سختگيريهاي والدين دروازه هجوم افكار ناخوشايند
در اختلال اضطرابي وسواس فكري يا تكرار بدون اراده افكار ناخوشايند انسان بدون اختيار و از روي اجبار، موضوعي را در فكر و ذهن خود تكرار ميكند. در واقع در ذهن فرد وسواسي، اختلالي به وجود ميآيد كه پاياني براي افكار مزاحم و ناخواسته وجود ندارد. اغلب مبتلايان به وسواس فكري، افكار بيهوده و شرمآور يا وحشتناكي در ذهن خود به وجود ميآورند كه اين افكار در چرخهاي بيپايان، مرتب تكرار ميشود.
الهه شفايي مشاور تربيتي و استاد دانشگاه با بيان اينكه شناخت كافي اغلب در خصوص بيماري وسواس فكري در جامعه وجود ندارد، گفت: بيشتر بيماران وسواسي به قصد درمان مشكلات روحي و رواني و يا نوع ديگري از وسواس به مراكز درماني مراجعه ميكنند و آن زمان است كه مشاور در حال گفتوگو با اين افراد متوجه بيماري وسواس فكري آنان ميشود.
شفايي در خصوص شرايط ذهني اين نوع بيماران گفت: ذهن اين نوع افراد بهطور دائم يك مسئله را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار ميدهد و دائم در جنگ و جدال ذهني است، درست مثل تماشاچيان تلويزيوني بازيهاي فوتبال كه وقتي صحنهاي خاص در بازي اتفاق ميافتد تصوير آن صحنه بارها و با دوربينهاي مختلف و از زواياي گوناگون برايشان نشان داده ميشود تا تماشاچي كاملاً در جريان ماجرا قرار گيرد. ذهن اين افراد نيز همانند دوربينهاي ورزشگاه دور و بر يك مسئله ميچرخد ولي گويي اين چرخش پاياني ندارد.
دكتر فدايي روانپزشك معتقد است، بيماران وسواس فكري در محاصره افكار مزاحمي قرار دارند كه از ذهن خود فرد سرچشمه گرفته و محتواي آن ناخوشايند است ولي بيمار نميتواند جلو هجوم آنان را بگيرد. براي نمونه اين افراد در زمان رانندگي مرتب اين فكر كه دقايقي قبل تصادف كرده است را با خود همراه دارند تا حدي كه شايد حتي مسير را برگشته تا مطمئن شوند تصادف نكردهاند و اين عمل را چندينبار تكرار ميكنند يا تعداد پنجرههاي ساختمانهاي شهر را ميشمارند و يا وسواسگونه نگران سلامت اطرافيان خود هستند.
دكتر پرويز روزبياني روانشناس باليني در خصوص بيماران وسواسي اينگونه ميگويد: سادهترين تعريف براي انواع بيماريهاي وسواس تكرار يك فكر يا عمل از سوي فرد است كه خود بيمار به بيهوده بودن آن عمل كاملاً واقف ولي ناگزير به اجراي آن است.
راههاي فرار
به اعتقاد دكتر روزبياني وسواس فكري زيربناي شكلگيري انواع اضطرابها است و براي درمان اين نوع بيماري ابتدا بايد مواردي كه باعث اضطراب فرد در زندگي ميشود شناسايي شود كه در اين مورد ابتدا با بيمار مصاحبهاي صورت ميگيرد اگر شرايط در حد بحراني نباشد با روشهاي رواندرماني و شناخت درماني كار شروع ميشود تا به تدريج از شرايط استرسزاي بيمار كاسته شود و به بهبود بيمار ختم شود ولي در مواردي كه بيمار در شرايط بحراني است درمان زير نظر روانپزشك و با دارو درماني در كنار درمانهاي ديگر انجام ميشود.
دكتر روزبياني با بيان اينكه امور تربيتي و رفتار خانواده در بروز اين نوع وسواس تأثير بسزايي دارد، گفت: با اينكه وسواس موردي ارثي قلمداد نميشود ولي رفتار خانواده و نوع كردار و برخوردي كه با فرد از كودكي دارند در بروز اين بيماري نقش ايفا ميكند تا حدي كه بسياري از كودكاني كه در خانوادههايي زندگي ميكنند كه بشدت زير ذرهبين هستند در بزرگسالي بيشتر در معرض بروز اين بيماري قرار ميگيرند. وي شروع اين بيماري را از دوران بلوغ و جواني دانسته و تأكيد كرد، هر چقدر بيماران زودتر به پزشك مراجعه كنند درمان آنها راحتتر خواهد بود و خانواده و اطرافيان براي آگاهي و مراجعه به پزشك ميتوانند نقش خوبي داشته باشند.
الهه شفايي روانشناس نيز در خصوص اينكه فرد بيمار و اطرافيان وي در بهبود او از چه روشهايي ميتوانند استفاده كنند، گفت: بيشترين تأثير را خود فرد براي خودش دارد. بعد از آن كارگاههاي آموزشي وسواس فكري، پررنگ ترين نقش را ايفا ميكنند. كسي كه در گرداب وسواس گرفتار ميشود نبايد تنها بماند و در اين كارگاههاي آموزشي روشهايي را به فرد آموزش ميدهند كه ضمن تغيير در روش زندگي خود ساعتهاي خالياش پر شود، زيرا اين افراد از هر زمان خالي در زندگي استفاده كرده و خود را غرق افكاري ميكنند كه ويرانشان ميكند.
الهه شفايي در مورد اينكه از چه سني فرد در معرض ابتلا به بيماري وسواس فكري قرار ميگيرد، گفت: تا پايان سن بلوغ فرد در حال خانهتكاني ذهني است و خوب و بدهايي را كه از جامعه و خانواده در ذهنش شكل گرفته دائماً مورد سنجش قرار ميدهد بعد از گذر از سن بلوغ شايد اولين مراحل شكلگيري وسواس فكري انجام گيرد.
نقش جامعه
دكتر روزبياني در خصوص نقش جامعه در بروز وسواس فكري در افراد معتقد است: وسواس فكري است اكتسابي و به اين ترتيب جامعه تأثير گستردهاي در بروز اين بيماري ميتواند داشته باشد. شفايي با تأكيد بر اينكه اكثر افرادي كه دچار وسواس فكري هستند در خانوادههايي پرورش پيدا ميكنند كه بشدت اعمال و رفتار آنها را تحت كنترل داشته ادامه داد: كودكاني كه در سنين پائين دائم حس زير ذرهبين بودن از سوي خانواده را با خود يدك ميكشند در بزرگسالي بيشتر از بقيه افراد در معرض بيماري وسواس فكري قرار ميگيرند. زيرا اين كودكان ياد گرفتهاند كه بارها و بارها از ترس تأديب و توبيخ كارهاي خود را مرور كنند و اين رفتار به عادتي برايشان مبدل ميشود كه در بزرگسالي آنان را در محاصره افكار وسواس گونه قرار ميدهد.
به اعتقاد دكتر يوسفي - جامعهشناس - مردم ايران كمتر از يكبار در سال به روانشناس يا روانپزشك مراجعه ميكنند و حتي باوري نادرست در بين مردم وجود دارد كه فردي كه به روانشناس يا روانپزشك مراجعه ميكند ديوانه است. اين در حالي است كه در اكثر كشورهاي دنيا حضور يك روانشناس خانواده براي مراقبت از روان اعضاي يك خانواده مسئلهاي مهم و ضروري محسوب ميشود زيرا وقتي يكي از اعضاي خانواده دچار اختلالات رواني ميشود تأثير رفتار وي بر كردار و روان تمامي اعضاي خانواده نمايان ميشود.
شايد فرد بيمار حتي با شرايط خود كنار آمده و در كل احساس راحتي حتي با روحيه غمگين خود دارد ولي بهطور مثال وقتي فرد در هالهاي از غم خود را محبوس كرده است با شنيدن موسيقيهاي غمگين و پخش آن در فضاي خانه، چهره غمزده و... حس نامطلوبي را به خانواده انتقال ميدهند كه به مرور زمان موجب بروز بيماري در خانواده ميشود. الهه شفايي در خصوص نقش جامعه در رشد اين نوع بيماري ميگويد: وقتي جامعه ميتواند نقشي در بروز اين نوع بيماري ايفا كند كه فرد بعد از خروج از كانون خانواده و ورود به جامعه با تضاد فضايي مواجه شود، يعني اينكه نوع تربيتي كه در خانه اعمال شده است با دنياي بيرون از خانه و عرف جامعه متضاد باشد آن زمان است كه دچار بحران ميشود.
در خانه تمام كردار و رفتار او باب طبع بوده ولي در جامعه با عكسالعملهايي مواجه ميشود كه ذهن او را درگير كرده و امكان دارد، او را به سمت وسواس فكري سوق دهد. دكتر يوسفي با بيان اينكه وسواس فكري به دو صورت خوشخيم و بدخيم وجود دارد تصريح كرد: در افراد مبتلا به نوع پيشرفته بيماري شرايط درمان سختتر خواهد بود اما در شرايط خوشخيم ميتوان اميد داشت كه با ارائه راهكارهاي مختلف و روشهاي درماني شيميايي و رواندرماني بيمار بهبود پيدا كند ولي كل مشكل اصلي شايد در دور بودن جامعه از فرهنگ مراجعه به روانشناس و روانپزشك باشد زيرا اگر اين فرهنگ رواج پيدا كند مراجعه هر چند ماه يكبار اعضاي خانواده به متخصص باعث ميشود اگر اختلالات روحي در هر يك از اعضاي خانواده در حال شكلگيري است بلافاصله و در نطفه شناسايي شده و در خصوص درمان آن اقدام شود.
دكتر يوسفي با تأكيد بر اينكه تكتك افراد بايد براي تحقق يك جامعه سالم تلاش كنند، گفت: توجه به روان فردي پير و جوان ندارد بايد در هر سني كه هستيم براي آرامش روان خود كوشا باشيم چرا كه هم بر زندگي خودمان مؤثر است و هم به اطرافيانمان آرامش ميبخشد. روزنامه ایران - یک شنبه 8 خرداد90
الهه شفايي مشاور تربيتي و استاد دانشگاه با بيان اينكه شناخت كافي اغلب در خصوص بيماري وسواس فكري در جامعه وجود ندارد، گفت: بيشتر بيماران وسواسي به قصد درمان مشكلات روحي و رواني و يا نوع ديگري از وسواس به مراكز درماني مراجعه ميكنند و آن زمان است كه مشاور در حال گفتوگو با اين افراد متوجه بيماري وسواس فكري آنان ميشود.
شفايي در خصوص شرايط ذهني اين نوع بيماران گفت: ذهن اين نوع افراد بهطور دائم يك مسئله را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار ميدهد و دائم در جنگ و جدال ذهني است، درست مثل تماشاچيان تلويزيوني بازيهاي فوتبال كه وقتي صحنهاي خاص در بازي اتفاق ميافتد تصوير آن صحنه بارها و با دوربينهاي مختلف و از زواياي گوناگون برايشان نشان داده ميشود تا تماشاچي كاملاً در جريان ماجرا قرار گيرد. ذهن اين افراد نيز همانند دوربينهاي ورزشگاه دور و بر يك مسئله ميچرخد ولي گويي اين چرخش پاياني ندارد.
دكتر فدايي روانپزشك معتقد است، بيماران وسواس فكري در محاصره افكار مزاحمي قرار دارند كه از ذهن خود فرد سرچشمه گرفته و محتواي آن ناخوشايند است ولي بيمار نميتواند جلو هجوم آنان را بگيرد. براي نمونه اين افراد در زمان رانندگي مرتب اين فكر كه دقايقي قبل تصادف كرده است را با خود همراه دارند تا حدي كه شايد حتي مسير را برگشته تا مطمئن شوند تصادف نكردهاند و اين عمل را چندينبار تكرار ميكنند يا تعداد پنجرههاي ساختمانهاي شهر را ميشمارند و يا وسواسگونه نگران سلامت اطرافيان خود هستند.
دكتر پرويز روزبياني روانشناس باليني در خصوص بيماران وسواسي اينگونه ميگويد: سادهترين تعريف براي انواع بيماريهاي وسواس تكرار يك فكر يا عمل از سوي فرد است كه خود بيمار به بيهوده بودن آن عمل كاملاً واقف ولي ناگزير به اجراي آن است.
راههاي فرار
به اعتقاد دكتر روزبياني وسواس فكري زيربناي شكلگيري انواع اضطرابها است و براي درمان اين نوع بيماري ابتدا بايد مواردي كه باعث اضطراب فرد در زندگي ميشود شناسايي شود كه در اين مورد ابتدا با بيمار مصاحبهاي صورت ميگيرد اگر شرايط در حد بحراني نباشد با روشهاي رواندرماني و شناخت درماني كار شروع ميشود تا به تدريج از شرايط استرسزاي بيمار كاسته شود و به بهبود بيمار ختم شود ولي در مواردي كه بيمار در شرايط بحراني است درمان زير نظر روانپزشك و با دارو درماني در كنار درمانهاي ديگر انجام ميشود.
دكتر روزبياني با بيان اينكه امور تربيتي و رفتار خانواده در بروز اين نوع وسواس تأثير بسزايي دارد، گفت: با اينكه وسواس موردي ارثي قلمداد نميشود ولي رفتار خانواده و نوع كردار و برخوردي كه با فرد از كودكي دارند در بروز اين بيماري نقش ايفا ميكند تا حدي كه بسياري از كودكاني كه در خانوادههايي زندگي ميكنند كه بشدت زير ذرهبين هستند در بزرگسالي بيشتر در معرض بروز اين بيماري قرار ميگيرند. وي شروع اين بيماري را از دوران بلوغ و جواني دانسته و تأكيد كرد، هر چقدر بيماران زودتر به پزشك مراجعه كنند درمان آنها راحتتر خواهد بود و خانواده و اطرافيان براي آگاهي و مراجعه به پزشك ميتوانند نقش خوبي داشته باشند.
الهه شفايي روانشناس نيز در خصوص اينكه فرد بيمار و اطرافيان وي در بهبود او از چه روشهايي ميتوانند استفاده كنند، گفت: بيشترين تأثير را خود فرد براي خودش دارد. بعد از آن كارگاههاي آموزشي وسواس فكري، پررنگ ترين نقش را ايفا ميكنند. كسي كه در گرداب وسواس گرفتار ميشود نبايد تنها بماند و در اين كارگاههاي آموزشي روشهايي را به فرد آموزش ميدهند كه ضمن تغيير در روش زندگي خود ساعتهاي خالياش پر شود، زيرا اين افراد از هر زمان خالي در زندگي استفاده كرده و خود را غرق افكاري ميكنند كه ويرانشان ميكند.
الهه شفايي در مورد اينكه از چه سني فرد در معرض ابتلا به بيماري وسواس فكري قرار ميگيرد، گفت: تا پايان سن بلوغ فرد در حال خانهتكاني ذهني است و خوب و بدهايي را كه از جامعه و خانواده در ذهنش شكل گرفته دائماً مورد سنجش قرار ميدهد بعد از گذر از سن بلوغ شايد اولين مراحل شكلگيري وسواس فكري انجام گيرد.
نقش جامعه
دكتر روزبياني در خصوص نقش جامعه در بروز وسواس فكري در افراد معتقد است: وسواس فكري است اكتسابي و به اين ترتيب جامعه تأثير گستردهاي در بروز اين بيماري ميتواند داشته باشد. شفايي با تأكيد بر اينكه اكثر افرادي كه دچار وسواس فكري هستند در خانوادههايي پرورش پيدا ميكنند كه بشدت اعمال و رفتار آنها را تحت كنترل داشته ادامه داد: كودكاني كه در سنين پائين دائم حس زير ذرهبين بودن از سوي خانواده را با خود يدك ميكشند در بزرگسالي بيشتر از بقيه افراد در معرض بيماري وسواس فكري قرار ميگيرند. زيرا اين كودكان ياد گرفتهاند كه بارها و بارها از ترس تأديب و توبيخ كارهاي خود را مرور كنند و اين رفتار به عادتي برايشان مبدل ميشود كه در بزرگسالي آنان را در محاصره افكار وسواس گونه قرار ميدهد.
به اعتقاد دكتر يوسفي - جامعهشناس - مردم ايران كمتر از يكبار در سال به روانشناس يا روانپزشك مراجعه ميكنند و حتي باوري نادرست در بين مردم وجود دارد كه فردي كه به روانشناس يا روانپزشك مراجعه ميكند ديوانه است. اين در حالي است كه در اكثر كشورهاي دنيا حضور يك روانشناس خانواده براي مراقبت از روان اعضاي يك خانواده مسئلهاي مهم و ضروري محسوب ميشود زيرا وقتي يكي از اعضاي خانواده دچار اختلالات رواني ميشود تأثير رفتار وي بر كردار و روان تمامي اعضاي خانواده نمايان ميشود.
شايد فرد بيمار حتي با شرايط خود كنار آمده و در كل احساس راحتي حتي با روحيه غمگين خود دارد ولي بهطور مثال وقتي فرد در هالهاي از غم خود را محبوس كرده است با شنيدن موسيقيهاي غمگين و پخش آن در فضاي خانه، چهره غمزده و... حس نامطلوبي را به خانواده انتقال ميدهند كه به مرور زمان موجب بروز بيماري در خانواده ميشود. الهه شفايي در خصوص نقش جامعه در رشد اين نوع بيماري ميگويد: وقتي جامعه ميتواند نقشي در بروز اين نوع بيماري ايفا كند كه فرد بعد از خروج از كانون خانواده و ورود به جامعه با تضاد فضايي مواجه شود، يعني اينكه نوع تربيتي كه در خانه اعمال شده است با دنياي بيرون از خانه و عرف جامعه متضاد باشد آن زمان است كه دچار بحران ميشود.
در خانه تمام كردار و رفتار او باب طبع بوده ولي در جامعه با عكسالعملهايي مواجه ميشود كه ذهن او را درگير كرده و امكان دارد، او را به سمت وسواس فكري سوق دهد. دكتر يوسفي با بيان اينكه وسواس فكري به دو صورت خوشخيم و بدخيم وجود دارد تصريح كرد: در افراد مبتلا به نوع پيشرفته بيماري شرايط درمان سختتر خواهد بود اما در شرايط خوشخيم ميتوان اميد داشت كه با ارائه راهكارهاي مختلف و روشهاي درماني شيميايي و رواندرماني بيمار بهبود پيدا كند ولي كل مشكل اصلي شايد در دور بودن جامعه از فرهنگ مراجعه به روانشناس و روانپزشك باشد زيرا اگر اين فرهنگ رواج پيدا كند مراجعه هر چند ماه يكبار اعضاي خانواده به متخصص باعث ميشود اگر اختلالات روحي در هر يك از اعضاي خانواده در حال شكلگيري است بلافاصله و در نطفه شناسايي شده و در خصوص درمان آن اقدام شود.
دكتر يوسفي با تأكيد بر اينكه تكتك افراد بايد براي تحقق يك جامعه سالم تلاش كنند، گفت: توجه به روان فردي پير و جوان ندارد بايد در هر سني كه هستيم براي آرامش روان خود كوشا باشيم چرا كه هم بر زندگي خودمان مؤثر است و هم به اطرافيانمان آرامش ميبخشد. روزنامه ایران - یک شنبه 8 خرداد90