با فرزند پرتوقع خود اینگونه برخورد کنید
روانشناسان راجع به محبت بيش از اندازه والدين ميگويند كه زيادي محبت بيش از نامهرباني و كمتوجهي اثر زيانبخش دارد. هرچه كودك بزرگتر ميشود، والدين بايد در عين ابزار محبت، به او بفهمانند كه اين محبت و توجه تا آخر زندگي ادامه نخواهد داشت و او در آينده بايد خودش به حل مشكلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.
آثار محبت زياد
درهم شكستن اعتماد به نفس و از بين رفتن حس استقلال، حس مسووليت و اعتماد به نفس، يكي از بزرگترين اركان سعادت فرد است.
والدين بايد دقت داشته باشند كه يكي از نيازهاي كودكان و نوجوانان، نياز به استقلال است و كودك اين نياز خود را وقتي آشكار ميكند كه ميخواهد كفشهايش را خودش به پا كند، لباسش را خودش بپوشد و... نوجوان ميخواهد خودش راهنماي خودش باشد و ديگر از طرف والدين راهنمايي نشود. او از دخالت والدين در كارهايش عصباني ميشود. او براي پاسخگويي به اين نياز، تلاش و كوشش ميكند، ولي مساعدتي كه از خارج به شخص ميرسد، پشتكار و مجاهدت او را ضعيف ميكند، زيرا در اين صورت انسان علتي براي سعي و كوشش خود نمييابد، بخصوص در صورتي كه مساعدتهاي خارجي از حد لزوم تجاوز كند در اين هنگام عزم و اراده و قدرت پشتكار خود را از دست خواهد داد.
فرزندان ما ممكن است خواستههايي داشته باشند كه برآورده كردن آنها به صلاح نباشد. با چنين فرزنداني چه برخوردي بايد داشته باشيم و چگونه ميتوانيم آنها را قانع كنيم؟ در اين مواقع شما چه برخوردي با آنها داريد؟ بايد بدانيد كه درخواست فرزندان براساس ميل و نياز آنهاست، اما در برخي مواقع، برآورده كردن اين ميل و نياز ممكن است به مصحلت نباشد.
پلكاني براي بالا رفتن كودكان
خواستههاي معقول بايد ارضا شود، چون محروميت و ناكامي در دستيابي به خواستهها، شخص را در آينده از لحاظ شخصيتي و زندگي فردي با مشكل مواجه ميكند. دوم اين كه ارضا و پاسخگويي به اين خواستهها بايد نسبي باشد. در مباحث روانشناسي، ناكامي بهينه به معناي اين است كه در برخي موارد واقعا صلاح نيست به نيازهاي فرزندمان پاسخ دهيم. سوال اين است كه چگونه بايد اين كار را انجام دهيم؟
فرزندان ما هنگامي شخصيت سالمي دارند كه ۲ خصوصيت در آنها وجود داشته باشد. خصوصيت اول، شناخت واقعيتها و شناسايي محدوديتها و فرصتهايي است كه وجود دارد. يعني آموزش اين نكته كه در زندگي موانع و ناكاميهايي وجود دارد، خودش ميتواند يك هدف تربيتي باشد و به فرزند ما كمك كند كه واقعنگر بار بيايد و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچههاي لوس بچههايي هستندكه «نه» نشنيدهاند.
چگونگي تقويت روحيه
بچهها از ما يك تصوير ذهني به دست ميآورند كه اين تصوير، معلول روش ماست. مثلا اگر از كودكي بپرسيد كه پدر و مادرت چه رفتاري دارند، ممكن است بگويد تا حرفي به آنها ميزنم، داد ميزنند يا برعكس، بگويد خيلي حوصله دارند. برخورد ما در مقابل فرزندانمان، وقتي نميخواهيم خواست آنها را برآورده كنيم، بايد همراه با اعتماد و صميميت باشد و در عين حال بايد اين رابطه نشانههايي از جديت و گفتگوهاي دوطرفه داشته باشد.