پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک ...
در قدیم الایام، دعاهای مردم زودتر به هدف اجابت می رسید و همین مسئله باعث شده بود که برخی از پادشاهان و ستمگران، هدف تیر دعای مردم قرار گرفته و از تاج و تخت محروم شوند.
اگر امروز به مردم فرانسه بگویید که روزگاری برای تشویقشان به مصرف سیب زمینی نیاز به ترفندهایی عجیب وجود داشته احتمالا تعجب خواهند کرد و شاید حتی این ادعا را باور نکنند اما این ماجرا حقیقت دارد.
زندگی هدیهای است در دستان شما که موظفید به بهترین شکلِ ممکن از آن بهره ببرید. کافی است قبول کنید که میتوانید. در پستیوبلندیهای روزگار یاد میگیرید رشد کنید. زمین میخورید و از نو بلند میشوید....
در این مطلب ۷ داستان کوتاه از افراد بسیار موفق – و ثروتمند – دنیا را برایتان نوشته ایم که میتواند به ۷ قانون طلایی برای موفقیت در زندگی هر فرد تبدیل شوند. این افراد کارهایی کرده اند که مردم عادی ...
با خودم داشتم فکر می کردم وقتی تو قرآن نوشته «اولئک کالانعام بل هم اضل» ما ها خیلی خودمان را از این حد بالاتر میدانیم و اصلا تصور نمیکنیم مخاطب این حرفا ما هم هستیم.
ضربالمثلها که جزئی از فولکلور یا دانش عامیانه را تشکیل میدهند، در هر زبان و فرهنگی کم و بیش دیده میشوند. شکلگیری ضربالمثلها بر اساس موازین علم و منطق نبوده و دارای هیچگونه پشتوانه و استدلال ...
روزی مردی خواب عجیبی دید . او خواب دید که پیش فرشته هاست و آنها را نگاه میکند هنگام ورود دسته بزرگی از فرشته ها را دید که تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می آورند را باز میکنند ...
عبارت مثلی بالا به عقیدۀ استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته ...
سه نفر زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند. در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند. زن اول گفت : پسرم چنان در ...
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ... عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟ گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد. بعد ...
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت . وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست . روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، ...
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را ...