دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 May 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۰ / ۱۹:۳۶
کد مطلب: 7309
۰

دانشجو و راهبرد تغيير وضعيت

«دانشجو به معني عام در اين سي سال که اين برادرشما ناظر و تحليلگر اوضاع بوده عبارت است از قشر آگاه وپيشتاز وپيشگام درخلاقيت هاي انقلابي در جامعه ما و رسالت دانشجوي امروز دراين است که همچنان به صورت عنصر اصلي انقلابي جامعه بماند. دانشجو بايد بکوشد ببيند جامعه چه مي خواهدو چه نيازي دارد؟خودش را براي تامين نيازها وايفاي يکي از اين نقش هاي مورد نياز جامعه آماده کند.» (دررسالت دانشگاه. شهيدآيت الله دکتر بهشتي)  روزها مي گذرد. چه مي گويم سالهاست که مي گذرد ازآن همه شور،ازآن همه اشتياق و حرکت فعال و کنشگر بسمت حقانيت واژه اي به نام" انسان" که حق و حقوقي دارد و درکنارش رسالتي و همه اينها هم زير پرچم مقدس جنبش دانشجويي و درآغوش گرم و مادرانه قانون اساسي. ديگرازآنچه که درنگاه  شهيد مظلوم عنوان "دانشجوي انقلابي"را باخود يدک مي کشد، دانشجويي که حساس است نسبت به سرنوشت خود،سرنوشت ديگران و درنهايت سرنوشت ايراني که مي سوزد از براي  اقتدارگرايي ها و انحصار طلبي ها،چيز زيادي باقي نمانده. مدتي است که ديگر دانشجو منفعل است. اين روزها دانشجو ديگر همان سرباز مقدسي نيست که درعبادتگاهي به نام دانشگاه درمسير تعالي خود و جامعه اش گام برمي دارد; براي آنچه که حقيقت مذهب  نام دارد و بايار غارش مليت وتاريخ، مولدفرزند صالح تمدن وفرهنگ است.ديگر دانشجو حتي به تخصص نيز نمي انديشد، برايش مدرک ارزش بيشتري دارد. انگشت شمارند افرادي که يک آکادميست ماهر و مجرب و نخبه بيرون ميآيند; چه،آنچه که حاکم است جو رخوت و نااميدي، جمود و رکودو بي هويتي است واين همان زخمي است که روح و روان عناصرمتعهد وپيشاهنگ را درميان دانشجويان سخت مي آزارد. نگاهي به تاريخ مي اندازم. دراين مسير چهره آذران اهورايي که درخشان تر ازهميشه بالبخندي برلب چشم به انتظارانجام تکليفي هستند که بردوش آيندگان، همان وارثان رسالت مبارزاتي و اصلاح گرايانه، بيش تر نمايان است. حرکت ها و نقش تاثير گذار انجمن هاي اسلامي و ساير تشکل ها را در به ثمر رسانيدن يک انقلاب مي بينم. جلوتر مي آيم، گمانم دوم خرداد بود، دل دانشجو زغم آزاد بود و... به فربه شدن و انفجار تحکيم مي انديشم چه قدر قدرتمند شده بوديم ما،آري ما!دانشجو و دانشگاه!آن قدر قدرتمند و فربه شده بوديم که منفجر شديم... اما دقيق تر مي نگرم شهداي دانشجو از شريعت رضوي ها تا علم الهدي گويا ازچيزي مي رنجند: چهره متبسمشان با اندوهي همراه است. دليلش را درحال و هواي امروز همان عبادتگاه ها مي توان فهميد; گويي آنها هم دراين غم ماشريکند...  همواره وقتي ازخودمان مي پرسيم که چرا دانشگاه ها به اين وضع دچار شدند،با يک پوزخند تلخ انگشت را به سمت مقابل به سمت مسئولان مي گيريم و مي گوييم:"خوب نمي گذارند مانع مي تراشند و تعليق مي کنند"و دوحالت  پيش مي آيد. يا بايد همه آنچه که ازمن يک"انسان دانشجو" مي سازد را دور بريزيم و به فکر گذراندن عمرمان باشيم  يا آن که اين توجيهات منطقي را بهانه اي براي انفعالمان نسازيم. چه ما يک انسانيم و انسان بي نهايت طلب هرگز با ايجاد مانع ازحرکت نمي ايستد، نوع حرکتش و ابزار اصلاح طلبي اش را تغيير مي دهد. او پيش از يک جمع، يک جامعه يک "فرد" است که مي تواند حتي باوجود غلبه موانع از سوي هرعاملي آن را وسيله پيشرفت خود کند،چه آنهاکه محدود ترند اگر درمسير تکامل حرکت کنند از مرفهان بي درد همواره در زمينه هاي مختلف  جلوترندو ايضا کامل تر! من غم ناظران پاک تاريخ را مي فهمم يعني همه ما نگرانيم; وقتي که دانشجو به جاي حرکت و فعاليت درمسير آنچه که "بايد باشددرهمان مسيري گام برمي داردکه انحصار طلبان درهررنگ و لباسي آن را ترويج مي دهند:"سياست گريزي و اتوپياي لذت طلبي".  اين دردي است که هر فعال دانشجويي درهرجايگاهي که مي خواهد باشد عينا در بطن دانشگاه حتي دربين اساتيد مشاهده مي کند و شايد اين بار درد مشترکي که ميان طيف هاي مختلف دانشجويي وجود دارد همين لاقيدي او ودوري از اخلاق مسئوليتي باشد.البته مقصود من از طيف هاي مختلف بالحاظ اعتدال گرايي و دوري از افراط و تفريط است واگرنه ظهوروبروز گرايشات راديکالي گاه و بي گاه ازسوي سمپات هاي تفکرات مختلف ديده مي شود که نگارنده منتقد بي قيد و شرط آنهاست. چه بسا واقعيت تراژيک فعاليت هاي دانشجويي درفضاي امروز و ميدان داري افراطيون جناحين را مي توان در همان تقابل ميان آزادي و دموکراسي ازيک سو و ديانت و شريعت از سويي ديگر مورد بررسي قرار داد خلاصگي معناي سياست در قدرت طلبي اش و ديانت در محدوديت هايش فرصتي مناسب بود،براي هرآن کس که مي خواست دراين فضاي ناآرام بي تعهدي اش را جامعه شناسانه(!) توجيه کند و فضايي فراهم مي شود تا هرکس  از انسانيت واخلاص و حقوق خدادادي هم دم زند،و خواستار تکوين يک حلقه ولو درحد مطالعه و مباحثه باشد متهم مي شود به"سياسي" و سياسي يعني هزينه! بايد انديشيد که اين يک قرار داد دو جانبه است: طرفي دانشجو به عنوان يک انسان مختار علت ساز، وطرفي ديگريک مسئول (رئيس، وزير يا وکيل) به عنوان يک ايجاد کننده يا بازدارنده.بنا به گفته شهيد بهشتي:" دانشجو رسالتش در اين است که در برابر دردهاي جامعه براي هميشه حساس بماند فقر ومحروميت گود نشينان را دريابد ونه اينکه فارغ التحصيل که شد ويک شغلي که پيدا کرد هر قدر که شغلش بهتر مي شود حساسيتش کمتر بشود". مانيز درهمين مکتب آموختيم که دانشگاه يعني بستري که درکنار تربيت مديران متخصص، خود باشگاهي است  براي تمرين دموکراسي، مردم سالاري و فراگيري مدنيت توسط دانشجو. در اين بين آنچه که ازآن غفلت مي شود و غم همه دردمندان است  نبود تعهد و التزام عملي به شعائر است. براي حرکت نبايد منتظر بود،چرا که اين انتظار ممکن است اغلب با پاسخ هاي مقطعي مواجه شود که به عنوان مثال مي بينيم که بانزديک شدن به انتخابات جو رسانه اي کمي بازتر مي شود اما آنچه که  هدف اين نوشتار است اين است که نبايد همواره انگشت اتهام را به سمت فضا،جو ومحيط بگيريم.
در نبود منافذ براي تکوين دوباره هژموني دموکراسي در فضاي دانشگاه هيچ شکي نيست چه بسا که محرک هاي ديگري چون خانواده و اساتيد هم به تقويت اين مانع تراشي ها کمک شاياني مي کنند اما نه تنها من بلکه بسياري از کنشگران سياسي و اجتماعي براين موضوع متفقند که تازماني که بنيان دانشجو! هم از حيث "بينش و هويت " و هم از حيث "طريقت و عمل" شکل نگرفته است و ما با يک فرهنگ مريض که ماشين تحويل بيماران به محيط دانشگاه و فراتر ازآن جامعه، خصوصا در ميان نسل چهارمي ها که به نوعي آينده سازان ايران و عوامل تاثير گذار بر زنده تر شدن يا حتي مرگ قطعي جنبش هاي دانشجويي هستند، مواجه هستيم، نمي توانيم درمقابل موانع ايستادگي کرده و توانايي خودرا براي يافتن آلترناتيوهاي ديگربه کار گيريم. چهره نوراني هزاران شهيد دانشجو پيام بزرگي به ما مي دهد: اينکه تحت هرشرايطي نبايد از حرکت بازايستاد تا فعالين باحمايت بدنه دانشجويان و به کمک اساتيد متعهد، بتوانند با قدرت بيشتري مسير آگاه سازي را پي گيرند و باگسترش حلقه هاي مطالعاتي، آموزش متدوام دانشجويان و آشنايي آنها باروش هاي مختلف فعاليت هاي سياسي، اجتماعي وصنفي،گسترش پايه هاي ارتباطي ميان دانشجويان دانشگاه ها، تقويت فضاي پرسشگري، نقادي، و عقلانيت، فراهم آوردن بسترهاي قانوني ولو آنکه ديرتر به نتيجه برسدو استفاده ازنهادهاي قانوني فعلي و گرفتن هژموني حرکت هاي دانشجويي به ويژه درمورد انجمن هاي اسلامي  وشفاف سازي شعائر و پايبندي به اصول اعتقادي، براي جلوگيري از ريزش پتانسيل ها، نفاق افکني، توسل به حرکت هاي راديکالي و غيرقانوني، انفعال،  انزوا ولاقيدي نسبت به حقوق انساني و...مي تواند راهگشاي مناسبي براي تغيير اين وضعيت باشد.     نويسنده : اميد عبدالوهابي / روزنامه مردم سالاری / نسخه شماره 2807 - 1390/09/28

 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

به خاطر توهین‌های همسرم اعتماد به نفس ندارم
نظریه ویگوتسکی به زبان ساده
۷ شبهه غیرواقعی درباره تعطیلی پنجشنبه ها و پاسخ صحیح به آن
سوگ بعد از سقط و غمی‌ بی‌پایان
نقش تمایز یافتگی در رضایت زناشویی
مشکلات بلوغ در پسران
پرتناقض‌ترین سن کودک کدام است؟
تاثیر مخرب تجربه آزار در دوران کودکی بر سلامت روان
اینفلوئنسرهای نوجوان چگونه بر کودکان تاثیر روانی می گذارند؟
بعضی دفترخانه‌ها با دریافت پول بیشتر،صیغه عقد را برای پسر معتاد جاری می‌کنند!
چرا فنلاند «شادترین مردم جهان» را دارد؟
علت پرحرفی کودکان؛ چطور رفتار کنیم؟
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.