بررسي قوانين و مقررات موجود در زمينه پوشش تحصيلي
اصولي از قانون اساسي به طور مستقيم يا غيرمستقيم به بحث آموزش و پرورش مربوط ميشوند. از آن جمله است اصل سوم قانون اساسي كه درخصوص وظايف دولت جمهوري اسلامي تصريح دارد بر «آموزش و پرورش و تربيتبدني رايگان براي همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالي»، «رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينههاي مادي و معنوي» و «تامين خودكفايي در علوم و فنون صنعت و كشاورزي و امور نظامي و مانند اينها» و... .همچنين اصل سيام قانون اساسي بيان ميدارد: «دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم كند و وسايل تحصيلات عالي را تا سرحد خودكفايي كشور به طور رايگان گسترش دهد.»
قانون برنامه سوم توسعه
برنامه سوم توسعه تمركز بيشتري بر تامين امكانات و ايجاد شرايط لازم براي تحصيل افراد جامعه و از ميان بردن تبعيض آموزشي ميان مناطق مختلف كشور داشته است. در همين زمينه تامين امكانات مادي و نيروي انساني موردنياز به شيوهاي قابل قبول از اهداف اين برنامه در حوزه آموزش بوده است. در اينجا ماده (143) قانون برنامه سوم مورد توجه قرار ميگيرد كه معطوف به بحث عدالت آموزشي است.
ماده (143)
ب) دولت موظف است با هماهنگي و همكاري سازمانهاي برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور در تامين نيروي انساني كمي و كيفي و ايجاد فضاهاي آموزشي و پرورشي و فراهم كردن تجهيزات آموزشي و وسايل نقليه به گونهاي برنامهريزي و اقدام كند كه تبعيض بين مناطق شهري و روستايي نباشد و براي ورود دانشآموزان از ابتدايي به راهنمايي و متوسطه امكانات لازم فراهم شود.
ج) هزينه تغذيه شبانهروزي دانشآموزان در مدارس شبانهروزي و سرويس اياب و ذهاب هر هفته يكبار آنها به روستاها و مدارس و ساير هزينههاي لازم در بودجههاي سنواتي ديده شود.
قانون برنامه چهارم توسعه
قانون برنامه چهارم نسبت به قانون برنامه سوم و حتي قانون برنامه پنجم، از پتانسيلهاي بالاتري براي تكميل پوشش تحصيلي و ريشهكن كردن بيسوادي برخوردار بوده است. الزام ايران به اجراي تعهدات برنامه آموزش براي همه نيز در اين قانون مورد اشاره قرار گرفته است. اين قانون، تحصيل تا پايان دوره راهنمايي را براي تمامي كودكان لازمالتعليم اجباري ميداند. همچنين در بحث سوادآموزي، مسايل منطقهاي و فرهنگي را از نظر دور نميدارد. با توجه به اينكه ايران از شرايط اقليمي و جغرافيايي بسيار متنوعي برخوردار است، توجه به اين نكته در تدوين طرحهاي راهبردي سوادآموزي بسيار ضروري مينمايد. ضمن توجه به لزوم انعطاف در برنامههاي سوادآموزي، قانون برنامه چهارم باسوادي افراد زير 30 سال را هدفگذاري كرده و تلاشهاي دولتي و جلب حمايتهاي غيردولتي را در اين زمينه لازم ميشمارد. شايان ذكر است كه آييننامه اجرايي بند «ب» ماده (52) قانون برنامه چهارم در جلسه 2/5/1384 هيات وزيران به تصويب رسيد كه در بخش مربوطه ذكر ميشود.
قانون برنامه پنجم توسعه
قانون برنامه پنجم توجه ويژه خود را در بند «د» ماده (19) بر برقراري عدالت در فرصتهاي آموزشي به تناسب مناطق و جنسيت و رفع محروميتهاي آموزشي قرار داده است.
ماده (19) بند «د»
وزارت آموزش و پرورش موظف است به منظور تضمين دسترسي به فرصتهاي عادلانه آموزشي به تناسب جنسيت و نياز مناطق به ويژه در مناطق كمتر توسعهيافته و رفع محروميت آموزشي، نسبت به آموزش از راه دور و رسانهاي و تامين هزينههاي تغذيه، رفتوآمد، بهداشت و ساير امور مربوط به مدارس شبانهروزي اقدام كند.
1-2 قوانين مجلس شوراي اسلامي
درخصوص قوانين مربوط به پوشش تحصيلي از قانون اهداف و وظايف وزارت آموزشوپرورش و اساسنامه نهضت سوادآموزي و قانون حمايت از كودكان و نوجوانان ياد ميشود كه قانون دوم به دليل اهميت نهضت در بحث ريشهكني بيسوادي، در قسمت مربوط به نهضت به طور جداگانه آورده ميشود.
- قانون اهداف و وظايف وزارت آموزشوپرورش مصوب 25/11/1366.
برخورداري از آموزشهاي عمومي براي تمامي دانشآموزان كشور بايد بهگونهاي باشد كه برحسب استعداد و جنس بتوانند از تعليمات مناسب جهت شكوفايي خلاقيتها بهرهمند شوند.
ماده (7)
به منظور تعميم و توسعه آموزشوپرورش كشور، زمينههاي جلب مشاركت مردم در امر آموزشوپرورش از هر طريق ممكن فراهم آيد. زير پوشش قرار دادن تمامي كودكان لازمالتعليم و تقويت نهضت سوادآموزي.
ماده (4) اين قانون جلوگيري از تحصيل كودكان را جرم دانسته و براي آن مجازات تعيين كرده است. در حقيقت در اين قانون تحصيل كودكان و نوجوانان به عنوان حق آنها تلقي شده كه كسي نميتواند آن را سلب كند.
ماده (4)
هرگونه صدمه، اذيت، آزار، شكنجه جسمي و روحي كودكان و ناديدهگرفتن عمدي سلامت و بهداشت رواني و جسمي و ممانعت از تحصيل آنها ممنوع و مرتكب، به سه ماه و يك روز تا شش ماه حبس و تا 10ميليون (000/000/10) ريال جزاي نقدي محكوم ميشود.
ابهام در آمار
پوشش تحصيلي كودكان ايراني
25/2/1391 دنياي اقتصاد: شايد فرد پژوهشگري كه به سايت نهادهاي بينالمللي از قبيل يونسكو، بانك جهاني و... مراجعه كرده و با چند كليك ساده به آمارهاي دقيق و دستهبنديشده از كشورهاي مختلف جهان دسترسي مييابد، انتظار داشته باشد كه در سايت آموزش و پرورش ايران نيز چنين امكاني براي دسترسي به آمارهاي مربوطه وجود داشته باشد. اما واقعيت اين است كه هنوز مسوولان آموزش و پرورش ما در بالاترين سطوح ستادي نيز از داشتن آمارهاي دقيق از تعداد دانشآموزان و چگونگي توزيع آنان از جهت محل سكونت، سن، جنس و پايه تحصيلي محروم هستند. كار زماني مشكلتر ميشود كه بايد تعداد كودكان در سن لازمالتعليم را محاسبه و با تعداد دانشآموزان پايه اول ابتدايي مقايسه كرد تا تعداد كودكان بازمانده از تحصيل مشخص شود. اين در حالي است كه نه آمارهاي مربوط به تعداد كودكان لازمالتعليم در كشور دقيق هستند و نه تعداد دانشآموزان پايه اول ابتدايي. هنوز هم بسياري از كودكان در مناطق دورافتاده كشور و به خصوص در استانهاي مرزي، فاقد شناسنامه هستند؛ معضلي كه در حاشيه شهرهاي بزرگ و درخصوص كودكاني با پدر يا مادر افغان نيز وجود دارد و هنوز هم به دليل ثبتنام دستي دانشآموزان در مدارس و فقدان شبكه كامپيوتري پيونددهنده يكپارچه اطلاعات ثبتنام مدارس مختلف، حتي آمار دقيقي از مجموع تعداد دانشآموزان اول ابتدايي در كشور در دست نيست. در چنين شرايطي چگونه ميتوان ادعا كرد كه آمارهاي مربوط به نرخ پوشش تحصيلي دقيق باشند؟!
نرخ باسوادي جمعيت بالاي 15 سال 20 كشور منتخب نشان ميدهد
ايران در رتبه شانزدهم استانهاي تهران و سمنان داراي بيشترين و استانهاي خراسان شمالي و آذربايجان غربي داراي كمترين نرخ باسوادي در كشور هستند. سياستهاي ريشهكن كردن بيسوادي در كشور به شكلي طي چندين سال اخير با شدت و ضعفهايي همراه بوده است كه هنوز كشور با شاخص كلي ريشهكن شدن بيسوادي فاصله دارد.
در كنار ريشهكن شدن بيسوادي در كشور افزايش نرخ پوشش تحصيلي در مدارس كشور از جمله مواردي است كه كماكان اطلاعات دقيقي از آن وجود ندارد. هماكنون وزارت آموزش و پرورش ميزان كودكان و نوجوانان دورافتاده از تحصيل را كمتر از يك ميليون نفر و سرشماريهاي صورتگرفته اين تعداد را 2/3 ميليون نفر ميشمرند.
با اين حال با نگاهي به آمارهاي ارايهشده به نظر ميرسد مدارس و سيستم آموزشي كشور كماكان با سطح استاندارد پوشش تحصيلي در كشور فاصله دارند.
وضعيت پوشش تحصيل دوره ابتدايي
روند تغييرات ميزان پوشش تحصيلي واقعي دوره ابتدايي طي سه دهه براساس دادههاي سرشماري نشان ميدهد كه در سال 1355 حدود 6/71درصد از جمعيت لازمالتعليم اين دوره تحت پوشش آموزش ابتدايي بودهاند كه به حدود 5/90درصد در سال 1375 و بالاخره به 5/88درصد در سال 1385 رسيده است. به عبارت ديگر در اين سه دهه حدود 17درصد بر ميزان پوشش تحصيلي اين دوره افزوده شده است، اما همچنان 5/11درصد از اين جمعيت لازمالتعليم در مدرسه حضور ندارند. لازم به ذكر است حدود 7/6درصد از اين تعداد نيز مربوط به كساني است كه اصلا نتوانستهاند به مدرسه راه يابند (كه بيسواد شدهاند) و تنها 8/4درصد از اين نرخ عدم پوشش جمعيت لازمالتعليم مربوط به كساني است كه به مدرسه وارد شدهاند، اما مجددا ترك تحصيل كردهاند. نكته جالب توجه اينكه از بين حدود 640هزار نفر كودكان خارج از مدرسه اين گروه سني (10-6ساله) حدودا 380هزار نفر در مناطق شهري و حدود 260هزار نفر مربوط به مناطق روستايي هستند. خلاصه وضعيت پوشش تحصيلي دوره ابتدايي طي سالهاي 1355 تا 1385 به شرح جدول سه است. جدول چهار نيز آمار كودكان خارج از مدرسه گروه سني 10-6 ساله در سال 1385 را نشان ميدهد. نرخ پوشش، تحصيل واقعي در دوره ابتدايي كل كشور طي سالهاي 1379-1388 براساس آمار ارايهشده توسط معاونت آموزش ابتدايي وزارت آموزشوپرورش را نشان ميدهد. براساس اين آمار، نرخ پوشش تحصيلي واقعي در دوره ابتدايي براساس آخرين آمار اعلامشده از سوي مركز آمار و فناوري اطلاعات وزارت آموزشوپرورش، 5/98درصد است. آمار فوق نشاندهنده اين است كه در سال تحصيلي 1388-1387، 5/3درصد كودكان ششساله، خارج از مدرسه بودهاند. براساس اطلاعات برنامه انسداد مبادي بيسوادي معاونت آموزش ابتدايي، استانهاي داراي پايينترين نرخ جذب كودكان ششساله در پايه اول ابتدايي در سال تحصيلي 1385-1384 عبارتند از سيستان و بلوچستان (76/76) كرمان (1/88)، خراسان جنوبي (02/89) و ايلام (76/89) درصد. حداقل نرخ پوشش تحصيلي واقعي دختران در پايه اول ابتدايي در استانهاي مذكور عبارت است از: سيستان و بلوچستان 4/72، كرمان 3/82، خراسان جنوبي 6/87 و ايلام 8/87 درصد. براساس آمار وزارت آموزشوپرورش، در حال حاضر نرخ پوشش واقعي درخصوص دختران 4/95 درصد و در مورد پسران 4/97 درصد است. بنابراين ميتوان گفت عدم دسترسي دختران ششساله به آموزش در استانهاي فوق علت عمده پايين بودن نرخ پوشش تحصيلي واقعي در اين استانهاست. براساس آمار ذكرشده در برنامه انسداد مبادي بيسوادي معاونت آموزش ابتدايي، نرخ تكرار پايه اول ابتدايي طي سالهاي 1379، 1384 و 1388 به ترتيب هفت، چهار و 69/3درصد بوده است. همچنين نرخ ترك تحصيل در پايه اول ابتدايي طي سالهاي 1379، 1385 و 1387 عبارت است از 28/3، 47/1 و 06/2درصد. افزايش نرخ ترك تحصيل طي سالهاي 1385 تا 1387 قابل توجه بوده و نيازمند آسيبشناسي توسط معاونت مربوطه است.
وضعيت پوشش تحصيلي دوره راهنمايي تحصيلي
در سال 1385 كه آخرين سرشماري جمعيت ايراني بوده است جمعيت گروه سني دوره راهنمايي تحصيلي بالغ بر 9/3ميليون نفر بوده است و در مقابل، 9/2ميليون از آنان در حال تحصيل در اين دوره بودهاند. به عبارت ديگر پوشش واقعي تحصيل اين دوره معادل 7/72درصد است و نزديك به يكميليون از اين جمعيت در اين دوره مشغول به تحصيل نبودهاند. البته كساني هم ديرتر وارد آموزش شدهاند يا به دليل تكرار پايه وارد اين دوره تحصيلي شدهاند، اما در دوره تحصيلي قبل يعني آموزش ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند. از اين جمعيت يكميليوننفري 600هزار نفر تحت پوشش دوره راهنمايي نبوده كه از ميان آنها صدهزار نفر به مدرسه راه پيدا نكرده و 500هزار نفر ترك تحصيلي بودهاند. همچنين 400هزار نفر ديگر در دوره ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند.
با مقايسه وضع پوشش تحصيلي ويژه سني ميتوان گفت از حدود 500هزار نفر جمعيت لازمالتعليم روستايي كه تحت پوشش اين دوره نبودهاند حدود 300هزار نفر در دوره ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند و نزديك به 200 نفر از آنان در مدرسه اشتغال به تحصيل نداشتهاند و به عبارتي خارج از مدرسهاند. روند تغييرات پوشش تحصيلي واقعي اين دوره تحصيلي نشان ميدهد طي سه دهه حدودا 40درصد بر ميزان نرخ پوشش تحصيلي دوره راهنمايي تحصيلي افزوده شده است، به طوري كه در سال 1355 ميزان پوشش تحصيلي واقعي اين دوره معادل 2/31درصد بوده است كه به حدود 70درصد در سال 1375 و حدود 7/72درصد در سال 1385 افزايش يافته است. رشد نرخ پوشش تحصيلي واقعي اين دوره در مناطق روستايي معادل 50درصد بوده است كه از رقم حدود 4/12درصد در سال 1355 به حدود 2/62درصد در سال 1385 بالغ شده است. در مناطق شهري ميزان پوشش تحصيلي واقعي از 4/51درصد در سال 1355 به حدود 8/78درصد در سال 1385 رسيده و از افزايش 4/27درصدي برخوردار بوده است. بنابراين رشد تغييرات پوشش تحصيلي مناطق روستايي از مناطق شهري بسيار بيشتر بوده است و اين امر خود نشاندهنده آن است كه گسترش و توسعه آموزش راهنمايي تحصيلي در مناطق روستايي بسيار بيشتر و گستردهتر از مناطق شهري صورت گرفته است.
وضعيت پوشش تحصيلي جمعيت ويژه سني
13-6ساله
كل جمعيت ويژه سني 13- 6ساله كه جمعيت گروه سني دوره ابتدايي و راهنمايي تحصيلي را شامل ميشود در سال 1385 بالغ بر 9590هزار نفر بوده است. در مقابل حدود 8480هزار نفر از آنان در دورههاي تحصيلي مذكور مشغول به تحصيل بودهاند. بنابراين پوشش تحصيلي گروه سني ويژه 13-6ساله معادل 4/88درصد بوده است.
با مقايسه جمعيت گروه سني و افراد تحت پوشش ميتوان گفت حدود 1100هزار نفر از اين جمعيت در خارج از مدرسهاند. حدود470هزار نفر از آنان هرگز به مدرسه راه نيافتهاند و به عنوان بيسواد تلقي ميشوند و مابقي يعني 630هزار نفر ديگر وارد مدرسه شدهاند ولي ترك تحصيل كردهاند. در واقع حدود 6/11درصد از جمعيت گروه سني ويژه 13-6 ساله بيرون از مدرسهاند كه حدود 5/6درصد از اين مهم مربوط به كساني است كه به نوعي ترك تحصيل كردهاند و 1/5درصد مربوط به كساني است كه اصولا به مدرسه راه نيافتهاند. توزيع كودكان خارج از مدرسه در اين گروه سني بين شهر و روستا تقريبا يكسان بوده است. نيمي از آنان مربوط به جمعيت روستايي و نيم ديگر مربوط به مناطق شهري است. پوشش تحصيلي ويژه سني اين گروه در مناطق شهري حدود 4/90درصد و در مناطق روستايي 7/84درصد است. هرچند كودكان خارج از مدرسه در هر يك از مناطق شهري و روستايي تقريبا يكسان است.
وضعيت پوشش تحصيلي در دوره متوسط
پوشش تحصيلي واقعي در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي كه جمعيت 17- 14ساله را شامل ميشود، در سال 1385 به 5/48درصد رسيده است كه نسبت به سال 1375 تقريبا يكدرصد افزايش داشته است. اين ميزان در مناطق شهري 4/56درصد و در مناطق روستايي به حدود 4/33درصد ميرسد.
جمعيت گروه سني اين دوره در سال 1385 بالغ بر 7/6ميليون نفر بوده است كه تقريبا نيمي از آنان تحت پوشش بودهاند، هرچند برخي از كساني كه در اين گروه سني قرار دارند در دوره ابتدايي و راهنمايي تحصيلي ممكن است مشغول به تحصيل بوده باشند. با مقايسه جمعيت دو گروه ويژه سني 13- 6ساله و ويژه سني 17- 6ساله ميتوان دريافت تعداد افرادي كه در سنين 17- 14ساله در دورههاي مختلف تحصيلي مشغول به تحصيل بودهاند معادل 4598هزار نفر بوده است. به عبارت ديگر جمعيت گروه سني 17- 14ساله كه به نوعي مشغول به تحصيل هستند معادل رقم مذكور است. چنانچه اين تعداد را با تعداد دانشآموزان گروه سني 17- 14سالهاي كه در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي مشغول به تحصيل بودهاند مقايسه كنيم (رقمي معادل 2/3ميليون نفر) ميتوان گفت نزديك به 4/1ميليون نفر از اين جمعيت 17- 14ساله در دورههاي قبلي مشغول به تحصيل بودهاند. به عبارت ديگر حدود 20درصد از جمعيت گروه سني 17- 14ساله در دورههاي تحصيلي مورد نظر خود مشغول به تحصيل نبوده و به دليل تكرار پايه يا ثبتنام در غيرپايه خود يا عللي از جمله ترك تحصيلهاي بين تحصيل به مقطع تحصيلي خود نرسيدهاند و در سطوح پايينتر تحصيلي مشغول به تحصيل هستند.
با وجود آنكه جمعيتي حدود 4/3ميليون نفر در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي به تحصيل اشتغال ندارند، اما حدود 4/1ميليون نفر از آنان در سطوح پايينتر تحصيلي مشغول به تحصيل بودهاند و برخي از گذراندن دوره پيشدانشگاهي صرفنظر ميكنند. با توجه به اينكه گذراندن دوره پيشدانشگاهي اجباري نيست و بهخصوص براي برخي از شاخههاي تحصيلي اصولا ضرورتي به گذراندن آن نيست، در مورد پوشش تحصيلي اين دوره بايد با احتياط بيشتري سخن گفت. به طور كلي با اين بررسيها ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه حدود 70درصد از جمعيت 17- 14ساله به طور مستقيم در اين دوره يا ساير دورههاي تحصيلي پايينتر مشغول به تحصيل بوده و بخشي نيز پس از اخذ ديپلم نيازي به گذراندن دوره پيشدانشگاهي نداشتهاند كه عملا آنان نيز نبايد در اين شاخص منظور شوند.
با وجود پوشش تحصيلي حدود 80درصدي جمعيت ويژه سني 17- 6ساله ميتوان گفت براساس سرشماري سال 1385، بالغ بر سهميليون نفر از افراد گروه سني مشمول تحصيل در بيرون مدرسه قرار دارند و به آموزش دسترسي ندارند.
روند تغييرات پوشش تحصيلي در دهه گذشته نشان ميدهد كه رشد پوشش تحصيلي واقعي در مناطق روستايي در تمامي دورههاي تحصيلي افزايش يافته، اما در مناطق شهري كاهش داشته است. كاهش نرخ پوشش تحصيلي در مناطق شهري به علت كاهش آن در دوره ابتدايي بوده است، اما با وجود آن در دورههاي راهنمايي تحصيلي و متوسطه به دليل افزايش قابل ملاحظه پوشش تحصيلي مناطق روستايي، نرخ پوشش تحصيلي كاهش نداشته است.
ميزان افزايش پوشش تحصيلي در دهه گذشته در دورههاي راهنمايي تحصيلي و متوسطه به ترتيب سهدرصد و 2/1درصد بوده است، اما در دوره ابتدايي با كاهش دودرصدي روبهرو بوده است. جمعيتي بالغ بر 600هزار نفر از جمعيت گروه سني17- 6ساله بيسواد بوده و به عبارتي دسترسي به آموزش پيدا نكردهاند كه نزديك به 20درصد از افرادي را كه در اين سنين تحت پوشش نبودهاند، شامل ميشود.
با وجود چنين تصويري كلي از وضعيت پوشش تحصيلي بايد اذعان كنيم كه هنوز نظام آموزشي ما در نگهداري و پايداري دانشآموزان در مدرسه موفق نبوده است. پايين بودن كيفيت سطح تحصيلي يا ورود دانشآموزان با تاخير به مدرسه بهخصوص در مناطق روستايي از جمله اين عدم موفقيت بوده است. بررسي نرخ ماندگاري در آموزشوپرورش ايران و تحليل عوامل آن ميتواند در اين زمينه راهگشا باشد. به علاوه كاستيهاي موجود در ثبتنام به موقع دانشآموزان در ابتداي ورود به تحصيل نيز بايد برطرف شود.
شكاف ميان ميزان باسوادي مردان و زنان
از آنجا كه در كشور ما نهضت سوادآموزي به عنوان مسوول اصلي مبارزه با بيسوادي در بزرگسالان تلقي ميشود، بررسي وضعيت آن از اهميت خاصي برخوردار است. همانطور كه پيش از اين نيز اشاره شد، براساس مصوبه 595 شورايعالي انقلاب فرهنگي به صفر رساندن بيسوادي در سنين 10 تا 49 سال تا پايان اطلاعات سرشماري سالهاي 1355 تا 1385 نشان ميدهد كه تعداد كل جمعيت ششساله و بالاتر در سال 1355 بيش از 27ميليون نفر بوده است كه از اين تعداد حدود 13ميليون نفر باسواد و بيش از 14ميليون نفر بيسواد بودهاند. اين رقم در سال 1385 به حدود 64ميليون نفر رسيده است كه از اين تعداد نيز 54ميليون نفر باسواد و حدود 10ميليون نفر بيسواد بودهاند. روند تحولات جمعيت باسواد شهري طي اين سالها نيز نشان ميدهد كه كل جمعيت باسواد شهري در سال 1355، 8628239 نفر بوده است كه در سال 1385 به تعداد 39096165 نفر رسيده است و كل جمعيت باسواد روستايي نيز از 248836 نفر در سال 1355 به 14938943 نفر در سال 1385 افزايش يافته است.
نكته قابل توجه درخصوص ميزان باسوادي مردان و زنان كاهش شكاف بين ميزان باسوادي مردان و زنان است، اما اين شكاف هنوز به طور كامل از بين نرفته است و در سال 1385 ميزان باسوادي مردان 4/8درصد بيشتر از ميزان باسوادي زنان بوده است. درخصوص ميزان باسوادي مناطق شهري و روستايي نيز توفيق خوبي حاصل شده است و ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري از 6/65درصد در سال 1355 به 9/88درصد در سال 1385 و ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق روستايي از 5/30درصد در سال 1355 به 2/75درصد در سال 1385 افزايش يافته است. هرچند شكاف بين ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري و روستايي طي اين سالها به سرعت در حال كاهش بوده، اما هنوز شكاف موجود زياد است و در سال 1385 ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري 7/13درصد بيشتر از ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق روستايي بوده است. براساس اطلاعات سرشماري عمومي نفوس و مسكن، ميزان باسوادي جمعيت ششساله و بالاتر در سال 1385، 6/84درصد بوده است، ميزان باسوادي مردان در اين سال 7/88درصد و ميزان باسوادي زنان 3/80درصد بوده است.در حال حاضر در بين استانهاي كشور بيشترين ميزان باسوادي مربوط به استانهاي تهران (3/91درصد)، سمنان (6/88درصد)، يزد (1/88درصد) و اصفهان (5/87درصد) و كمترين ميزان باسوادي مربوط به استانهاي سيستانوبلوچستان (68درصد)، كردستان (5/77درصد)، آذربايجان غربي (8/77درصد) و خراسان شمالي (1/79درصد) بوده است.
شاخص نسبت ميزان باسوادي زنان نسبت به ميزان باسوادي مردان در واقع نشاندهنده شكاف و تبعيض بين ميزان باسوادي مردان و زنان است. هرچه اين شاخص به صد نزديكتر باشد نشاندهنده تبعيض كمتر در آموزش و سواد بين مردان و زنان است. اين شاخص در كل كشور 5/90درصد است. اين عدد نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان در كشور به اندازه 5/90درصد ميزان باسوادي مردان است. نگاهي به تفاوتهاي شهري و روستايي ميزان باسوادي جمعيت كشور در سال 1385 نشان ميدهد كه ميزان باسوادي جمعيت شهري در اين سال 93/88درصد و ميزان باسوادي جمعيت روستايي 2/75درصد بوده است، بنابراين ميزان باسوادي زنان 6/13درصد كمتر از ميزان باسوادي مردان كشور بوده و به عبارت ديگر ميزان باسوادي جمعيت روستايي 56/84درصد ميزان باسوادي جمعيت شهري كشور بوده است.
نسبت ميزان باسوادي جمعيت روستايي به ميزان باسوادي جمعيت شهري نشاندهنده فاصله و تفاوت ميزان باسوادي جمعيت شهري و روستايي است و در واقع نشان ميدهد كه ميزان باسوادي جمعيت روستايي چنددرصد ميزان باسوادي جمعيت شهري است. هرچقدر اين نسبت به صد نزديكتر باشد نشاندهنده فاصله و تفاوت كمتر بين ميزان باسوادي جمعيت روستايي و شهري است و برعكس. ميزان باسوادي مردان شهري كشور در سال 1385، 2/92درصد بوده كه 11درصد بيشتر از ميزان باسوادي 2/81درصد مردان روستايي بوده است. شاخص نسبت ميزان باسوادي مردان روستايي به ميزان باسوادي مردان شهري براي كل كشور 1/88درصد بوده است. به عبارت ديگر ميزان باسوادي مردان روستايي 1/88درصد ميزان باسوادي مردان شهري است. نتايج بهدستآمده نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان شهري كشور در سال 1385، 55/85درصد بوده است و اين ميزان براي زنان روستايي رقم 69درصد را نشان ميدهد. بنابراين ميزان باسوادي زنان روستايي حدود 5/16درصد كمتر از ميزان باسوادي زنان شهري است. همچنين نسبت باسوادي زنان روستايي به زنان شهري در سال 1385، 66/80درصد بوده است. اين عدد نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان روستايي 66/80درصد ميزان باسوادي زنان شهري بوده است. هرقدر اين شاخص به صد نزديكتر باشد نشاندهنده وضعيت بهتر و شكاف كمتر بين ميزان باسوادي زنان شهري و روستايي است.
شرق / شماره 1535
قانون برنامه سوم توسعه
برنامه سوم توسعه تمركز بيشتري بر تامين امكانات و ايجاد شرايط لازم براي تحصيل افراد جامعه و از ميان بردن تبعيض آموزشي ميان مناطق مختلف كشور داشته است. در همين زمينه تامين امكانات مادي و نيروي انساني موردنياز به شيوهاي قابل قبول از اهداف اين برنامه در حوزه آموزش بوده است. در اينجا ماده (143) قانون برنامه سوم مورد توجه قرار ميگيرد كه معطوف به بحث عدالت آموزشي است.
ماده (143)
ب) دولت موظف است با هماهنگي و همكاري سازمانهاي برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور در تامين نيروي انساني كمي و كيفي و ايجاد فضاهاي آموزشي و پرورشي و فراهم كردن تجهيزات آموزشي و وسايل نقليه به گونهاي برنامهريزي و اقدام كند كه تبعيض بين مناطق شهري و روستايي نباشد و براي ورود دانشآموزان از ابتدايي به راهنمايي و متوسطه امكانات لازم فراهم شود.
ج) هزينه تغذيه شبانهروزي دانشآموزان در مدارس شبانهروزي و سرويس اياب و ذهاب هر هفته يكبار آنها به روستاها و مدارس و ساير هزينههاي لازم در بودجههاي سنواتي ديده شود.
قانون برنامه چهارم توسعه
قانون برنامه چهارم نسبت به قانون برنامه سوم و حتي قانون برنامه پنجم، از پتانسيلهاي بالاتري براي تكميل پوشش تحصيلي و ريشهكن كردن بيسوادي برخوردار بوده است. الزام ايران به اجراي تعهدات برنامه آموزش براي همه نيز در اين قانون مورد اشاره قرار گرفته است. اين قانون، تحصيل تا پايان دوره راهنمايي را براي تمامي كودكان لازمالتعليم اجباري ميداند. همچنين در بحث سوادآموزي، مسايل منطقهاي و فرهنگي را از نظر دور نميدارد. با توجه به اينكه ايران از شرايط اقليمي و جغرافيايي بسيار متنوعي برخوردار است، توجه به اين نكته در تدوين طرحهاي راهبردي سوادآموزي بسيار ضروري مينمايد. ضمن توجه به لزوم انعطاف در برنامههاي سوادآموزي، قانون برنامه چهارم باسوادي افراد زير 30 سال را هدفگذاري كرده و تلاشهاي دولتي و جلب حمايتهاي غيردولتي را در اين زمينه لازم ميشمارد. شايان ذكر است كه آييننامه اجرايي بند «ب» ماده (52) قانون برنامه چهارم در جلسه 2/5/1384 هيات وزيران به تصويب رسيد كه در بخش مربوطه ذكر ميشود.
قانون برنامه پنجم توسعه
قانون برنامه پنجم توجه ويژه خود را در بند «د» ماده (19) بر برقراري عدالت در فرصتهاي آموزشي به تناسب مناطق و جنسيت و رفع محروميتهاي آموزشي قرار داده است.
ماده (19) بند «د»
وزارت آموزش و پرورش موظف است به منظور تضمين دسترسي به فرصتهاي عادلانه آموزشي به تناسب جنسيت و نياز مناطق به ويژه در مناطق كمتر توسعهيافته و رفع محروميت آموزشي، نسبت به آموزش از راه دور و رسانهاي و تامين هزينههاي تغذيه، رفتوآمد، بهداشت و ساير امور مربوط به مدارس شبانهروزي اقدام كند.
1-2 قوانين مجلس شوراي اسلامي
درخصوص قوانين مربوط به پوشش تحصيلي از قانون اهداف و وظايف وزارت آموزشوپرورش و اساسنامه نهضت سوادآموزي و قانون حمايت از كودكان و نوجوانان ياد ميشود كه قانون دوم به دليل اهميت نهضت در بحث ريشهكني بيسوادي، در قسمت مربوط به نهضت به طور جداگانه آورده ميشود.
- قانون اهداف و وظايف وزارت آموزشوپرورش مصوب 25/11/1366.
برخورداري از آموزشهاي عمومي براي تمامي دانشآموزان كشور بايد بهگونهاي باشد كه برحسب استعداد و جنس بتوانند از تعليمات مناسب جهت شكوفايي خلاقيتها بهرهمند شوند.
ماده (7)
به منظور تعميم و توسعه آموزشوپرورش كشور، زمينههاي جلب مشاركت مردم در امر آموزشوپرورش از هر طريق ممكن فراهم آيد. زير پوشش قرار دادن تمامي كودكان لازمالتعليم و تقويت نهضت سوادآموزي.
ماده (4) اين قانون جلوگيري از تحصيل كودكان را جرم دانسته و براي آن مجازات تعيين كرده است. در حقيقت در اين قانون تحصيل كودكان و نوجوانان به عنوان حق آنها تلقي شده كه كسي نميتواند آن را سلب كند.
ماده (4)
هرگونه صدمه، اذيت، آزار، شكنجه جسمي و روحي كودكان و ناديدهگرفتن عمدي سلامت و بهداشت رواني و جسمي و ممانعت از تحصيل آنها ممنوع و مرتكب، به سه ماه و يك روز تا شش ماه حبس و تا 10ميليون (000/000/10) ريال جزاي نقدي محكوم ميشود.
ابهام در آمار
پوشش تحصيلي كودكان ايراني
25/2/1391 دنياي اقتصاد: شايد فرد پژوهشگري كه به سايت نهادهاي بينالمللي از قبيل يونسكو، بانك جهاني و... مراجعه كرده و با چند كليك ساده به آمارهاي دقيق و دستهبنديشده از كشورهاي مختلف جهان دسترسي مييابد، انتظار داشته باشد كه در سايت آموزش و پرورش ايران نيز چنين امكاني براي دسترسي به آمارهاي مربوطه وجود داشته باشد. اما واقعيت اين است كه هنوز مسوولان آموزش و پرورش ما در بالاترين سطوح ستادي نيز از داشتن آمارهاي دقيق از تعداد دانشآموزان و چگونگي توزيع آنان از جهت محل سكونت، سن، جنس و پايه تحصيلي محروم هستند. كار زماني مشكلتر ميشود كه بايد تعداد كودكان در سن لازمالتعليم را محاسبه و با تعداد دانشآموزان پايه اول ابتدايي مقايسه كرد تا تعداد كودكان بازمانده از تحصيل مشخص شود. اين در حالي است كه نه آمارهاي مربوط به تعداد كودكان لازمالتعليم در كشور دقيق هستند و نه تعداد دانشآموزان پايه اول ابتدايي. هنوز هم بسياري از كودكان در مناطق دورافتاده كشور و به خصوص در استانهاي مرزي، فاقد شناسنامه هستند؛ معضلي كه در حاشيه شهرهاي بزرگ و درخصوص كودكاني با پدر يا مادر افغان نيز وجود دارد و هنوز هم به دليل ثبتنام دستي دانشآموزان در مدارس و فقدان شبكه كامپيوتري پيونددهنده يكپارچه اطلاعات ثبتنام مدارس مختلف، حتي آمار دقيقي از مجموع تعداد دانشآموزان اول ابتدايي در كشور در دست نيست. در چنين شرايطي چگونه ميتوان ادعا كرد كه آمارهاي مربوط به نرخ پوشش تحصيلي دقيق باشند؟!
نرخ باسوادي جمعيت بالاي 15 سال 20 كشور منتخب نشان ميدهد
ايران در رتبه شانزدهم استانهاي تهران و سمنان داراي بيشترين و استانهاي خراسان شمالي و آذربايجان غربي داراي كمترين نرخ باسوادي در كشور هستند. سياستهاي ريشهكن كردن بيسوادي در كشور به شكلي طي چندين سال اخير با شدت و ضعفهايي همراه بوده است كه هنوز كشور با شاخص كلي ريشهكن شدن بيسوادي فاصله دارد.
در كنار ريشهكن شدن بيسوادي در كشور افزايش نرخ پوشش تحصيلي در مدارس كشور از جمله مواردي است كه كماكان اطلاعات دقيقي از آن وجود ندارد. هماكنون وزارت آموزش و پرورش ميزان كودكان و نوجوانان دورافتاده از تحصيل را كمتر از يك ميليون نفر و سرشماريهاي صورتگرفته اين تعداد را 2/3 ميليون نفر ميشمرند.
با اين حال با نگاهي به آمارهاي ارايهشده به نظر ميرسد مدارس و سيستم آموزشي كشور كماكان با سطح استاندارد پوشش تحصيلي در كشور فاصله دارند.
وضعيت پوشش تحصيل دوره ابتدايي
روند تغييرات ميزان پوشش تحصيلي واقعي دوره ابتدايي طي سه دهه براساس دادههاي سرشماري نشان ميدهد كه در سال 1355 حدود 6/71درصد از جمعيت لازمالتعليم اين دوره تحت پوشش آموزش ابتدايي بودهاند كه به حدود 5/90درصد در سال 1375 و بالاخره به 5/88درصد در سال 1385 رسيده است. به عبارت ديگر در اين سه دهه حدود 17درصد بر ميزان پوشش تحصيلي اين دوره افزوده شده است، اما همچنان 5/11درصد از اين جمعيت لازمالتعليم در مدرسه حضور ندارند. لازم به ذكر است حدود 7/6درصد از اين تعداد نيز مربوط به كساني است كه اصلا نتوانستهاند به مدرسه راه يابند (كه بيسواد شدهاند) و تنها 8/4درصد از اين نرخ عدم پوشش جمعيت لازمالتعليم مربوط به كساني است كه به مدرسه وارد شدهاند، اما مجددا ترك تحصيل كردهاند. نكته جالب توجه اينكه از بين حدود 640هزار نفر كودكان خارج از مدرسه اين گروه سني (10-6ساله) حدودا 380هزار نفر در مناطق شهري و حدود 260هزار نفر مربوط به مناطق روستايي هستند. خلاصه وضعيت پوشش تحصيلي دوره ابتدايي طي سالهاي 1355 تا 1385 به شرح جدول سه است. جدول چهار نيز آمار كودكان خارج از مدرسه گروه سني 10-6 ساله در سال 1385 را نشان ميدهد. نرخ پوشش، تحصيل واقعي در دوره ابتدايي كل كشور طي سالهاي 1379-1388 براساس آمار ارايهشده توسط معاونت آموزش ابتدايي وزارت آموزشوپرورش را نشان ميدهد. براساس اين آمار، نرخ پوشش تحصيلي واقعي در دوره ابتدايي براساس آخرين آمار اعلامشده از سوي مركز آمار و فناوري اطلاعات وزارت آموزشوپرورش، 5/98درصد است. آمار فوق نشاندهنده اين است كه در سال تحصيلي 1388-1387، 5/3درصد كودكان ششساله، خارج از مدرسه بودهاند. براساس اطلاعات برنامه انسداد مبادي بيسوادي معاونت آموزش ابتدايي، استانهاي داراي پايينترين نرخ جذب كودكان ششساله در پايه اول ابتدايي در سال تحصيلي 1385-1384 عبارتند از سيستان و بلوچستان (76/76) كرمان (1/88)، خراسان جنوبي (02/89) و ايلام (76/89) درصد. حداقل نرخ پوشش تحصيلي واقعي دختران در پايه اول ابتدايي در استانهاي مذكور عبارت است از: سيستان و بلوچستان 4/72، كرمان 3/82، خراسان جنوبي 6/87 و ايلام 8/87 درصد. براساس آمار وزارت آموزشوپرورش، در حال حاضر نرخ پوشش واقعي درخصوص دختران 4/95 درصد و در مورد پسران 4/97 درصد است. بنابراين ميتوان گفت عدم دسترسي دختران ششساله به آموزش در استانهاي فوق علت عمده پايين بودن نرخ پوشش تحصيلي واقعي در اين استانهاست. براساس آمار ذكرشده در برنامه انسداد مبادي بيسوادي معاونت آموزش ابتدايي، نرخ تكرار پايه اول ابتدايي طي سالهاي 1379، 1384 و 1388 به ترتيب هفت، چهار و 69/3درصد بوده است. همچنين نرخ ترك تحصيل در پايه اول ابتدايي طي سالهاي 1379، 1385 و 1387 عبارت است از 28/3، 47/1 و 06/2درصد. افزايش نرخ ترك تحصيل طي سالهاي 1385 تا 1387 قابل توجه بوده و نيازمند آسيبشناسي توسط معاونت مربوطه است.
وضعيت پوشش تحصيلي دوره راهنمايي تحصيلي
در سال 1385 كه آخرين سرشماري جمعيت ايراني بوده است جمعيت گروه سني دوره راهنمايي تحصيلي بالغ بر 9/3ميليون نفر بوده است و در مقابل، 9/2ميليون از آنان در حال تحصيل در اين دوره بودهاند. به عبارت ديگر پوشش واقعي تحصيل اين دوره معادل 7/72درصد است و نزديك به يكميليون از اين جمعيت در اين دوره مشغول به تحصيل نبودهاند. البته كساني هم ديرتر وارد آموزش شدهاند يا به دليل تكرار پايه وارد اين دوره تحصيلي شدهاند، اما در دوره تحصيلي قبل يعني آموزش ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند. از اين جمعيت يكميليوننفري 600هزار نفر تحت پوشش دوره راهنمايي نبوده كه از ميان آنها صدهزار نفر به مدرسه راه پيدا نكرده و 500هزار نفر ترك تحصيلي بودهاند. همچنين 400هزار نفر ديگر در دوره ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند.
با مقايسه وضع پوشش تحصيلي ويژه سني ميتوان گفت از حدود 500هزار نفر جمعيت لازمالتعليم روستايي كه تحت پوشش اين دوره نبودهاند حدود 300هزار نفر در دوره ابتدايي مشغول به تحصيل بودهاند و نزديك به 200 نفر از آنان در مدرسه اشتغال به تحصيل نداشتهاند و به عبارتي خارج از مدرسهاند. روند تغييرات پوشش تحصيلي واقعي اين دوره تحصيلي نشان ميدهد طي سه دهه حدودا 40درصد بر ميزان نرخ پوشش تحصيلي دوره راهنمايي تحصيلي افزوده شده است، به طوري كه در سال 1355 ميزان پوشش تحصيلي واقعي اين دوره معادل 2/31درصد بوده است كه به حدود 70درصد در سال 1375 و حدود 7/72درصد در سال 1385 افزايش يافته است. رشد نرخ پوشش تحصيلي واقعي اين دوره در مناطق روستايي معادل 50درصد بوده است كه از رقم حدود 4/12درصد در سال 1355 به حدود 2/62درصد در سال 1385 بالغ شده است. در مناطق شهري ميزان پوشش تحصيلي واقعي از 4/51درصد در سال 1355 به حدود 8/78درصد در سال 1385 رسيده و از افزايش 4/27درصدي برخوردار بوده است. بنابراين رشد تغييرات پوشش تحصيلي مناطق روستايي از مناطق شهري بسيار بيشتر بوده است و اين امر خود نشاندهنده آن است كه گسترش و توسعه آموزش راهنمايي تحصيلي در مناطق روستايي بسيار بيشتر و گستردهتر از مناطق شهري صورت گرفته است.
وضعيت پوشش تحصيلي جمعيت ويژه سني
13-6ساله
كل جمعيت ويژه سني 13- 6ساله كه جمعيت گروه سني دوره ابتدايي و راهنمايي تحصيلي را شامل ميشود در سال 1385 بالغ بر 9590هزار نفر بوده است. در مقابل حدود 8480هزار نفر از آنان در دورههاي تحصيلي مذكور مشغول به تحصيل بودهاند. بنابراين پوشش تحصيلي گروه سني ويژه 13-6ساله معادل 4/88درصد بوده است.
با مقايسه جمعيت گروه سني و افراد تحت پوشش ميتوان گفت حدود 1100هزار نفر از اين جمعيت در خارج از مدرسهاند. حدود470هزار نفر از آنان هرگز به مدرسه راه نيافتهاند و به عنوان بيسواد تلقي ميشوند و مابقي يعني 630هزار نفر ديگر وارد مدرسه شدهاند ولي ترك تحصيل كردهاند. در واقع حدود 6/11درصد از جمعيت گروه سني ويژه 13-6 ساله بيرون از مدرسهاند كه حدود 5/6درصد از اين مهم مربوط به كساني است كه به نوعي ترك تحصيل كردهاند و 1/5درصد مربوط به كساني است كه اصولا به مدرسه راه نيافتهاند. توزيع كودكان خارج از مدرسه در اين گروه سني بين شهر و روستا تقريبا يكسان بوده است. نيمي از آنان مربوط به جمعيت روستايي و نيم ديگر مربوط به مناطق شهري است. پوشش تحصيلي ويژه سني اين گروه در مناطق شهري حدود 4/90درصد و در مناطق روستايي 7/84درصد است. هرچند كودكان خارج از مدرسه در هر يك از مناطق شهري و روستايي تقريبا يكسان است.
وضعيت پوشش تحصيلي در دوره متوسط
پوشش تحصيلي واقعي در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي كه جمعيت 17- 14ساله را شامل ميشود، در سال 1385 به 5/48درصد رسيده است كه نسبت به سال 1375 تقريبا يكدرصد افزايش داشته است. اين ميزان در مناطق شهري 4/56درصد و در مناطق روستايي به حدود 4/33درصد ميرسد.
جمعيت گروه سني اين دوره در سال 1385 بالغ بر 7/6ميليون نفر بوده است كه تقريبا نيمي از آنان تحت پوشش بودهاند، هرچند برخي از كساني كه در اين گروه سني قرار دارند در دوره ابتدايي و راهنمايي تحصيلي ممكن است مشغول به تحصيل بوده باشند. با مقايسه جمعيت دو گروه ويژه سني 13- 6ساله و ويژه سني 17- 6ساله ميتوان دريافت تعداد افرادي كه در سنين 17- 14ساله در دورههاي مختلف تحصيلي مشغول به تحصيل بودهاند معادل 4598هزار نفر بوده است. به عبارت ديگر جمعيت گروه سني 17- 14ساله كه به نوعي مشغول به تحصيل هستند معادل رقم مذكور است. چنانچه اين تعداد را با تعداد دانشآموزان گروه سني 17- 14سالهاي كه در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي مشغول به تحصيل بودهاند مقايسه كنيم (رقمي معادل 2/3ميليون نفر) ميتوان گفت نزديك به 4/1ميليون نفر از اين جمعيت 17- 14ساله در دورههاي قبلي مشغول به تحصيل بودهاند. به عبارت ديگر حدود 20درصد از جمعيت گروه سني 17- 14ساله در دورههاي تحصيلي مورد نظر خود مشغول به تحصيل نبوده و به دليل تكرار پايه يا ثبتنام در غيرپايه خود يا عللي از جمله ترك تحصيلهاي بين تحصيل به مقطع تحصيلي خود نرسيدهاند و در سطوح پايينتر تحصيلي مشغول به تحصيل هستند.
با وجود آنكه جمعيتي حدود 4/3ميليون نفر در دوره متوسطه و پيشدانشگاهي به تحصيل اشتغال ندارند، اما حدود 4/1ميليون نفر از آنان در سطوح پايينتر تحصيلي مشغول به تحصيل بودهاند و برخي از گذراندن دوره پيشدانشگاهي صرفنظر ميكنند. با توجه به اينكه گذراندن دوره پيشدانشگاهي اجباري نيست و بهخصوص براي برخي از شاخههاي تحصيلي اصولا ضرورتي به گذراندن آن نيست، در مورد پوشش تحصيلي اين دوره بايد با احتياط بيشتري سخن گفت. به طور كلي با اين بررسيها ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه حدود 70درصد از جمعيت 17- 14ساله به طور مستقيم در اين دوره يا ساير دورههاي تحصيلي پايينتر مشغول به تحصيل بوده و بخشي نيز پس از اخذ ديپلم نيازي به گذراندن دوره پيشدانشگاهي نداشتهاند كه عملا آنان نيز نبايد در اين شاخص منظور شوند.
با وجود پوشش تحصيلي حدود 80درصدي جمعيت ويژه سني 17- 6ساله ميتوان گفت براساس سرشماري سال 1385، بالغ بر سهميليون نفر از افراد گروه سني مشمول تحصيل در بيرون مدرسه قرار دارند و به آموزش دسترسي ندارند.
روند تغييرات پوشش تحصيلي در دهه گذشته نشان ميدهد كه رشد پوشش تحصيلي واقعي در مناطق روستايي در تمامي دورههاي تحصيلي افزايش يافته، اما در مناطق شهري كاهش داشته است. كاهش نرخ پوشش تحصيلي در مناطق شهري به علت كاهش آن در دوره ابتدايي بوده است، اما با وجود آن در دورههاي راهنمايي تحصيلي و متوسطه به دليل افزايش قابل ملاحظه پوشش تحصيلي مناطق روستايي، نرخ پوشش تحصيلي كاهش نداشته است.
ميزان افزايش پوشش تحصيلي در دهه گذشته در دورههاي راهنمايي تحصيلي و متوسطه به ترتيب سهدرصد و 2/1درصد بوده است، اما در دوره ابتدايي با كاهش دودرصدي روبهرو بوده است. جمعيتي بالغ بر 600هزار نفر از جمعيت گروه سني17- 6ساله بيسواد بوده و به عبارتي دسترسي به آموزش پيدا نكردهاند كه نزديك به 20درصد از افرادي را كه در اين سنين تحت پوشش نبودهاند، شامل ميشود.
با وجود چنين تصويري كلي از وضعيت پوشش تحصيلي بايد اذعان كنيم كه هنوز نظام آموزشي ما در نگهداري و پايداري دانشآموزان در مدرسه موفق نبوده است. پايين بودن كيفيت سطح تحصيلي يا ورود دانشآموزان با تاخير به مدرسه بهخصوص در مناطق روستايي از جمله اين عدم موفقيت بوده است. بررسي نرخ ماندگاري در آموزشوپرورش ايران و تحليل عوامل آن ميتواند در اين زمينه راهگشا باشد. به علاوه كاستيهاي موجود در ثبتنام به موقع دانشآموزان در ابتداي ورود به تحصيل نيز بايد برطرف شود.
شكاف ميان ميزان باسوادي مردان و زنان
از آنجا كه در كشور ما نهضت سوادآموزي به عنوان مسوول اصلي مبارزه با بيسوادي در بزرگسالان تلقي ميشود، بررسي وضعيت آن از اهميت خاصي برخوردار است. همانطور كه پيش از اين نيز اشاره شد، براساس مصوبه 595 شورايعالي انقلاب فرهنگي به صفر رساندن بيسوادي در سنين 10 تا 49 سال تا پايان اطلاعات سرشماري سالهاي 1355 تا 1385 نشان ميدهد كه تعداد كل جمعيت ششساله و بالاتر در سال 1355 بيش از 27ميليون نفر بوده است كه از اين تعداد حدود 13ميليون نفر باسواد و بيش از 14ميليون نفر بيسواد بودهاند. اين رقم در سال 1385 به حدود 64ميليون نفر رسيده است كه از اين تعداد نيز 54ميليون نفر باسواد و حدود 10ميليون نفر بيسواد بودهاند. روند تحولات جمعيت باسواد شهري طي اين سالها نيز نشان ميدهد كه كل جمعيت باسواد شهري در سال 1355، 8628239 نفر بوده است كه در سال 1385 به تعداد 39096165 نفر رسيده است و كل جمعيت باسواد روستايي نيز از 248836 نفر در سال 1355 به 14938943 نفر در سال 1385 افزايش يافته است.
نكته قابل توجه درخصوص ميزان باسوادي مردان و زنان كاهش شكاف بين ميزان باسوادي مردان و زنان است، اما اين شكاف هنوز به طور كامل از بين نرفته است و در سال 1385 ميزان باسوادي مردان 4/8درصد بيشتر از ميزان باسوادي زنان بوده است. درخصوص ميزان باسوادي مناطق شهري و روستايي نيز توفيق خوبي حاصل شده است و ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري از 6/65درصد در سال 1355 به 9/88درصد در سال 1385 و ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق روستايي از 5/30درصد در سال 1355 به 2/75درصد در سال 1385 افزايش يافته است. هرچند شكاف بين ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري و روستايي طي اين سالها به سرعت در حال كاهش بوده، اما هنوز شكاف موجود زياد است و در سال 1385 ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق شهري 7/13درصد بيشتر از ميزان باسوادي جمعيت ساكن در مناطق روستايي بوده است. براساس اطلاعات سرشماري عمومي نفوس و مسكن، ميزان باسوادي جمعيت ششساله و بالاتر در سال 1385، 6/84درصد بوده است، ميزان باسوادي مردان در اين سال 7/88درصد و ميزان باسوادي زنان 3/80درصد بوده است.در حال حاضر در بين استانهاي كشور بيشترين ميزان باسوادي مربوط به استانهاي تهران (3/91درصد)، سمنان (6/88درصد)، يزد (1/88درصد) و اصفهان (5/87درصد) و كمترين ميزان باسوادي مربوط به استانهاي سيستانوبلوچستان (68درصد)، كردستان (5/77درصد)، آذربايجان غربي (8/77درصد) و خراسان شمالي (1/79درصد) بوده است.
شاخص نسبت ميزان باسوادي زنان نسبت به ميزان باسوادي مردان در واقع نشاندهنده شكاف و تبعيض بين ميزان باسوادي مردان و زنان است. هرچه اين شاخص به صد نزديكتر باشد نشاندهنده تبعيض كمتر در آموزش و سواد بين مردان و زنان است. اين شاخص در كل كشور 5/90درصد است. اين عدد نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان در كشور به اندازه 5/90درصد ميزان باسوادي مردان است. نگاهي به تفاوتهاي شهري و روستايي ميزان باسوادي جمعيت كشور در سال 1385 نشان ميدهد كه ميزان باسوادي جمعيت شهري در اين سال 93/88درصد و ميزان باسوادي جمعيت روستايي 2/75درصد بوده است، بنابراين ميزان باسوادي زنان 6/13درصد كمتر از ميزان باسوادي مردان كشور بوده و به عبارت ديگر ميزان باسوادي جمعيت روستايي 56/84درصد ميزان باسوادي جمعيت شهري كشور بوده است.
نسبت ميزان باسوادي جمعيت روستايي به ميزان باسوادي جمعيت شهري نشاندهنده فاصله و تفاوت ميزان باسوادي جمعيت شهري و روستايي است و در واقع نشان ميدهد كه ميزان باسوادي جمعيت روستايي چنددرصد ميزان باسوادي جمعيت شهري است. هرچقدر اين نسبت به صد نزديكتر باشد نشاندهنده فاصله و تفاوت كمتر بين ميزان باسوادي جمعيت روستايي و شهري است و برعكس. ميزان باسوادي مردان شهري كشور در سال 1385، 2/92درصد بوده كه 11درصد بيشتر از ميزان باسوادي 2/81درصد مردان روستايي بوده است. شاخص نسبت ميزان باسوادي مردان روستايي به ميزان باسوادي مردان شهري براي كل كشور 1/88درصد بوده است. به عبارت ديگر ميزان باسوادي مردان روستايي 1/88درصد ميزان باسوادي مردان شهري است. نتايج بهدستآمده نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان شهري كشور در سال 1385، 55/85درصد بوده است و اين ميزان براي زنان روستايي رقم 69درصد را نشان ميدهد. بنابراين ميزان باسوادي زنان روستايي حدود 5/16درصد كمتر از ميزان باسوادي زنان شهري است. همچنين نسبت باسوادي زنان روستايي به زنان شهري در سال 1385، 66/80درصد بوده است. اين عدد نشان ميدهد كه ميزان باسوادي زنان روستايي 66/80درصد ميزان باسوادي زنان شهري بوده است. هرقدر اين شاخص به صد نزديكتر باشد نشاندهنده وضعيت بهتر و شكاف كمتر بين ميزان باسوادي زنان شهري و روستايي است.
شرق / شماره 1535