روانشناسی پول
دو مفهوم فقر و نابرابری اغلب در کنار یکدیگر به کار میروند
فقر باعث ایجاد استرس و هیجاناتی منفی شده که بر ترجیحات زمانی و ریسکگریزی فرد اثرگذار است فقرا و محرومین از الگوهای رفتاری و ارزشی خاصی پیروی میکنند که با الگوهای موجود در جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است. به این معنی که فرد را دارای بینش کوتاهمدت و ریسکگریز میکند.
آیا فقر وضعیت هیجانی و الگوهای انتخاب اقتصادی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد؟ بهعنوان مثال، آیا فقر بر چگونگی هیجانات و کنشهای آنها اثرگذار است؟مسایل اقتصادی درتامین بهداشت روانی انسانها نقش بسیار مهمی ایفا میکند آیا جامعه با رفع فقر و محرومیت میتواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماریهای روانی و شکوفایی استعداد های افراد بردارد ؟
در بین جرائم اساسی، جرم سرقت با فقر رابطهای بسیار روشن و واضح دارد. با توجه به شرایط نابسامانی که در اثر فقر در زندگی افراد به وجود میآید، یکی از سادهترین راهها برای جبران کاستیها، سرقت و دزدیدن چیزهایی است که در بهبود اوضاع اقتصادی فرد تأثیر داشته باشد.
به تعبیر دیگر نوع جرائم مالی به شرایط اقتصادی بستگی دارد. در تحقیقی که صورت گرفته، افراد فقیر بیشتر به دنبال جرائمی مثل سرقت و اعتیاد هستند و در مقابل کسانی که وضع مالی بهتر داشتند، به دنبال فحشا، کلاهبرداری و قتل میباشند.
البته باید توجه داشت، بخش عظیمی از جرائم مالی و سرقتها مربوط به قشر بالای اجتماعی است که به دلیل تواناییها و قدرت خودشان میتوانند آنها را پوشانده وخود را منزه جلوه دهند. به هرصورت پژوهشها نشان میدهند که بین فقر اقتصادی، بیکاری و جرم سرقت، رابطة معناداری وجود دارد.
فقر در طولانی مدت قدرت خلق فرهنگی را دارد که مدتها پس از فقر باقی میماند و در جامعه حیات پیدا میکند و خلاصی از آن بسیار مشکل است.فرهنگ فقر، نوع و منش زندگی را متناسب با وضعیت خانوادههای فقیر و فقرا تغییر میدهد.
در حقیقت وقتی خانوادهای خود را با فقر درگیر مییابد، ناچار است نوع زندگی خودرا تا حد زیادی با شرایط فقر هماهنگ کند. این هماهنگی به مرور زمان بهصورت عرف وعادت درآمده و برای حذف یا کاهش آن در جامعه تلاش بسیاری لازم است و به شدت زمان را میکشد.
تحقیقات و پژوهشها در عین حال که مؤید وجود رابطة مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید مینماید. بر این اساس فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن به ویژه در زمینه جرائم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیر گذار است
در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند.
در ادبیات جامعهشناسی معمولاً دو مفهوم فقر و نابرابری در کنار یکدیگر به کار میروند. این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی، مستقل از همدیگر هستند، اما به نظر میرسد، کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یک سو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورتهای مسائل اجتماعی، به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد.
در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کردهاند.
فقرا و محرومین از الگوهای رفتاری و ارزشی خاصی پیروی میکنند که با الگوهای موجود در جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است. این الگوها و ارزشها به مرور از نسلی به نسلی منتقل شده و به شکلگیری یک «خرده فرهنگ» منجر میگردد. خصلتها و ویژگیهای این خرده فرهنگ به گونهای است که سبب می شود افراد وابسته به این خرده فرهنگ، شرایط خاصی را داشته باشند که با طبقه و شرایط اقتصادی آنها در ارتباط است.
این توافق در بین بسیاری از جامعه شناسان وجود دارد که بین جرم و طبقه اجتماعی و نیز بین بیماریهای روانی به خصوص روان گسیختگی و فقر و همچنین میان وضعیت تحصیلی آموزشی و فرهنگی افراد و پایگاه اقتصادی آنها رابطه برقرار است.
آیا فقر وضعیت هیجانی و الگوهای انتخاب اقتصادی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد؟ بهعنوان مثال، آیا فقر بر چگونگی هیجانات و کنشهای آنها اثرگذار است؟مسایل اقتصادی درتامین بهداشت روانی انسانها نقش بسیار مهمی ایفا میکند آیا جامعه با رفع فقر و محرومیت میتواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماریهای روانی و شکوفایی استعداد های افراد بردارد ؟
در بین جرائم اساسی، جرم سرقت با فقر رابطهای بسیار روشن و واضح دارد. با توجه به شرایط نابسامانی که در اثر فقر در زندگی افراد به وجود میآید، یکی از سادهترین راهها برای جبران کاستیها، سرقت و دزدیدن چیزهایی است که در بهبود اوضاع اقتصادی فرد تأثیر داشته باشد.
به تعبیر دیگر نوع جرائم مالی به شرایط اقتصادی بستگی دارد. در تحقیقی که صورت گرفته، افراد فقیر بیشتر به دنبال جرائمی مثل سرقت و اعتیاد هستند و در مقابل کسانی که وضع مالی بهتر داشتند، به دنبال فحشا، کلاهبرداری و قتل میباشند.
البته باید توجه داشت، بخش عظیمی از جرائم مالی و سرقتها مربوط به قشر بالای اجتماعی است که به دلیل تواناییها و قدرت خودشان میتوانند آنها را پوشانده وخود را منزه جلوه دهند. به هرصورت پژوهشها نشان میدهند که بین فقر اقتصادی، بیکاری و جرم سرقت، رابطة معناداری وجود دارد.
فقر در طولانی مدت قدرت خلق فرهنگی را دارد که مدتها پس از فقر باقی میماند و در جامعه حیات پیدا میکند و خلاصی از آن بسیار مشکل است.فرهنگ فقر، نوع و منش زندگی را متناسب با وضعیت خانوادههای فقیر و فقرا تغییر میدهد.
در حقیقت وقتی خانوادهای خود را با فقر درگیر مییابد، ناچار است نوع زندگی خودرا تا حد زیادی با شرایط فقر هماهنگ کند. این هماهنگی به مرور زمان بهصورت عرف وعادت درآمده و برای حذف یا کاهش آن در جامعه تلاش بسیاری لازم است و به شدت زمان را میکشد.
تحقیقات و پژوهشها در عین حال که مؤید وجود رابطة مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید مینماید. بر این اساس فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن به ویژه در زمینه جرائم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیر گذار است
در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند.
در ادبیات جامعهشناسی معمولاً دو مفهوم فقر و نابرابری در کنار یکدیگر به کار میروند. این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی، مستقل از همدیگر هستند، اما به نظر میرسد، کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یک سو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورتهای مسائل اجتماعی، به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد.
در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کردهاند.
فقرا و محرومین از الگوهای رفتاری و ارزشی خاصی پیروی میکنند که با الگوهای موجود در جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است. این الگوها و ارزشها به مرور از نسلی به نسلی منتقل شده و به شکلگیری یک «خرده فرهنگ» منجر میگردد. خصلتها و ویژگیهای این خرده فرهنگ به گونهای است که سبب می شود افراد وابسته به این خرده فرهنگ، شرایط خاصی را داشته باشند که با طبقه و شرایط اقتصادی آنها در ارتباط است.
این توافق در بین بسیاری از جامعه شناسان وجود دارد که بین جرم و طبقه اجتماعی و نیز بین بیماریهای روانی به خصوص روان گسیختگی و فقر و همچنین میان وضعیت تحصیلی آموزشی و فرهنگی افراد و پایگاه اقتصادی آنها رابطه برقرار است.
اثر فقر بر هیجان و استرس
برای چند دهه، رابطه میان سطح درآمد و وضعیت روانشناختی افراد بهعنوان پارادوکس استرلین شناخته میشد. مطالعات جدید نشان میدهند که درآمد بیشتر با شادی و رضایت از زندگی بیشتر همراه است. در همین راستا نشان داده شده است که فقر بر سلامت ذهنی اثرگذار است.
بهعنوان مثال، کشورهای فقیر نسبت به کشورهای ثروتمند بهطور متوسط ۵/ ۱ تا ۲ برابر بیشتر از افسردگی رنج میبرنند درواقع افزایش درآمد سرانه تاثیری مثبت و معنی دار بر شادی در کشورهای در حال توسعه دارد . حداکثر شدن رضایت افراد و رفاه جامعه همواره یکی از اهداف جوامع بشری بوده است.
شادی یکی از معیارهای شناسایی سطح رضایت افراد در جامعه است. دلایل مختلفی مانند شرایط اقتصادی و اجتماعی می توانند شادی افراد را تحت تاثیر قرار دهند. از این میان، نابرابری در توزیع درآمد و احساس محرومیت نقش مهمی در تعیین احساس رضایت و شادکامی افراد ایفا می کند البته بنابر یافته های تحقیقاتی به نظر می رسد که سطح رضایت از زندگی پس از یک سطح مشخص از ثروت کاهش می یابد.
همچنین برخی از مطالعات عصبشناختی ادعا میکنند که سطح درآمد و موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد با هورمون استرس، کورتیزول، در ارتباط است. بهطور مشخص، میزان کورتیزول در افراد با سطح درآمد کم و موقعیت اقتصادی و اجتماعی پایین، بیشتر است. بهطور مثال میزان این هورمون در کشاورزانی که محصولات آنها ار بین رفته است یا کسانی که به تازگی شغل خود را از دست دادهاند، بالاتر است.
بهرحال به نظر میرسد رابطه آدمی با پول بایستی بیشتر مورد مطالعه و بررسی قرارگیرد ما به رابطههایمان فکر میکنیم و برای بهبود آنها تلاش میکنیم، اما به نظر میرسد رابطه با پول، کمتر از سایر رابطهها مورد توجه قرار گرفته است روانشناسی پول، به بررسی رابطه انسانها با پول میپردازد.
برای چند دهه، رابطه میان سطح درآمد و وضعیت روانشناختی افراد بهعنوان پارادوکس استرلین شناخته میشد. مطالعات جدید نشان میدهند که درآمد بیشتر با شادی و رضایت از زندگی بیشتر همراه است. در همین راستا نشان داده شده است که فقر بر سلامت ذهنی اثرگذار است.
بهعنوان مثال، کشورهای فقیر نسبت به کشورهای ثروتمند بهطور متوسط ۵/ ۱ تا ۲ برابر بیشتر از افسردگی رنج میبرنند درواقع افزایش درآمد سرانه تاثیری مثبت و معنی دار بر شادی در کشورهای در حال توسعه دارد . حداکثر شدن رضایت افراد و رفاه جامعه همواره یکی از اهداف جوامع بشری بوده است.
شادی یکی از معیارهای شناسایی سطح رضایت افراد در جامعه است. دلایل مختلفی مانند شرایط اقتصادی و اجتماعی می توانند شادی افراد را تحت تاثیر قرار دهند. از این میان، نابرابری در توزیع درآمد و احساس محرومیت نقش مهمی در تعیین احساس رضایت و شادکامی افراد ایفا می کند البته بنابر یافته های تحقیقاتی به نظر می رسد که سطح رضایت از زندگی پس از یک سطح مشخص از ثروت کاهش می یابد.
همچنین برخی از مطالعات عصبشناختی ادعا میکنند که سطح درآمد و موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد با هورمون استرس، کورتیزول، در ارتباط است. بهطور مشخص، میزان کورتیزول در افراد با سطح درآمد کم و موقعیت اقتصادی و اجتماعی پایین، بیشتر است. بهطور مثال میزان این هورمون در کشاورزانی که محصولات آنها ار بین رفته است یا کسانی که به تازگی شغل خود را از دست دادهاند، بالاتر است.
بهرحال به نظر میرسد رابطه آدمی با پول بایستی بیشتر مورد مطالعه و بررسی قرارگیرد ما به رابطههایمان فکر میکنیم و برای بهبود آنها تلاش میکنیم، اما به نظر میرسد رابطه با پول، کمتر از سایر رابطهها مورد توجه قرار گرفته است روانشناسی پول، به بررسی رابطه انسانها با پول میپردازد.
عالی.
لطفاً مطالبی درباره روانشناسی سالمندان. و،
روانشناسی تطبیقی، که به مطالعه درمورد رفتار حیوانات میپردازد. و،
روانشناسی ورزشی، سخنان مربیان، و بازیکنان مشهور را لطفاً در سایت میگنا، قرار دهید.
با تشکر از شما.
انشا الله خیر ببینید.