يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ / ۲۲:۵۵
کد مطلب: 17657
۱
۱

سن پایان مجادله دختران و مادران چند سالگی است؟

نتیجه یک پژوهش گسترده در انگلیس نشان می‌دهد هر سال به طور میانگین، یک دختر نوجوان انگلیسی 183 بار با مادرش دعوا می‌کند، 164 بار در را به هم می‌کوبد، 123 بار به خاطر پسرها اشک می‌ریزد، 257 بار با خواهر یا برادرهایش مشاجره می‌کند و 127 بار نیز با دوستانش قهر می‌کند. پرحرف‌ها همچنین 274 ساعت را مشغول مکالمه تلفنی با دوستانشان هستند.
یک چهارم از سوژه‌های تحت بررسی مرکز حمایت بهداشتی از زنان Li-Lets، اعتراف کردند که دوران نوجوانی پر از اضطراب و سختی برای کل خانواده بوده است.بیشترین عوامل مشترک مشاجره بین یک مادر و دختر طبق پژوهش انجام شده در انگلیس، بر سر تمیز کردن اتاق خواب، حاضرجوابی و ارتباط با پسران گزارش شده است.

بر اساس این پژوهش، هنگامی که دختری به سن 23 سالگی می‌رسد، سرانجام قدر هر آن چه مادربرایش انجام داده، را می‌داند.علی‌رغم تمام این‌ بحث‌ها، از هر چهار دختر، 10 نفر (40 درصد) معتقد بودند ارتباط قلبی آن‌ها با مادرانشان برای گذر از مرحله نوجوانی حیاتی بوده است.سه چهارم زنان (75 درصد) برای شیوه بزرگ‌شدنشان قدردان مادرانشان هستند، حتی اگر متوجه این نکته در سنین نوجوانی نشده بودند.67 درصد سوژهای شرکت‌کننده نیز معتقد بودند مادرشان آن‌ها را به جایگاهی که هم‌اکنون هستند، رسانده و این که حتی برای راهنمایی‌شان از خلال دوران‌ سخت، به مادرانشان مدیون هستند.

همچنین فقط یک نفر از هر پنج نفر (22 درصد) احساس کرد که ایده‌آل‌ترین رابطه مادر و دختر زمانی است که آن‌ها همه چیز را به یکدیگر می‌گویند.در عوض، سه چهارم (76 درصد) بر این باور بودند که رابطه مادر و دختر زمانی در بهترین حالت خود است که آن‌ها ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند، اما بعضی قضایا خصوصی باقی بماند.

مادران و دختران ساکن East Anglia قوی‌ترین ارتباط را با هم داشتند و 39 درصد سوژه‌ها اعلام کردند که رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. در مقایسه، 52 درصد سوژه‌های ساکن ایرلند شمالی اعتراف کردند که دوران نوجوانی‌شان با با مادرانشان می‌جنگند.



نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

زهره
Sweden
من 25 ساله هستم. از لحظات کودکی ام هیچی جز افسردگی شدید مادرم یادم نمیاد. خودش در بچگیش از طرف مادرش دچار مشکل شده بود برای همین بی محبت و بی علاقه به ما بچه هاش بود و سعی می کرد همیشه عذابمون بده و از این کار لذت می برد. هنوز هم لذت می بره. هیچوقت به من و خواهرو برادرم علاقه نداشت و نداره. هنوز آزارمون میده طوریکههیچ کدوممون دوسش نداریم همیشه مارو حتی جلوی دیگران و همسرمون تحقیر می کنه. خیلی دلم از بی محبتی مادر گرفته. همیشه کمبودشو حس می کنم حتی به آدم هایی که مادرشون بهشون محبت می کنه حسودی ام میشه گاهی هم لجم در میاد. از این موضوع دچار افسردگی شدید شدم. تورو خدا یک روانشناس کمکم کنه.
توصیه‌های سازمان ملل متحد به مناسبت هفته جهانی روانشناس
بهترین نوع جدایی از روان‌درمانگر چیست؟
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
چه سكوتی دنیا را فرا می‌گرفت اگر هركس به اندازه عملش صحبت می‌كرد