ظرف زيبايي شكست بندش زدند، ظرف شد، ولي زيبا نشد
واكاوي قهر كردن از منظر روانشناسي
مازيار جلوه
میگنا: بيترديد تاكنون يكسري از عبارات رايج مثل قهر كردن، سر سنگين شدن، محل نگذاشتن يا تحويل نگرفتن را شنيدهايد. اگر در روابط اجتماعي، خانوادگي، دوستي، كاري يا عاطفيتان درگير چنين واكنشهايي شويد چگونه رفتار ميكنيد؟ احتمالاً اولين فكري كه به ذهنتان ميرسد، تحقيق براي يافتن دليل اين رفتارها باشد. در واقع اين سؤال در ذهن ما پيش ميآيد كه چه اتفاقي افتاده كه او با ما صحبت نميكند؟ چه موضوعي او را ناراحت كرده است؟
مطمئناً اين ابهام هر كسي را آزار ميدهد. آيا اين قبيل رفتارها ميتوانند نقش تربيتي داشته باشند؟ قطعاً در پس هر رفتاري، منطقي نهفته است، اما اگر حق با ما هم باشد، آيا ميتواند ما را به نتيجه دلخواه نزديك كند؟ آيا ميتوان گفت با اين واكنش حال ما، مخاطب و رابطهمان بهبود مييابد و بهداشت روانيمان بالا ميرود؟ شايد اگر آن دوست درباره ناراحتي خود صحبت كند حرفهايتر باشد! نظر شما چيست؟
مطمئناً اين ابهام هر كسي را آزار ميدهد. آيا اين قبيل رفتارها ميتوانند نقش تربيتي داشته باشند؟ قطعاً در پس هر رفتاري، منطقي نهفته است، اما اگر حق با ما هم باشد، آيا ميتواند ما را به نتيجه دلخواه نزديك كند؟ آيا ميتوان گفت با اين واكنش حال ما، مخاطب و رابطهمان بهبود مييابد و بهداشت روانيمان بالا ميرود؟ شايد اگر آن دوست درباره ناراحتي خود صحبت كند حرفهايتر باشد! نظر شما چيست؟
به نظر ميرسد قهر كردن رفتاري است كه افراد براي تخليه خشم و ناراحتي خود انجام ميدهند و زماني كه خشم شان فروكش ميكند، رابطه را شروع و در اصطلاح آشتي ميكنند. حال ميخواهيم با بررسي انواع الگوهاي رفتاري به اين سؤال پاسخ دهيم كه آيا قهر و آشتي منجر به تقويت روابط ميشود يا خير؟ اگر نميشود چه نتايج منفياي خواهد داشت؟ آيا اين سري واكنشها حرفهاي است؟ اگر نيست، چه رفتارها يا مهارتهايي را ميتوان جايگزين آنها كرد؟
پرخاشگران پلهاي ارتباطي خود را ميشكنند
افرادي كه در عموم روابط خود پرخاشگرانه رفتار ميكنند، معمولاً در چنين رابطهاي تهاجمي عمل كرده و فرد را به بحث، مجادله و دعوا ميكشانند، بنابراين خشم و ناراحتي خود را كاملاً مستقيم نشان ميدهند. از ديدن نقطه نظرات ديگران اجتناب ميكنند و بسيار خودمحور هستند. در چنين شرايطي آشتي كردن هم بسيار دشوار است. به قول معروف فرد پرخاشگر همه پلهاي ارتباطي خود را شكسته و راه برگشت را سخت ميكند. پيش بيني ميشود دو طرف ارتباط دلگير شده و احتمال طولانيتر شدن قهر بالا باشد، چراكه طرف مقابل هم با اين طرز تفكر جلو ميرود كه اگر پا پيش بگذارم پرروتر ميشود!
كساني كه در اين چرخه رفتاري قرار دارند معمولاً پس از پرخاشگري يا قهر كردن، با احساس گناهي كه تجربه ميكنند، پشيمان شده و خود را سرزنش ميكنند، بنابراين براي فائق آمدن بر اين چرخه معيوب پا را پيش گذاشته و براي آشتي كردن اقدام ميكنند. حال اگر اين رفتارها ادامه يابد چه اتفاقي خواهد افتاد؟
افرادي كه در عموم روابط خود پرخاشگرانه رفتار ميكنند، معمولاً در چنين رابطهاي تهاجمي عمل كرده و فرد را به بحث، مجادله و دعوا ميكشانند، بنابراين خشم و ناراحتي خود را كاملاً مستقيم نشان ميدهند. از ديدن نقطه نظرات ديگران اجتناب ميكنند و بسيار خودمحور هستند. در چنين شرايطي آشتي كردن هم بسيار دشوار است. به قول معروف فرد پرخاشگر همه پلهاي ارتباطي خود را شكسته و راه برگشت را سخت ميكند. پيش بيني ميشود دو طرف ارتباط دلگير شده و احتمال طولانيتر شدن قهر بالا باشد، چراكه طرف مقابل هم با اين طرز تفكر جلو ميرود كه اگر پا پيش بگذارم پرروتر ميشود!
كساني كه در اين چرخه رفتاري قرار دارند معمولاً پس از پرخاشگري يا قهر كردن، با احساس گناهي كه تجربه ميكنند، پشيمان شده و خود را سرزنش ميكنند، بنابراين براي فائق آمدن بر اين چرخه معيوب پا را پيش گذاشته و براي آشتي كردن اقدام ميكنند. حال اگر اين رفتارها ادامه يابد چه اتفاقي خواهد افتاد؟
افزودن تنفر و كينه به جعبه هيجانات منفي
دايره اجتماعي اين افراد كوچك و كوچكتر خواهد شد، تجربه احساسهاي منفي افزايش و اعتماد به نفس و عزت نفس كاهش مييابد. كساني كه با استفاده از اين الگو از ابزار قهر، استفاده ميكنند معمولاً با دامن زدن به مشكلات و مسائل پيش آمده احساساتي مانند تنفر و كينه را به جعبه هيجانات منفي خود افزوده و قهرهاي طولاني را تجربه ميكنند.
افرادي كه منفعل يا بيتفاوت هستند ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را سركوب كنند. آنها معتقدند خودخوري بهترين راهحل است، بنابراين حتي اگر ناراحت يا عصباني شوند، صحبتي نميكنند. در بسياري از مواقع حتي به ظاهر لبخند ميزنند، اما احتمالاً درونشان غوغاست و انرژي رواني زيادي را از دست ميدهند. اين افراد به دليل ترس از ناراحت كردن ديگران، تنهايي و طرد شدن حتي مخالفت هم نميكنند، چه برسد به قهر كردن! بنابراين دچار خشمهاي فرو خورده و بيماريهاي روان تني ميشوند. البته هستند كساني كه در سايه آموزههاي معنوي صبر پيشه ميكنند ولي از حق خود نميگذرند. گاهي فرد به دليل عدم مهارت يا توانايي كافي در بيان موضوع با ارائه سرويسهاي افراطي به مخاطب براي جلب رضايت او (حتي اگر حق با خودش باشد) رابطه را آغاز و آشتي ميكند. عدهاي ديگر از افراد هستند كه نميخواهند خشم خود را مستقيم نشان داده يا نميدانند مهارت آن چيست. پس ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را به صورت غيرمستقيم نشان دهند. آنها معتقد هستند كه با ابراز غيرمستقيم ناراحتي خود، حال مخاطب را جا ميآورند!
دايره اجتماعي اين افراد كوچك و كوچكتر خواهد شد، تجربه احساسهاي منفي افزايش و اعتماد به نفس و عزت نفس كاهش مييابد. كساني كه با استفاده از اين الگو از ابزار قهر، استفاده ميكنند معمولاً با دامن زدن به مشكلات و مسائل پيش آمده احساساتي مانند تنفر و كينه را به جعبه هيجانات منفي خود افزوده و قهرهاي طولاني را تجربه ميكنند.
افرادي كه منفعل يا بيتفاوت هستند ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را سركوب كنند. آنها معتقدند خودخوري بهترين راهحل است، بنابراين حتي اگر ناراحت يا عصباني شوند، صحبتي نميكنند. در بسياري از مواقع حتي به ظاهر لبخند ميزنند، اما احتمالاً درونشان غوغاست و انرژي رواني زيادي را از دست ميدهند. اين افراد به دليل ترس از ناراحت كردن ديگران، تنهايي و طرد شدن حتي مخالفت هم نميكنند، چه برسد به قهر كردن! بنابراين دچار خشمهاي فرو خورده و بيماريهاي روان تني ميشوند. البته هستند كساني كه در سايه آموزههاي معنوي صبر پيشه ميكنند ولي از حق خود نميگذرند. گاهي فرد به دليل عدم مهارت يا توانايي كافي در بيان موضوع با ارائه سرويسهاي افراطي به مخاطب براي جلب رضايت او (حتي اگر حق با خودش باشد) رابطه را آغاز و آشتي ميكند. عدهاي ديگر از افراد هستند كه نميخواهند خشم خود را مستقيم نشان داده يا نميدانند مهارت آن چيست. پس ترجيح ميدهند احساسات منفي خود را به صورت غيرمستقيم نشان دهند. آنها معتقد هستند كه با ابراز غيرمستقيم ناراحتي خود، حال مخاطب را جا ميآورند!
رفتارهاي پرخاشگرانه - منفعلانه
رفتارهايي مانند پشت چشم نازك كردن، تيكه انداختن، نيش و كنايه زدن، قهر كردن، بيمحلي كردن، مسخره كردن و تهمت زدن، سركار گذاشتن، همه و همه در اين الگو قرار دارند. اين سبك را در اصطلاح پرخاشگرانه - منفعلانه ميگويند.
به نظر ميرسد حتي اگر قهر كردن در اين سبك منطقي باشد، باز هم طرف مقابل از دليل اين رفتار آگاه نشده و كماكان دچار ابهام است. برخي از افرادي كه در اين الگو قرار دارند معتقد هستند كه با بيمحلي به مخاطب ميتوانند به خواستههاي كوتاه يا بلندمدت خود برسند.
در روابط بين پدر و مادر با فرزند هم اين رفتار يك مانع ارتباطي تلقي ميشود. اينچنين واكنشهايي نيز مانند تنبيه فيزيكي، روابط عاطفي بين والدين و كودكان را متزلزل كرده و به هيچ وجه نميتواند نقش تربيتي داشته باشد، بنابراين رفتارهايي كه جنبه پرخاشگرانه يا پرخاشگرانه منفعلانه دارند، تأثيري جز دگرگوني چارچوب روابط و به هم خوردن حرمتها نخواهد داشت. ماحصل آشتي كردن پس از اين كشمكشها با اين شعر تكميل ميشود: ظرف زيبايي شكست، بندش زدند/ ظرف شد ولي زيبا نشد
رفتارهايي مانند پشت چشم نازك كردن، تيكه انداختن، نيش و كنايه زدن، قهر كردن، بيمحلي كردن، مسخره كردن و تهمت زدن، سركار گذاشتن، همه و همه در اين الگو قرار دارند. اين سبك را در اصطلاح پرخاشگرانه - منفعلانه ميگويند.
به نظر ميرسد حتي اگر قهر كردن در اين سبك منطقي باشد، باز هم طرف مقابل از دليل اين رفتار آگاه نشده و كماكان دچار ابهام است. برخي از افرادي كه در اين الگو قرار دارند معتقد هستند كه با بيمحلي به مخاطب ميتوانند به خواستههاي كوتاه يا بلندمدت خود برسند.
در روابط بين پدر و مادر با فرزند هم اين رفتار يك مانع ارتباطي تلقي ميشود. اينچنين واكنشهايي نيز مانند تنبيه فيزيكي، روابط عاطفي بين والدين و كودكان را متزلزل كرده و به هيچ وجه نميتواند نقش تربيتي داشته باشد، بنابراين رفتارهايي كه جنبه پرخاشگرانه يا پرخاشگرانه منفعلانه دارند، تأثيري جز دگرگوني چارچوب روابط و به هم خوردن حرمتها نخواهد داشت. ماحصل آشتي كردن پس از اين كشمكشها با اين شعر تكميل ميشود: ظرف زيبايي شكست، بندش زدند/ ظرف شد ولي زيبا نشد
مهارت برقراري ارتباط سالم، مديريت خشم و رفتار با جرئت
جملاتي كه معمولاً پس از اين چالشها ميشنويم چنين مضموني دارند:«چرا اين اتفاق افتاد؟»،«نفهميدم چي شد!»، «كاش اينطوري نميشد!»، «كاش به جاش سكوت ميكردم و بعدش حرف ميزدم!» و... با اين تفاسير اگر قبول داشته باشيد كه قبل از شروع قهر با تجربه احساساتي مانند آزردگي، ناراحتي و خشم مواجه شده و تا زمان آشتي ممكن است به آنها گناه، اضطراب، عذاب وجدان، كينه و پشيماني هم اضافه شود و نيز ذهن و روان هم مشغول خواهند بود و لاجرم به آن موضوع فكر خواهيم كرد بهترين راه براي مديريت هيجانات منفي و رفتارهاي مخرب، افزايش تعاملات اجتماعي حرفهاي از طريق فراگيري مهارت برقراري ارتباط سالم، مديريت خشم و مهارت رفتار با جرئت است. مهارتهايي كه در آنها فرد ميآموزد به راحتي درباره احساسات خود صحبت كند، مذاكره كند و به توافق برسد و حتي اگر توافقي حاصل نشد، بدون آسيب عاطفي (يا با كمترين آسيب) و با رعايت حقوق خود و ديگران به آن رابطه پايان دهد. migna.ir
افرادي كه بر اساس اين الگو رابطه برقرار و زندگي ميكنند، به سركوبي يا خودخوري هيجاني اعتقادي ندارند و آنقدر محكم و با اعتمادبه نفس هستند كه راجع به آزردگي و خشم خود به راحتي صحبت ميكنند و حتي مسئوليت اشتباه خود را ميپذيرند. اين رفتار كه نقش بسيار مهمي در تربيت فرزندان دارد به كودكان كمك ميكند به جاي متوسل شدن به زور، دعوا و لجبازي، صحبت كردن درباره مشكلات را فراگيرند و اين مهارت را نهادينه كنند. ميتوان گفت والديني كه از سبك رفتاري بدون جرئت استفاده ميكنند فرزنداني تربيت ميكنند كه يا پرخاشگر هستند يا منفعل يا پرخاشگر منفعل. پس در تمامي روابط خود از واكنشهايي مثل قهر و آشتي به كرات استفاده خواهند كرد، بنابراين به جاي قهر، آشتي، ابهام و آزردگي در روابط و پاك كردن صورت مسئله، از ابزارهاي مهارتي خود استفاده کرده و به دنبال راهحل باشيم. قبل از هر رفتار مخرب به پيامد عمل خود فكر كنيم.
جملاتي كه معمولاً پس از اين چالشها ميشنويم چنين مضموني دارند:«چرا اين اتفاق افتاد؟»،«نفهميدم چي شد!»، «كاش اينطوري نميشد!»، «كاش به جاش سكوت ميكردم و بعدش حرف ميزدم!» و... با اين تفاسير اگر قبول داشته باشيد كه قبل از شروع قهر با تجربه احساساتي مانند آزردگي، ناراحتي و خشم مواجه شده و تا زمان آشتي ممكن است به آنها گناه، اضطراب، عذاب وجدان، كينه و پشيماني هم اضافه شود و نيز ذهن و روان هم مشغول خواهند بود و لاجرم به آن موضوع فكر خواهيم كرد بهترين راه براي مديريت هيجانات منفي و رفتارهاي مخرب، افزايش تعاملات اجتماعي حرفهاي از طريق فراگيري مهارت برقراري ارتباط سالم، مديريت خشم و مهارت رفتار با جرئت است. مهارتهايي كه در آنها فرد ميآموزد به راحتي درباره احساسات خود صحبت كند، مذاكره كند و به توافق برسد و حتي اگر توافقي حاصل نشد، بدون آسيب عاطفي (يا با كمترين آسيب) و با رعايت حقوق خود و ديگران به آن رابطه پايان دهد. migna.ir
افرادي كه بر اساس اين الگو رابطه برقرار و زندگي ميكنند، به سركوبي يا خودخوري هيجاني اعتقادي ندارند و آنقدر محكم و با اعتمادبه نفس هستند كه راجع به آزردگي و خشم خود به راحتي صحبت ميكنند و حتي مسئوليت اشتباه خود را ميپذيرند. اين رفتار كه نقش بسيار مهمي در تربيت فرزندان دارد به كودكان كمك ميكند به جاي متوسل شدن به زور، دعوا و لجبازي، صحبت كردن درباره مشكلات را فراگيرند و اين مهارت را نهادينه كنند. ميتوان گفت والديني كه از سبك رفتاري بدون جرئت استفاده ميكنند فرزنداني تربيت ميكنند كه يا پرخاشگر هستند يا منفعل يا پرخاشگر منفعل. پس در تمامي روابط خود از واكنشهايي مثل قهر و آشتي به كرات استفاده خواهند كرد، بنابراين به جاي قهر، آشتي، ابهام و آزردگي در روابط و پاك كردن صورت مسئله، از ابزارهاي مهارتي خود استفاده کرده و به دنبال راهحل باشيم. قبل از هر رفتار مخرب به پيامد عمل خود فكر كنيم.
-
*مازيار جلوه-روانشناس باليني
مرجع : جوان