و خوی
• از یاد بردن بخشی از حوادث روز
روانشناسان میگویند که علائم در کودکان به مرور زمان پیشرفت میکند و شدیدتر میشوند و این علائم تا زمان بزرگسالی از دید اطرافیان پنهان می ماند.
نقش شخصیتهای متفاوت چیست؟
شخصیتهای متفاوت در وجود یک شخص، نقشهایی را به عهده میگیرند تا به او در کنار آمدن با وضعیتهای پیچیدهٔ زندگیش کمک کنند. در مراحل اولیهٔ تشخیص بیماری، بهطور میانگین بین دو تا چهار شخصیت متفاوت شناسایی میشود و در طول دوران درمان، تعداد این شخصیتها ممکن است به سیزده تا پانزده عدد برسد. موردهایی هم مشاهده شدهاند که بیشتر از صد شخصیت متفاوت در آنها شناسایی شده بود که البته این مسئله چندان معمول نیست. محرکهای محیطی یا رویدادهای زندگی، ازجمله عواملی هستند که باعث تغییر از شخصیتی به شخصیت دیگر میشوند.
چگونه بیماری چند شخصیتی درمان میشود؟
نشانههای اختلال چند شخصیتی، اغلب با نشانههای اختلالات دیگری، چون اضطراب و افسردگی شباهت دارد، به همین خاطر در طول دورهٔ درمان این اختلال و در کنار رویکردهای یاد شده، معمولا داروهایی هم بهمنظور درمان اختلالات دیگر تجویز میشوند.
در جلسههای روان درمانی معمولاٌ با هیپنوتیزم سعی میکنند که شخصیتهای مختلف را بشناسند و یکی یکی آنها را حذف کنند تا به شخصیت اصلی بیمار برسند.که معمولاٌ افسرده است و اضطراب همیشگی دارد و درمانگر باید این بخش از بیماری را هم درمان کند.
البته روشهای دیگری هم استفاده میکنند:
- سایکو تراپی: از زوشهایی استفاده میکنند که بیمار مشکلات خودش را ببیند و آنها را حل کند (در خودش نریزد)
- شناخت درمانی: به بیمار یاد میدهند که تابع هویتهایی غیر از هویت اصلی خودش نشود.
- تجویز دارو: در مان دارویی خاصی وجود ندارد، اما چون این بیماری با افسردگی و اضطراب همراه است بیمار میتواند داروهای مربوط به این دو را مصرف کند.
- هنر درمانی: یا موسیقی درمانی که کمک میکند بیمار برای ابراز احساسات و افکارش به هنرهای مختلف توجه کند نه اینکه در درون خوش شخصیتهای متفاوتی بسازد.
اما همیشه هم درمان جواب نمیدهد و پزشکان مجبور میشوند بیمار را به بیمارستان روانی منتقل کنند و تا پایان عمر همانجا میماند. همانگونه که "بیلی" تجربه کرد. او سال ۲۰۱۴ در ۵۹ سالگی در بیمارستان درگذشت.
* اتاق خاموش نام فیلمی است که بر اساس کتابی نوشته دنیل کیز است که کمپانی برادران وارنر در سال ۲۰۱۵ ساخت. لئوناردو دی کاپرو در نقش بیلی در این فیلم ظاهر شد.