پندار فاضل در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت توانایی یک شرکت برای همگام شدن این دنیای پر شتاب از تغییرات تکنولوژیکی و نوآوری فقط مربوط به خود فناوری نیست - بلکه مربوط به افراد و فرهنگ سازمانی است.
امروزه در آستانه دوره جدیدی از رشد و تحول هستیم. روشهای جدید کار تبدیل به هنجار شدهاند، فناوریهای جدید به کار گرفته میشوند و تعداد قابل توجهی از کارهایی که توسط افراد انجام میشود هر روز بیش از قبل توسط اتوماسیون پیش میرود. هر چه بیشتر پیش میرویم و هوش مصنوعی نقشهای حرفهای و تخصصی را در خود ذوب میکند و اغلب تخصصها و مهارتهای دستی را به خود اختصاص میدهد.
افزون بر این با سرعت پیشرفت سرسامآوری که با آن مواجهیم، پیوسته یک کسب و کار درون خود فشاری را تجربه میکند که باید بتواند پابهپای این رشد حرکت کند و تنها گزینهای که هنوز جایگزینی برای آن یافت نشده است، نوآوری و خلاقیت انسانی است که میتواند نیاز یک کسبوکار را در این تغییرات برآورده کند. این احساس که باید «همراه با زمان حرکت کنیم» نیاز به متحول شدن دارد که بتوانیم بحرانهای موجود را پشت سر بگذاریم.
مشتریان و مصرفکنندگان بهطور فزایندهای از فناوری آگاه هستند و از خدمات و مشاغلی که با آنها در تماس هستند، مطالبه بیشتری دارند. آنها انتظار راحتی، شخصیسازی و سرعت را دارند. این درخواستها دیگر به روشهایی که با گردشهای کاری قدیمی پیش میرفت بهسادگی امکانپذیر نیست. در این رابطه نیاز به بازنگری داریم تا بتوانیم کسبوکار خود را سرپا نگه داریم.
کوچینگ رویکردی منحصر به فرد
کوچینگ که در فارسی با معادل رهیاری یاد میشود حرفهای است که رویکرد منحصر به فردی دارد و در پاسخ به این نیاز بهوجود آمده است. این حرفه به دو روش به کسب و کارها کمک می کند تا این فرایند در حال تغییر را بپذیرند، فناوری و افراد را به هم متصل کنند، سیستم کسبوکار خود را بهروز کنند و با استفاده از رهیران تحولآفرین و تیمهای چابک بازیگران پیشرویی در حیطه کسب و کار خود باشند.
رهیاری کسب و کارها و سازمانها را در سه زمینه کلیدی ارتقا می دهد: تیمها، کارکنان، و فرهنگ سازمانی و رهبری. بر اساس این تغییرات، یک سازمان در جوزههای زیر کارآمدتر عمل خواهد کرد.
نوآوری و خلاقیت در ارائه محصولات و خدمات
استفاده اثربخش از فرایند تحقیق و توسعه
چشم انداز و فرهنگ شکلدهی رهبری
ساختارهای تیمی و روش های جدید کار که امکان پیشرفت سریع را فراهم میکند.
ایجاد فضایی یادگیرنده در محیط کسب و کار
تغییر فرهنگ سازمانی کارآمد
رهیاران به مراجعان خود کمک می کنند تا در عین حال از تجربه منحصر به فرد خود در بازاریابی عصبی، اقتصاد رفتاری و روانشناسی بهرهمند شوند. بعلاوه، با ایجاد فرهنگ کوچینگ در سازمان کارکنان چه مدیران و چه کارمندان سازمان درگیری عاطفی بالایی با کارشان و همکاران خود پیدا میکنند و تجاربی به یاد ماندنی ایجاد می کنند که عملکرد آنها را با چه در ارتباط با مشتریان و چه در سطوح داخل سازمان افزایش میدهد.
آنچه پیوسته در تحقیقات کوچینگ خودنمایی میکند این است که سازمانهایی که از خدمات رهیاری برای مدیران، کارمندان و یا کل سازمان استفاده میکنند، میتوانند هزینههای جاری را کاهش دهند و نرخ سود خود را تا دو برابر افزایش دهند.
تیمهای کارآمد
یکی از مهمترین دستاوردهای رهیاری در هر سازمانی این است که هم تیم ورک و فعالیتهای گروهی را تسهیل میکند و هم تیمهای آنها تبدیل به تیمهایی میشوند که در اصطلاح به تیم چابک معروف هستند.
یک تیم عادی گروهی از افراد هستند که در کنار هم قرار میگیرند که در یک مجموعه اهداف مشترک همکاری کنند تا با همافزایی نتیجهای بهتر حاصل شود. در صورتیکه در تیمی که در فرایند کوچینگ شکل میگیرد، نهتنها فضایی دوستانه و انرژیبخشی ایجاد میکند، بلکه چرخه تصمیمگیری و اجرا بصورت پویا و مستمر در تعامل با مشتری و ذینفعان پیش میروند و در لحظه بر اساس شرایط موجود تصمیماتی را اتخاذ میکنند که بتوانند موثرتر عمل کنند.
نرخ رشد درآمد سه ساله کسبوکارهایی که از تیمهای پویا بهره میبرند، بیش از دو برابر شرکتهای دیگر است. استراتژی جسورانه ای که در فرایند کوچینگ برای تیمها ایجاد میشود تفاوتهایی با مقیاس بالا ایجاد می کند که میتوانند از با فاصله زیادی رقبا را پشت سر بگذارند.
چارچوبهای تصمیمگیری سریع و حلقههای بازخورد مداوم نتیجه رهبری تیمهایی است که با فرایند کوچینگ شکل میگیرند و پیش میروند. بنابراین، کسبوکار ما با کاهش زمان لازم برای ارائه ایدههای جدید به بازار قادر به ایجاد تمایز بازار و جذب مشتری بیشتر خواهد بود.
فرهنگ کوچینگ
گفته میشود که فرهنگ استراتژی را بهعنوان صبحانه میخورد. بهترین استراتژیها و سرمایهگذاریها در یک کسب و کار اگر در یک فرهنگ سازمانی ناکارآمد بکار گرفته شود محکوم به شکست است. در محیط کسب و کار باید فرهنگی وجود داشته باشد که تمایل به شکست، یادگیری و سازگاری داشته باشد یا به عبارت دیگر، یک محیط باز که در آن ایده ها و روش های جدید کار در یک شرکت ظاهر شود.
با این تغییرات سریع، تنها راهی که شرکت ها را قادر به تحول میکند این است که روحیه مشارکت، همدلی و اعتماد و تعلق در آن وجود داشته باشد. وقتی یک شرکت بعنوان بخشی از فرهنگ خود کوچینگ داخلی را در دستور کار آموزش سازمانی قرار میدهد به این فضا دست مییابد که بتوانند کارآمدتر، خلاقتر و نوآورتر عمل کنند.
بااینکه تغییرات فرهنگی در کسبوکار میتواند مقاومتهای زیادی را ایجاد کند، وقتی این تغییرات با مداخلات کوچینگ پیش میرود نهتنها مقاومت اعضا برانگیخته نمیشود، بلکه به آنها فرصت میدهد تا توانمندیهای خود را در جریان کار وارد نمایند.
وقتی کارمندان احساس کنند که میتوانند ارزش افزودهای برای شرکت خود ایجاد کنند احساس کارآمدی بیشتری خواهند کرد و به پیشرفت کسبوکار کمک میکنند.
روانشناسان خودکارآمدی را پیشزمینه انگیزش درونی و نوآوری میدانند. خودکارآمدی به اعتقاد و اطمینان فرد به تواناییهای خود برای رسیدن به اهداف و انجام تکالیف اشاره دارد. همچنین برخورداری از یک سطح بهینه از خودکارآمدی، موجب میشود فرد به خودباوری برسد و این خودباوری موجب میشود که فرد بجای تردید و اهمالکاری دست به اقدامات عملی و پیشبرد اهداف بزند.
یک کوچ با تاکید بر استفاده از نقاط قوت به افراد کمک کند تا درک کنند که اگر یک شرکت بتواند به طور کامل از توانایی های آنها بهرهمند شود چه فرصتهای عظیمی برای خودشان و کل مجموعه وجود خواهد داشت.
فرهنگ سازمانی باید فرهنگی باشد که با به چالش کشیدن دائمی وضعیت موجود و روشهای استاندارد روحیه یادگیری و همافزایی کل اعضا را در نظر بگیرد.تک تک افراد یک سازمان باید این دغدغه را داشته باشند که روشی که من در کار مشارکت میکنم مطابق با همان چیزی است که نیاز شرکت را برآورده میکند؟ آیا می توانم تجربه افرادی را که به آنها خدمت میکنم بهبود بخشم؟
این نوع ذهنیت رشد باید هم در داخل و هم در خارج اعمال شود. در یک سازمان، فرهنگ باید فرهنگی باشد که دائماً به دنبال بهبود صلاحیت رهبری و سازمانی خود در تمام سطوح، در کنار بهبود دانش در مورد نیازهای درونی و عاطفی کارمندان و مشتریان خود باشد.
تحول رهبری به مدد کوچینگ
ما می دانیم که سبک های مؤثر رهبری در سال های اخیر به طرز چشمگیری تغییر کرده است. مهارت های مورد نیاز یک نیروی کار و کسانی که آنها را هدایت می کنند همچنان در حال تکامل است. پاسخگویی به این تحولات بر عهده کسب و کارهاست که در هسته آن، رهبری است که باید از سبک رهبری «تحولآفرین» پیروی کند.
در این زمان هر کسبوکاری که همچنان به رویکردهای سنتی و ریاست دستوری اکتفا کند شانس دوام آوردن در این سیستم را نخواهد داشت و روزبروز کارمندان کارآمد و خلاقی که میتوانند سازمانشان را به بهرهوری بیشتری برسانند از دست میدهند و دیر یا زود محکوم به فنا خواهند بود.
در یک بحران این واکنش رهبران است که بر کل کارکنان تاثیر میگذارد و اگر در مهارتهای نرم ضعیف باشندبهتنهایی قادر به مقابله با این بحرانها نخواهند بود. در یک سازمان تغییر باید از بالا به پایین اجرا شود. وقتی در مورد تحول فرهنگی در کسب و کار صحبت می کنیم، لازم است به این نکته اشاره کنیم که رهبران یک کسب و کار حدود 70٪ بر فرهنگ سازمان تأثیر مستقیم دارند.
رهبرانی که از خدمات رهیاری بهره میبرند توانایی ارتباط بهتری با نیروی کار خود خواهند داشت و تاثیری فراتر از نقش ریاست خود بر آنها خواهند گذاشت. در عین حال توانایی آنها در مذاکره و پیشبرد قراردادها افزایش مییابد و با داشتن توانایی ذهنیت راهحل محور به جای تمرکز بر موانع به مواجهه و حل آنها خواهند پرداخت تا در زمان مناسب و یا حتی زودتر از موعد پروژههای خود را به نتیجه برسانند و وفاداری مشتری خود را تضمین نمایند.
کلام آخر
در طول سالهای پیش رو، سرعت تغییرات همچنان رو به افزایش خواهد بود بنابراین برای موفقیت، صرفاً تغییر فرآیندها به روشهای دیجیتالی کارساز نیست. صرفاً اجرای فناوری پیشرفتهتر کمکی به پیشرفت کسبوکارهای امروز ما نمیکنند. در عوض باید تمرکز روی «دیجیتال بودن» باشد. تغییر روشهای کار کسبوکارها بر اساس فناوریهای چیزی است که همه بخش ها را تحت تاثیر قرار می دهد.
سوالی که همه ما باید دائماً بپرسیم این است: چقدر آماده این تحولات هستیم و چقدر برای آن برنامهریزی کردهایم؟ استراتژی سازمان ما چقدر جسورانه است و آیا ما پیشرو هستیم یا عقب ماندهایم؟ چه بپذیریم چه نپذیریم این تغییرات رخ خواهند داد؛ اگر هر کسبوکاری زودتر نیاز به تحولات اساسی را حس کند و به استقبال فرصت های موجود برود نه تنها از بحرانهای ناشی از تغییرات موجود جان سالم بهدرخواهد برد، بلکه در میان رقبا گوی سبقت را خواهد ربود.