محدودیت مصرف انرژی نسبت به نیازمندی ها ،که به وزن بدن بسیار کم با توجه به سن،جنسیت،مسیر رشد وسلامت جسمانی منجر می شود.وزن بسیار کم به صورت وزنی تعریف شده که کمتر از حداقل طبیعی یادرمورد کودکان و نوجوانان ،کمتر ازحداقل مورد انتظار است.
ترس شدید از افزایش وزن یا چاق شدن ،یا رفتار مداومی که در افزایش وزن اختلال ایجاد می کند،با اینکه فرد وزن بسیار کمی دارد.
۱-خوردن درمدت زمان مجزا(مثلا دردو ساعت)با مقدار غذایی که قطعا بیشتر از آن است که فرد درمدت مشابه خواهد خورد.
۲- احساس نداشتن کنترل در دوره(احساس اینکه فرد نمی تواند خود را درخوردن کنترل کند)
رفتارهای نامناسب جبرانی مکرر به منظور پیشگیری از افزایش وزن ،مانند استفراغ عمدی،سوء مصرف ملین ها،روزه گرفتن بیش از حدیا ورزش زیاد.
پرخوری ورفتارهای جبرانی نامناسب هردو به طور متوسط،حداقل یک بار به مدت سه ماه
ارزیابی خود بی جهت تحت تاثیر شکل و وزن بدن قرار دارد.
این اختلال منحصرا درطول دوره های بی اشتهایی عصبی روی نمی دهد.
تعریف:
افراد مبتلا به پرخوری/پاکسازی در طول مدت زمان کوتاهی مقدار بیش از اندازه غذا مصرف می کنند .آنها در طول این دوره فقدان احساس کنترل دارند که موجب می شود نتوانند خوردن را کنترل کنند یا آن را متوقف نمایند.آنها برای اینکه از افزایش وزن جلوگیری کنند به پاکسازی می پردازند و درطول آن به استفراغ عمدی،سوءمصرف ملین ها، روزه گرفتن ویا ورزش غیر عادی میپردازند تا کالری اضافی را دفع نمایند.این افراد حداقل یک بار درهفته به پرخوری و پاکسازی می پردازند.
در dsm-4 اختلال پرخوری به دو نوع فرعی پاکسازی و غیر پاکسازی متمایز می شد.افرادیکه به استفراغ عمدی روی می آوردند یا از قرص های ملین استفاده می کردند به عنوان پاکسازی و افرادیکه به ورزش مفرط یا روزه گرفتن روی می آوردند نوع غیر پاکسازی نام داشتند اما در dsm_5 این تمایز معتبر شناخته نشده و انواع فرعی حذف شده اند.
افراد مبتلا به پرخوری/پاکسازی دچار مشکلات جسمانی زیادی می شونداز جمله:
مسمومیت در اثر استفاده مکرر از داروهایی که موجب استفراغ می شوند.
پوسیدگی دندان به دلیل استفراغ های مکرر و تماس مواد اسیدی معده با دندان ها
احتباس آب در دست ها و پاها و عضله قلبی
مشکل در دریچه قلب
صدمه جدی به معده و روده
شیوع:
در زنان ۵/۱ و درمردان ۵/. درصد است.
نظریه ها و درمان:
اختلال خوردن از تعامل پیچیده بین آسیب پذیری ژنتیکی فرد،تجارب وی در رابطه با خوردن ،تصویر ذهنی فرد از بدن خویش و تاثیرات فرهنگی_اجتماعی ایجاد می شود.
ازدیدگاه زیستی نقش سروتونین ودوپامین و نقص در گیرنده های مربوط به آن در بدن بسیار حائذ اهمیت است ،ژن های این گیرنده ها در سیستم لیمبیک متمرکز هستند که در تغییر دادن در هیجان ها نقش دارند،این ژن ها از طرفی با ژن های دیگری که با روان رنجوری ،خلق افسرده و پردازش گزینشی محرک های هیجانی مرتبط هستند ارتباط دارد.از طرفی f MRI مغز زنان مبتلا فعالیت بیشتر بادامه را نشان می دهد.
درمان با توجه به دیدگاه زیستی به کمک SSRIs را شامل می شودکه البته به نظر می رسد اثر بخشی محدودی داشته باشد. همچنین تاکید شده که استفاده از این داروها بعد از رسیدن به وزن قابل قبول در درمانجویان صورت گیرد.
با توجه به شواهدمداخلات درمانی با دارو اثربخشی کمتری نسبت به درمان های شناختی رفتاری داشته است.
دیدگاه روانشناختی درمورد این اختلال بر نشانه های اصلی اختلال خوردن مبنی بر داشتن تصویر نادرست از بدن تاکید دارد.مولفه ادراکی تصویر بدن یعنی شیوه ای که فرد ظاهر جسمانی خود را مورد ارزیابی قرار می دهد وخود را باسایرین مورد مقایسه قرار می دهدکه اغلب در این اختلال افراد خود را بزرگ تر و چاق تر از حد معمول نسبت به دیگران درنظر میگیرند.مولفه رفتاری این اختلال مربوط به وارسی مکرر اندام ها ،اندازه گیری مکرر سایز و وزن است که منجر به پوشیدن لباس های گشاد و اجتناب از تعاملات اجتماعی یا درصورت اجبار تحمل اضطراب شدید می شود .(فرد از اینکه در معرض دید دیگران قرار داشته باشد بیم دارد چون ارزیابی درستی از ظاهر خود ندارد.)
درمان های شناختی_رفتاری درصورت پیروی از این مدل شامل چند مرحله می شوند:
هدف اصلی درمان عبارت است از مشخص کردن و تغییر دادن فرض های ناسازگارانه فرد در رابطه با شکل و وزن بدن او و همچنین تغییر رفتار های ناسازگارانه وی مانند وارسی کردن وزن واجتناب
پس در
درمان اختلال بی اشتهای عصبی متخصصان سعی می کنند:
۱-سوگیری گزینشی افراد را درمورد بخش هایی از بدنشان تغییر دهند و با استفاده از مواجه سازی (دیدن خود در آینه)هیجانات منفی مرتبط با آن را بررسی و به رفع آنان کمک کنند.
۲- مداخلات درمانی جهت کاهش رفتار وارسی کردن
۳-استفاده از روش های ذهن آگاهی برای بهبود تصویر ذهنی از بدن تا شناخت ها و عواطف منفی پیرامون آن را کاهش دهند.
۴-آموزش روانی درمورد عقایدی که منجر به ایجاد تصویر منفی از بدن شده است.
در چارچوب مداخلات اجتماعی _فرهنگی بخصوص در درمان نوجوانان ازروش معروف به (مدل مازلی) استفاده می شود.در این روش خانواده ها به مدت ۱۰ تا۲۰ جلسه به مدت ۶ماه تا یک سال در درمان شرکت می کنند و مسئولیت وزن و خوردن فرزند خود را به عهده میگیرندتا اینکه به مرور درمانجو استقلال لازم در این زمینه را پیدا کند.البته اثر بخشی این روش درمقایسه با روش درمان فردی کم تر است اما به دلیل در دسترس بودن در سطح گسترده مورد استفاده قرار می گیرد.
سارا هیات - روانشناس بالینی