سلامت روان از ديدگاه اسلام و انديشمندان اسلامي
روانشناسان هم، چه در تحقيقات گذشته و چه در پژوهشهاي نوين، سعي در پيدا كردن راه و روشها و آموزشهاي تربيتي و درماني بهتري دارند كه استفاده از آنها باعث رشد و شكوفايي هر چه بهتر شخصيت آدمي گرديده و از گرفتاري او به بيماريهاي مختلف رواني جلوگيري ميكند.
برخي از موارد همسويي مذهب و روانشناسي كه داراي اهميت ويژهاي هستند، عبارتند از:
1- اهميت دادن به كانون خانواده
متون روانپزشكي در بحث مربوط به زناشويي درماني ريشه بسياري از اختلافات رواني زوج را در ارتباط با عدم همبستگي و نبودن همدلي و همزباني به شكار آورده، براي درمان، روشهاي متعددي را به منظور ايجاد همدلي، همزباني و صميميت پيشنهاد كرده تا با اين اقدام، كانون خوب و ايدهآلي براي رشد و تربيت فرزندان، فراهم شود.
در آموزشهاي اسلامي، اساساً هداف از تشكيل خانواده، ايجاد محيطي همراه با آرامش، صميميت، مهرباني و همدلي به شمار آمده و چنين كانوني را شرط تربيت فرزندان مطلوب دانستهاند. همچنين، يكي از مهمترين وظايف زن را كوشش هر چه بيشتر براي تأمين آرامش و رضامندي همسر- كه تربيت فرزندان صالح از جمله اهداف اوست- معرفي كردهاند. اگر اين شيوه آموزش، از آغاز تشكيل خانواده، به عنوان پايه و سبك زندگي و دستور العمل زيستن، مورد استفاده قرار گيرد، بسياري از مشكلات و معضلات فردي، خانوادگي و اجتماعي ريشه كن شده و جامعه بهتر و سالمتر با فرزندان مطلوبتر و ايدهآلتري خواهيم داشت.
2- جلوگيري از پديد آمدن زمينه اضطراب و اختلالات اضطرابي بر اساس پژوهشهاي روانشناسي، ميزان بروز اضطراب در فرزنداني كه از مادران مضطرب متولد ميشوند، چندين برابر جمعيت عمومي است؛ بنابراين يكي از كوششها براي كاهش اضطراب در جامعه، فراهم كردن شرايط مناسب و كاهش دادن عوامل استرسزا براي مادران باردار است تا با اين اقدام، زمينه پديد آمدن اختلالات اضطرابي، به حداقل برسد.
آموزشهاي اسلامي علاوه بر قائل شدن احترام و جايگاه ويژهاي براي زنان باردار، آنان را توصيه به رعايت آرامش در گفتار و كردار و حتي مصرف غذاهاي سودمند براي رشد جنين كرده و از هر گونه عملي كه به جنين آسيب برساند، بازداشتهاند.
3- چگونگي شكل گيري و رشد عزت نفس تأثير مهم و سرنوشت سازي در زندگي آدمي داشته، اگر به گونهاي غير طبيعي بيش از اندازه رشد كرده باشد ممكن است آدمي را دچار اختلالاتي همچون شيدايي كرده و چنانچه دراثر آسيب ديدن، دچار پسرفت و تحليل گردد، زمينه براي پديد آمدن افسردگي و اختلالات وابسته به آن ايجاد خواهد شد. اما رشد طبيعي عزت نفس، زمينه مناسب را براي پيشرفت در زندگي آماده ساخته، باعث خودشكوفايي، ظهور خلاقيتها و بالندگي شخص در طول زندگي ميشود و افزون بر اينها، باعث جلوگيري از پديد آمدن بسياري از اختلالات رواني همچون افسردگي، انواع اختلالات اضطرابي و فوبيها ميگردد.
در آموزشهاي مذهبي، ضمن مسئول دانستن والدين در تربيت و رشد فرزند، وظيفه انتخاب نام و عنوان نيكو، آموزش سواد و دانش، فنون مورد نياز و انواعي از ورزشها را به عنوان وظايف اساسي والدين در تربيت فرزندان به شمار آورده و تأكيده شده است كه عمل به اين آموزشها، هر گونه بيم، هراس و احساس درماندگي و نوميدي را از آدمي دور كرده و او را به برترين جايگاه ميرساند.
4- جلوگيري از پديد آمدن بحران هويت و اختلالات ناشي از آن: يكي از مشكلات دوره نوجواني كه باعث سردرگمي شخص گرديده و او را از مسير معقول و صحيح زندگي منحرف ميسازد، بحران هويت است. اين بحران همان گونه كه در منابع معتبر مطرح شده پديدهاي است ولي كنار نيامدن با آن غير طبيعي است. آموزشهاي اسلامي با ارائه شيوههاي ويژهاي از جمله هدفمند دانستن زندگي و ارائه راه و رسم بهتر زيستن، سعي در حل اين بحران كرده و با اين اقدام، افراد ياد شده را از حالت سردرگمي بيرون آورده، به سوي يك زندگي برنامه ريزي شده و هدفدار، هدايت ميكند.
5- جلوگيري از پديد آمدن اختلالات شخصيتي: يكي از علل اساسي اين اختلالات كه به عنوان الگوهاي ثابت رفتاري براي بيمار و خسته كننده براي درمانگر به شمار ميآيند، الگوهاي دوران كودكي، صفاتي است كه عمدتاً از طريق محيط آسيب ديده خانواده به آدمي ميرسند. برخي از اين اختلالات همچون اختلال شخصيت ضد اجتماعي به علت معيوب بودن وجدان و «خودآرماني» بوده و برخي ديگر به علت آسيب ديدن بخشهاي ديگري از شخصيت ميباشند كه باعث پيدا شدن شخصيتهاي خاصي با ويژگيهايي از قبيل نداشتن قدرت درك شرم و حيا، نداشتن حس همدردي با ديگران و اعتماد به آنان، نداشتن احساس ذهني براي مسئول دانستن يا مقصر دانستن خود، نداشتن احساس استقلال و كفايت در زندگي و مواردي ديگر ميشود، يكي از شاهكارهاي آموزشهاي مذهبي، پرورش هر چه بيشتر «خود» و «خودآرماني» است كه چنانچه به آموزشهاي ياد شده با دقت و به طور درست عمل شود، امكان گرفتاري به اختلالات شخصيتي به حداقل ممكن ميرسد.
6- جلوگيري از اختلالات و انحرافات جنسي: منابع روانشناسي و روانپزشكي تأكيد ميكنند كه هويت جنسي كودك و قدرت تمايز از جنس مخالف در حدود 3-5/2 سالگي پيدا ميشوند و چنانچه در اين دوره برخوردها مناسب نباشند، زمينه بسياري از اختلالت و انحرافات همچون Transvestism و Trans-sexualism پايه ريزي ميشوند. در آموزشهاي اسلامي تأكيد شده است كه برخورد با هر يك از دو جنس از همان دوران طفوليت بايد متناسب با جنس باشد و حتي لباس و رختخواب دختر و پسر از حدود 6-4 سالگي از هم جدا و متمايز شوند و كودكان حتي پيش از بلوغ و هنگامي كه قادر به شناخت جنسيت خود و اطرافيان هستند و ميتوانند صحنهها را به حافظه بسپارند حضورشان در مجالس و محافل غير همجنس محدود ميشود و با اين اقدامات به هر يك از هر دو جنس، هويت جنسي مناسب داده شود و از بروز اختلالات جنسي كه يكي از معضلات و گرفتاريهاي جوامع بشري حتي در پيشرفتهترين كشورهاست جلوگيري شود.
7- جلوگيري از ديدگاه ونگرش منفي در زندگي: داشتن اين ديدگاه در بسياري از موارد همچون بيماران افسرده، مبتلايان به اختلالات پارانوييدي و برخي از نورزها و اختلالات شخصيتي، مشكل اساسي به شمار آمده، بدون برطرف كردن و زدودن آن، اقدامات درماني، بي نتيجه خواهند ماند. در اين جا هم يكي از شاهكارهاي تعاليم عاليه اسلام، پيشگيري از پديد آمدن اين ويژگي در انسان مومن است و بديهي است كه بنا به اصل «پيشگيري مهمتر از درمان است» اگر ويژگي ياد شده، در جامعهاي به حداقل برسد، نه تنها روابط انساني، بسيار سالمتر شده و استرسهاي زندگي كاهش مييابند، بلكه بيماريهاي فوق الذكر هم به ميزان قابل توجهي كاهش يافته يا شدت كمتري خواهند داشت. البته اگر توجه داشته باشيم كه «شناخت درماني» بر اساس همين زدودن نگرش منفي به خود، ديگران و جهان استوار است و شيوه پيشرفته و موثري در درمان مبتلايان به افسردگي به شمار ميآيد، اهميت تعاليم اسلامي كه به آنها اشاره شد، بيشتر نمايان ميشود.
تأثير عبادات در پيشگيري و درمان اختلالات رواني
عباداتي مانند نماز، روزه، زكات و حج كه دين اسلام بر پيروان خود واجب كرده است موجب ميشود كه فرد به سوي رفتار بهتر و برتر و رشد و ارتقاي نفس و اجتناب از رفتار زشت و انحرافي و غير انساني گرايش پيدا كند. يكي از عباداتي كه در اين زمينه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است، نماز ميباشد.
نماز يك رابطه خاضعانه و خاشعانه بين انسان و پروردگار است. برقراري چنين رابطهاي در برابر آفريدگار تمام هستي، نيرويي معنوي به انسان ميبخشد كه حسن صفاي روحي و آرامش قلبي واهميت رواني را در او برميانگيزد. انسان وقتي در مقابل قادر متعال ميايستد، از همه اشتغالات و مشكلات دنيا روي برميگرداند و تمام حواس خود را متوجه خدا ميكند، در نتيجه حالتي از آرام سازي كامل و آرامش روان در او ايجاد ميشود كه از نظر درماني تأثير بسزايي در كاهش اضطراب و نگراني او دارد.
دكتر توماس هايسلوپ (پزشك) ميگويد: «مهمترين وسيله ايجاد آرامش در روان و اعصاب انسان كه من تا كنون شناختهام نماز است.»
پيامبر اكرم(ص) نيز به هنگام فرارسيدن اوقات نماز فرمودهاند: «اي بلال، ما را با نماز به آرامش وادار.» رابطه معنوي بين انسان و خداوند در موقع نماز، به او چنان نيرويي ميبخشد كه موجب تجديد اميد، تقويت اراده و آزاد شدن تواناييهاي عظيم وي ميشود به طوري كه او را بر تحمل سختيها و انجام كارهاي بسيار بزرگ قادر ميسازد.
سيرل برت، روانشناس انگليسي نيز گلفته است: «ما به واسطه نماز ميتوانيم وارد انبار بزرگي از نشاط عقلاني شويم كه شرايط عادي ياراي وصول بدان را ندايم.»
الكسيس كارل، پزشك فرانسوي اعتقاد دارد كه نماز سبب ايجاد نشاط معنوي مشخصي در انسان ميگردد و همين حالت است كه احتمالاً منجر به شفاي سريع برخي از بيماران در زيارتگاهها و معابد ميشود.» نماز اگر به جماعت باشد موجب ايجاد روابط اجتماعي دوستانه و مودت آميز با ديگران ميشود كه نه تنها به رشد شخصيت فرد كمك ميكند بلكه نياز تعلق او را به گروه كه به عقيده روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي انسان است، تأمين ميكند. اصولاً احساس وابستگي فرد به گروه و توجه به نقش فعال خود در جامعه، اهميت زيادي در سلامت رواني او دارد. روزه يكي ديگر از عبادات واجب مسلمانان است كه در پرورش و تهذيب نفس تأثير بسزايي دارد و سبب تقويت اراده انسان ميشود و ميتواند رفتارهاي صحيح زندگي را بياموزد و مسئوليتها و وظايف خود را به خوبي انجام دهد.
زكات نيز، نوعدوستي را به انسان ميآموزد و او را از خود محوري و خودخواهي نجات ميدهد. كمك به همنوعان موجب تقويت احساس تعلق به گروه و ايجاد احساس رضايت از خود ميشود كه چنين احساسي براي سلامت رواني اهميت فراواني دارد.
حج داراي فوايد مهمي براي رون انسان است زيرا انجام مناسك حج و زيات خانه خدا و قبر رسول خدا(ص) و ائمه، فرد را براي تحمل سختيها و گرفتاريها آماده ميكند و چون از همه ملتها نژادها با لباسي يكسان و ساده دور هم جمع ميشوند احساس نوعدوستي در آنها تقويت ميشود.
دعا و نيايش: دعا و نيايش و مناجات در مذاهب گوناگون شكلهاي متفاوتي دارد، اما محتواي آن در همه مذاهب حاكي از اعتراف به گناه و نقص و ضعف، درخواست سلامت و ستعادت و تمايل به قرب الهي است. يكي از دانشمندان فرانسوي ميگويد: «دعا عبارت است از رابطه يا معامله يك روح مضطرب در كمال شعور و اراده با قدرتي كه آن روح احساس ميكند، به آن بستگي دارد و سرنوشتش به دست اوست.» منظور از دعا، حاتي است كه در آن انسان روح خود را با قدرتي كه در قلب خويش احساس ميكند، مرتبط بسازد نه آنكه فرد از روي عادي، اعمال يا الفاظي را انجام دهد يا بگويد و به عمق معناي آن نپردازد.
پروفسور الترمان در كتاب نقدي بر مذهب و فسلفه مينويسد: در هنگام ستايش و نيايش در آدمي چنان صميميت و اخلاصي ايجاد ميشود كه در صحبتهاي معمولي با مردم ممكن نيست. سكوت تنهايي ميشكند فضاي پردامنهاي در نيايش كننده باز ميشود، احساسات و عطوفتي كه در گفتگوهاي معمولي با مردم گرفتار شرمساري و خجالت ميشود در اينجا به شكل سپاسگزاريهاي صميمانه، گلهمنديهاي خودماني و خواهشهاي دوستان در ميآيد و روح آدمي شكفته و باز ميشود.
انسان هنگام مناجات، از مشكلات زندگي به درگاه ايزد يكتا پناه ميبرد با بازگو كردن مشكلات در حالت آرامش، منجر به رهايي از اضطراب ميشود كه شباهت زيادي به تكنيك آرام سازي يا تمدد اعصاب دارد. در اين حالت، مشكلات بتدريج قدرت اضطراب زايي خود را از دست ميدهد. بنابراين، دعا و مناجات و بيان مشكلات موجب تخليه هيجانات و اضطرابها ميشود، همچنين انسان هنگام دعا و نيايش احساس ميكند كه به يك قدرت مافوق نزديك است و تحت حمايت و سرپرستي او قرار دارد و همين موجب برانگيخته شدن حس اعتماد به نفس، قدرت، اهميت آرامش، اميدواري و خوشبختي در او ميشود و نيروي رواني خود را كه براي حل تضادهاي رواني مصرف كرده است دوباره به دست ميآورد و با حالت شادابي و نشاط به كار و توليد ميپردازد.
ويليام جيمز ميگويد: آدمي در تلاشهاي خود، ذخيره و نيروي رواني خود را از دست ميدهد و تنها منبعي كه ميتواند آن نيرو را جبران كند، اتصال به قدرت لايزال الهي است و آن اتصال حاصل نميگردد مگر به مناجات.
الكسيس كارل در كتاب نيايش مينويسد: دعا تنها جبران كننده ضعف انسان نيست، بلكه تقويت كننده قدرت انساني و ادامه دهنده كار مثبت سازنده فرد در ساختن زندگي فردي و اجتماعياش به حساب ميآيد و احساس عرفاني كه از اعماق فطرت ما سرچشمه ميگيرد يك غريزه اصلي است، پس عدم ارضاي اين غريزه، ميتواند در فرد تنش ايجاد كند. بنابراين دعا و نيايش هم موجب آرامش روان ميشود (الا بذكر ا... تطمئن القلوب) و فرد احساس خودشكوفايي پيدا ميكند و هم از تألمات روحي وي كاسته ميشود و نيز باعث تخليه هيجانات فرد و دستيابي وي به منبع لايزال، توان و نيرو ميشود؛ همچنين، گريه كه غالباً در جريان دعا رخ ميدهد كمك زيادي به تخليه هيجانات و استرسهاي فرد ميكند. البته به قول هايزلينگ، لازم نيست دعا درخواست چيزي از خدا باشد، بلكه هر توجه و ارتباطي با دستگاه الهي دعا ميباشد.
خداوند متعال فرموده است: «وقال ربكم ادعوني استجب لكم- پروردگار شما فرمود مرا بخوانيد تا استجابت كنم شما را» (سوره غافر، آيه 60) در سوره مباركه فرقان آيه 77 ميفرمايد: اي رسول به امت بگو كه اگر دعاي شما نبود، پرودردگار شما چه توجهي داشت كه شما آيا حق را تكذيب كرديد و به كيفر آن خواهيد رسيد.
توبه: توبه يكي از روشهاي مفيد و تقريباً بي نظير، براي درمان احساس گناه است، زيرا توبه، سبب آمرزش گناهان و تقويت اميد انسان به جلب رضايت الهي است و به همين دليل، موجب كاهش اضطراب ناشي از اشتباهات گذشته فرد ميشود؛ همچنين توبه انسان را به اصلاح و خودسازي واميدارد و او را از مرتكب شدن به خطاها مصون ميدارد.
صبر: صبر موجب تقويت شخصيت و افزايش توانايي انسان در برابر سختيها و بارهاي سنگين زندگي و حوادث و مصايب روزگار ميشود. خداوند بندگان خود را به صبر سفارش ميكند. مثلا در سوره مباركه بقره آيه 152 ميفرمايد: اي افراد با ايمان از صبر و نماز (در برابر حوادث سخت زندگي) كمك بگيريد زيرا خداوند با صابران است. پس فرد متدين هرگز از مشكلات و سختيها، اظهار شكوه و ناتواني نميكند بلكه در مقابل حوادث روزگار مقاومت ميكند. بنابراين صبر به انسان ميآموزد كه براي دستيابي به اهداف بايستي تلاش مداوم كند و با پشتكار و اراده به تلاش مستمر خود ادامه دهد. در اين صورت چنين فردي داراي شخصيتي رشد يافته و متعادل، كمال يافته و توليد كننده، فعال و از اضطراب به دور خواهد بود. علاوه بر دعا، توبه و صبر، انجام امور ديگري در سلامت روان انسان موثرند، مانند نيكوكاري، صدقه، پرهيز از اذيت و آزار ديگران.
در مورد نيكوكاري امام صادق(ع) ميفرمايند: عدد كساني كه به سبب نيكوكاري زندگي طولاني ميكنند از كساني كه با عمر طبيعي خود زندگي ميكنند افزون است.
رابطه ايمان و سلامت روان
روان شناسي ديني از عوامل موثر بر سلامت روان فردي و اجتماعي است.روان شناسي ديني چيست و چه تفاوتيهايي با روان شناسي دين دارد؟
بهتر است سه واژه را كه كنار هم معناي دقيقتري پيدا ميكنند، با هم تعريف كنيم. روان شناسي ديني يعني روان شناسياي كه مبتني بر مفاهيم و آموزشهاي ديني تدوين و ارائه شده و مفاهيم الهي، روحاني و حياتي را مبناي نظريهها و توصيههاي خود قرار دهد، در حالي كه روان شناسي دين به معني مطالعه رفتارهاي ديني انسانهاي متدين، محافل و سنتهاي ديني و باورهاي ديني و الهي به وسيله علم روان شناسي است. اولي وقتي از عشق مرد به زن صحبت ميكند، آن را الهام گرفته از عشق الهي ميداند اما دومي بررسي ميكند فردي كه ايمان دارد، عشقش به همسرش چگونه است و چه تفاوتي با ديگر عشقها دارد.
واژه سوم روان شناسي و دين است كه مطالعه و حوزهاي تطبيقي است.
اين روان شناسي چه فاكتورهايي دارد و چه اهدافي را دنبال ميكند؟
به نظر من، در حوزه روان شناسي ديني كاري انجام نشده است. منابع زيادي هم در دست نداريم و اظهار نظر كردن درباره آن مشكل است. روان شناسي دين بيشتر به جاي روان شناسي ديني به كار ميرود. تحقيقات زيادي نشان داده است كه انسان به جز جسم و روان داراي اعتقادات، ايمان، معنويت و صفت دينداري است. اين ويژگي فطري يا ارثي است و جايگاه ژني ماندگار و انتقال يابنده به فرزندان و ديگر نسلها را دارد. اين فاكتور انسان به راحتي قابل اندازه گيري، تقويت، هدايت و آموزش است. انسان خدايي و ديني در آزمايشگاه و به وسيله ابزارهاي گوناگون قابل آزمون و سنجش است. فاكتورهاي ديني عامل مهمي در رشد، تعالي، موفقيت و آرامش انسان است و روان شناسي ديني به راحتي ميتواند رسالت حل بحرانهاي اجتماعي، خانوادگي و معنوي بشري را بر عهده گرفته و راه حلهاي منطقي براي نابسامانيهاي جنسي، اخلاقي و سوء مصرف مواد ارائه دهد. هدف روان شناسي ديني شناخت اين پديدهها و بهره گيري از آنها در هدايت و تعالي انسان است.
مذهب دروني چيست؟
در روان شناسي و به تعريف آلپورت مذهب دروني، مذهب خالص، دروني، بي ريا و بي تظاهر است و رابطه عميق فرد با خداوند و ارزشهاي معنوي است. در برابر آن، مذهب بيروني مطرح است كه تظاهر به مذهب يا به دنبالب نفع بيروني بودن از مذهب است. مذهب بيروني مذهبي است براي ديگران، براي همسايه، دوستان، اداره و براي تاييد سايرين. تحقيقات زيادي نشان داده است كه مذهب دروني هميشه با سلامتي و آرامش همبسته است و مذهب بيروني چندان موجب سلامت نميشود.
چگونه دين به ارتقاي سلامت رواني انسان كمك ميكند؟
دين با مكانيسمهاي گوناگون موجب سلامت جسمي و ورواني و ارتقاي بهداشت رواني ميشود. نمونههايي از سلامت ناشي از دين عبارتند از: وجود اميد، انگيزه و مثبت نگري در دين، ايجاد شبكه حمايتي عاطفي و اجتماعي، دادن پاسخ روشن و قاطع به مفهوم خلقت، جهان و زندگي، تبيين و تعريف لذت بخش و معقول از رنج، درد و محروميت و مكانيسمهاي بسيار ديگر.
آيا معنويت روي سيستم ايمني بدن انسان تأثير گذار است؟
تحقيقات بسياري نشان دادهاند كه دين داري، ايمان و عبادت موجب تقويت سيستم ايمني در سطح ايمونوگلوبولين و كيلرسلها و ساير مكانيسمهاي ايمني ميشود.
روي آرامش فرد چطور؟
تحقيقات زيادي در اين مورد وجود دارد كه اثر دينداري را بر كاهش اضطراب، كاهش واكنش منفي به استرس، مقابله ايمني موثر با عوامل استرسزا، كاهش بيماريهاي روان تني و احساس آرامش فكري و امنيت رواني نشان ميدهد.
ثابت شده كه همه آموزههاي ديني و فرايض و رفتارهاي ديني نقش موثري در تأمين بهداشت رواني فردي، خانوادگي و اجتماعي دارد. روان شناسي دين و بهره گيري از روشهاي علمي در تأمين بهداشت روان در جوامع مسلمان، مظلوم مانده و آموزشهاي روان شناسي به دور از بهره ديني و يا آموزش ديني عاميانه بوده است و دانشگاهها، مراكز تحقيقات وابسته به سلامت و بويژه مطالعات مرتبط با سلامت روان كشور اسلامي ما در محاصره سخت بودجهاي، سياست گذاري و حمايتي در پرداختن به مطالعات بهداشت روان در دين هستند.
در خصوص روان شناسي دين در جوامع مسلمان چه پيشنهاداتي داريد؟
دكتر جعفر بوالهري رئيس انستيتو روان پزشكي و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران ميگويد:
به نظر من اگر به سلامت واقعي و به نقش سلامت معنوي در تأمين سلامت فردي، رواني، خانوادگي و اجتماعي ميانديشيم، بايد به اين بحث تا سر حد بيدار شدن برنامهريزان سلامت ادامه دهيم، تا جايي كه تنها يك هزارم بودجه سلامت را در جهت تحقيقات معنوي سلامت اختصاص دهند.
دكتر اميررضا چمني، متخصص اعصاب و روان (روان پزرشك) در گفت و گو با ايسنا معنويت را عامل مهم در رسيدن به سلامت روان عنوان كرد و گفت:
ارتباط با خدا در سختيها و مشكلات و بحرانهاي زندگي، به انسان آرامش ميدهد. متأسفانه با وجود تحولات علمي و صنعتي در قرن حاضر و پيشرفتهاي مهم پزشكي در دهههاي اخير، استرس و مشكلات روحي و رواني در جامعه بشري رو به افزايش است و اختلالات عاطفي، معضل اعتياد، آمار طلاق و ناسازگاريهاي فردي و اجتماعي، زياد شده است. تحقيقاتي كه اخيراً در ايران انجام شد، نشان داد 20 تا 25 درصد مردم دچار اختلالات عصبي و رواني هستند و نياز به مشاوره و درمانهاي روان شناسي دارند.
بنابراين به نظر ميرسد موضوع سلامت روان از اهميت بسزايي برخوردار است، طوري كه جسم و روح مانند تار و پود يك پارچه به هم تنيده شدهاند و اگر يكي از اين دو آسيب ببيند، ديگري هم آسيب خواهد ديد. سلامت روان چيزي فراتر از نداشتن علائم بيماري رواني است.
سلامت روان يعني اينكه فرد بتواند عملكرد موفق و عالي از نظر تفكر، خلق و خو و رفتار داشته باشد. همچنين فعاليتهاي مفيدي در جامعه داشته باشد، روابطي مثبت با ديگران برقرار كند، با مشكلات و استرسها و ناملايمات زندگي كنار آيد و توانايي كمك به ديگران را هم داشته باشد. راه رسيدن به سلامت روان، راه دشواري است و يك امر تصادفي نيست كه يك شبه اتفاق بيفتد. نياز به پشتكار و زحمت فراوان دارد. هسته اوليه بهداشت و سلامت روان در خانواده گذاشته ميشود، بنابراين پدر و مادر با تربيت سازنده و صحيح خود و ايجاد فضاي گرم و صميمي، ميتوانند فرزنداني سالم از نظر سلامت روان تربيت كنند.
خصوصياتي كه سبب افزايش سلامت روان ميشوند
دارا بودن يا پرورش ويژگيهاي شخصيتي زير سبب افزايش سلامت روان ميشود:
1- واقع بيني: يعني فرد بتواند نقصها، كاستييها و ضعفهاي خود را بپذيرد و از ايدهآهل گرايي و كمال گرايي پرهيز كرده و اهداف زندگي را واقع بينانه تريم كند.
2- توانايي لذت بردن از زندگي: يعني به جاي نگران بودن براي آينده و ايجاد اضطراب درخود و يا حسرت خوردن براي گذشته و ايجاد افسردگي در خود، بكوشد در زمان حال زندگي كند.
3- اصل تعادل در زندگي: يعني افراد بين تمام ابعاد زندگي خود، يك نظم و هارموني ايجاد كنند، به عبارتي در ابعادي چون كار و تفريح، استراحت و ورزش، تنهايي و معاشرت وعبادت، تعادل برقرار نمايند.
4- داشتن انعطاف پذيري: يعني فرد بدون تعصب و ژرف انديشي، آرا و نظريات ديگران را تحمل كند و براي رسيدن به موفقيت، راههاي مختلف را بررسي نمايد.
5- توانايي مدارا با استرسها: انسان بايد از اين توانايي برخوردار باشد كه استرسها را به عنوان يكي از واقعيتهاي زندگي بپذيرد و بدون فرار از مشكلات، با آنها مقابله كند.
6- مسئوليت پذيري: فرد با دارا بودن اين خصيصه، ميتواند مسئوليت اعمال، رفتار و گفتار خود را بپذيرد و بدون هيچ گونه دليل تراشي و توجيه، خطاها و اشتباهات خود را به گردن ديگران نيندازد.
7- داشتن ارتباطات سالم با ديگران: در دنياي صنعتي امروز، افراد به دليل مشغله مادي زياد، فرصت در كنار هم قرار گرفتن را ندارند كه آنها را از نظر عاطفي از همديگر دورتر ميكند. يكي از راههاي رسيدن به سلامت روان اين است كه افراد، ارتباطات خود را بيشتر كرده و مهارت همدلي را در خود تقويت كنند، يعني دنيا را از ديد ديگران نگاه كنند و خود را در غمها و شاديهاي ديگران شريك نمايند.
معنويت و ارتباط با خدا، مهمترين اصل براي تأمين سلامت روان
ارتباط با خدا در سختيها، مشكلات و بحرانهاي زندگي به انسان آرامش ميدهد و توكل و توسل به او باعث كنترل استرسها و تنشهاي فرد ميشود.
اگر بتوانيم مجموع ويژگيهاي بالا را در خود تقويت كنيم، با افزايش ظرفيتهاي شناختي خود، توانايي مواجهه و مقابله با استرسهاي زندگي را پيدا خواهيم كرد و در دنياي پر استرس امروز، كمتر دچار مشكلات روحي و رواني خواهيم شد.
در سالهاي اخير روانشناسان توجه بيشتري به دبيل براي سلامت روان و درمان بيماريهاي رواني معطوف داشتهاند. آنها معتقدند در ايمان به خدا نيروي خارق العادهاي وجود دارد كه نوعي قدرت معنوي به انسان ميبخشد و در تحمل سختيهاي زندگي روزمره او را كمك ميكند و از نگراني و اضطرابي كه بسياري از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور ميسازد. گروه دانش و فناوري راش، يكي از بنيانگذاران علم روان پزشكي ميگويد: مذهب آنقدر براي پرورش و سلامت روح و روان آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس. ايمان بدون شك موثرترين درمان اضطراب است. فقدان ايمان خطري است كه شكست انسان رادر برابر سختيهاي زندگي هشدار ميدهد.
همان طور كه امواج خروشان و غلتان اقيانوس نميتواند آرامش ژرفاي آن را بر هم بزند و امنيت آن را پريشان كند دگرگونيهاي سطحي و موقتي زندگي نيز آرامش دروني انسان را كه عميقاً به خداوند ايمان دارد بر هم نميزند.
يونگ ميگويد: من صدها تن را كه به من مراجعه كرداهاند معالجه و درمان كردهام اما از ميان بيماراني كه در نيمه دوم عمر خود به سر ميبرند يعني از 35 سالگي به بعد حتي يك بيمار را نديديم كه اساساً مشكلش نياز به يك گرايش ديني از زندگي نباشد. آنها به اين دليل گرفتاري بيماري روان شده بودند كه جوهر دين و باورهاي ديني را در نيافته بودند لذا با بازگشت به اين ديدگاههاي ديني به طور كامل درمان شدند.
مورخ معروف آرنولد توئين ميگويد: بحراني كه اروپاييان در قرون حاضر دچار آن شدهاند اساساً به فقر معنوي آنها باز ميگردد. او معتقد است كه تنها راه درمان اين فقر و پاشيدگي اخلاقي، بازگشت به دين است. تأثير دعا بر سلامت رواني
عليرغم تمام پيشرفتها و تسهيلات، مشكلات بهداشت رواني به عنوان مشكلي براي خانوادهها، سازمانها و جوامع رو به افزايش است. هر روز به تعداد افرادي كه معتقدند معنويت درمان رنجوري و درماندگي روحي آنها است و بر متخصصين كه براي درمان بيماريهاي رواني و حفظ سلامت رواني بر باورها و رفتارهاي مذهبي متمركز ميشوند اضافه ميشود. انسان امروز با آگاهي و بينش به اين عقيده رسيده است كه بدون معنويت تنها ميماند و در گرداب تكنولوژي به فنا ميرسد. انسان امروز فهميده كه با دور شدن از باور و اعتقاد، پوچي و درماندگي در انتظارش خواهد بود.
ويليام جيمز معتقد است باور به وجود ارزشهاي بالاتر و يك قدرت برتر براي بهداشت رواني ضروري است.
نتايج پژوهشهاي جديد در رابطه با استفاده از دعا در زندگي روزمره و تأثير آن بر سلامت روان حاكي از آن است كه بين فراواني استفاده از دعا با سلامت رواني رابطه معني دار وجود دارد. يعني افرادي كه بيشتر به دعا ميپردازند سلامت رواني بيشتري دارند.
افسردگي و اضطراب شايعترين اختلالات روانپزشكي است كه با توجه به شيوع بالا و هزينههاي بهداشتي توجه بسياري از متخصصين بهدشت رواني را به خود جلب كرده است. با توجه به يافتههاي بررسي حاضر مبني بر وجود رابطه معني دار ميان اضطراب و افسردگي و فراواني استفاده از دعا و همچنين بررسيهاي قبلي، به نظر ميرسد در سياست گذاريهاي بهداشت رواني بويژه در پيشگيري از اضطراب و افسردگي، توجه به اين ارتباط دو سويه مخلوق و خالق حياتي باشد.
روزه و بهداشت فردي
روزه هم از نظر بهداشت جسم و سلامت بدن داراي فوايد فراواي است. اين عمل در سلامت معده و پاك سازي آن از انواع غذا كه موجب بيماري هستند اثرات فوق العاده دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: معده مركز و خانه هر دردي است. پرهيز از غذاهاي نامناسب و زيادخوري، اساس و رأس هر داوري شفابخش است. همچنين ايشان فرمودهاند: روزه بگيريد تا سالم بمانيد. براي بهداشت و تندرستي، بايد غذا كمتر مصرف شود و هنوز اشتها تمام نشده، دست از غذا خوردن كشيد. به تجربه ثابت شده است، افرادي كه كم ميخورند از كساني كه هميشه سير ميخورند سالمترند.
يكي از دانشمندان روم ميگويد: اولين بيماري مربوط به پرخوري بود و نخستين درمان نيز روزه گرفتن است. يك پزشك مصري نيز در 3600 سال قبل به طنز گفته است: انسان پرخور با يك چهارم غذايي كه ميخورد زنده ميماند و با سه چهارم ديگر آن پزشكان امرار معاش ميكنند! به بياني اغلب اين پرخورها هستند كه با بيماريهاي خود كيسه اطبا را پر ميكنند. دكتر كارل امريكايي مينويسد: هر شخص بيمار بايد هر سال مدتي از خوردن غذا بپرهيزد، زيرا مادامي كه غذا به بدن ميرسد ميكروبها در حال رشد هستند، ولي هنگامي كه از غذا پرهيز ميشود، ميكروبها رو به ضعف ميروند. روزهاي كه اسلام واجب كرده بزرگترين ضامن سلامتي بدن است.
سوگواري مذهبي و كاهش تمايل به خودكشي
دكتر تراور گريفيت عضو كميتهي برنامه ريزي بهداشت رواني در يكي از مناطق انگلستان، در سخناني گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده سوگواري موثر باعث از بين رفتن علاقه به خودكشي ميشود. وي افزود: مذهب احساس اميدواري به زندگي انسان داده ونويد بخشيده شدن گناهان را به انسان ميدهد.
دكتر گريفيت تأكيد كرد: سوگواري موثر ميتواند بر احساس عذاب وجدان غلبه كند، چيزي كه دارو در مورد آن تأثير چنداني ندارد.
در ادامهي اين همايش «پروفسور دريس موساوي» استاد دانشگاه مراكش در سخناني با عنوان «عبادت و سلامت روان» گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده هرگونه افراط وتفريط در انجام اعمال و مراسم مذهبي غير قابل قبول است.
وي با اشاره به اين كه اگر كسي بخواهد در زمينهي عبادت تفريط كرده و از بقيه جلوتر باشد، شكست خواهد خورد، وي افزود: در تمام كارها وحتي عبادت بايد اعتدال را رعايت كرد. دكتر موساوي گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده كساني كه به انجام فرايض مذهبي ميپردازند، بسيار كمتر از كساني كه اين اعمال را انجام نميدهند دست به خودكشي ميزنند.
وي خاطر نشان كرد: بر اساس كساني كه تعهدات اجتماعي بالاتري نيز دارند كمتر دست به خودكشي ميزنند.
دكتر محمد ابهري روان پزشك و استاد سابق دانشگاه علوم پزشكي ايران در گفت و گوي اختصاصي با نشريه پگاه حوزه در خصوص نقش دين در تأمين بهداشت رواني گفت: انسان داراي چهار بعد زيستي،رواني، اجتماعي و معني است كه همهي اين عوامل بر روي يك ديگر تأثير گذارند و همان گونه كه عامل زيستي ميتواند در خصوص بقيهي عوامل تأثير گذار باشد، عامل و بعد معنوي نيز ميتواند سبب بهبود بيمارهاي ديگر عوامل باشد.
وي با بيان اين كه اغتشاش معنوي و يا سردرگمي در هدف ميتواند سببب بروز اختلال رواني در فرد شود، افزود: ميزان اضطراب، افسردگي و خودكشي در ميان كساني كه نميتوانند معنويت را براي خود معنا كنند، بيشتر از ساير افراد است.
دكتر ابهري گفت: افكار، هيجانات و آداب مذهبي از عوامل نگرش مذهبي هستند و اگر اين سه عامل با يك ديگر هماهنگي باشند، مجموعهاي از زيباييهاي معنوي براي فرد به وجود ميآيد و موجب سلامت در بهداشت رواني او ميشود.
وي افزود: با انجام مراسم مذهبي، خيرات و كارهاي نيك به انسان احساس تعالي و رضايت دست ميدهد و اگر متناسب با فرد و جامعه باشد به سلامت رواني افراد ميانجامد، اين روان پزشك تأكيد كرد: اگر مذهب با روجيات انسان متناسب نباشد، سبب پرخاشگري، احساس طرد و گناه، افراط و تفريط در كارها و احساس سرخوردگي به وي دست ميدهد كه ميتواند تصوير مذهب را مخدوش كند. وي با اشاره به تجاربش در زمينهي درمان مبتلايان به بيماري رواني، افزود: انسان عاقل خود را مسئول اعمالش ميداند و مذاهبي كه سرنوشت بشر را در دست تقدير ميداند، باعث تزلزل شخصيت افراد و احساس سرخوردگي در آنها ميشود.
استاد سابق دانشگاه علوم پزشكي ايران با اشاره به اين كه روانشناسي هيچ گاه نقش مذهب را به طور كامل رد نكرده است افزود: در دنياي امروز داشتن معنا ومفهوم براي زندگي بيش از پيش روشن شده است و بر همين اساس نگرش مذهب در روانشناسي موردتوجه بيشتر قرار گرفته است.
وي علت كم توجهي روان شناسي به مذهب را استفاده از ابزار تجربي در علم روان شناسي و فراهم بودن امكان فرضيه و آزمون سازي در مسائل جسمي و فيزيولوژي نسبت به مسايل شناختي و فلسفي دانست و خاطرنشان كرد: دانشمندان در گذشت به مسايلي گرايش داشتند كه قابل كميت سازي باشد و اين براي پاسخ به معناي زندگي انسان كافي نبود.
دكتر ابهري با اشاره به اين كه ديدگاههاي مادي گرايانه در قرون گذشته از قدرت زيادي برخوردار بودند، افزود: امرزوه ديدگاههاي صرفاً مادي ديدگاهي تك بعدي شناخته ميشوند كه از جامعيت كافي برخوردار نيستند.
وي در پاسخ به اين سوال كه چرا امروز روان شناسي اسلامي از جايگاه قابل قبولي برخوردار نيست، گفت: در خصوص روانشناسي در مسايل اسلامي كم كار شده است و افرادي كه روي آنها تحقيقاتي صورت گرفته است به مخاطبان، يعني مردم معرفي نشده و بايگاني شدهاند.
اين روان پزشك با تأكيد بر ضرورت تحقيقات بيشتر در خصوص روان شناسي اسلامي گفت: به روشهاي درماني در اسلام- مثلا در خصوص وسواس توجه كافي نشده است و در اين خصوص سعي كردهايم تا از ديدگاههاي وارداتي و عاريتي استفاده كنيم.
الذين امنوا تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطمئن القلوب
يقيناً داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است. اين مسلم است كه تمام تلاش انسان در زندگي براي رسيدن به سعادت و خوشبختي است و تمام ترس انسان در زندگي، از مواجه شدن با بدبختي و محروميت است و آدمي در اين راه هر تلاشي ميكند و به هر چيزي چنگ ميزند. هر سببي و هر چيزي كه در دنيا وجود دارد از جهتي مفيد و كارساز است و از جهتي ديگر از بين رفتني است. مانند مال، فرزند، همسر و ... در واقع به هيچ يك از اين اسباب نميتوان دل بست و آرام گرفت.
اما كسي كه خدا را بشناسد و باور كند كه تمام خير و خوبي به دست اوست و او سرپرستي بندگان مومنش را به عهده گرفته و آنها را به سعادت ميرساند، ديگر غم و غصهاي ندارد و دل و جانش در آرامش كامل به سر ميبرد و همه افكار و اهداف و انديشهها را تحت لواي يك هدف گرد آورده است و فقط به خاطر آن تلاش ميكند و به سوي آن ميشتابد و آن عبارت است از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرند و لذا هيچ وقت سردرگم نيست و هميشه در يك آرامش روحي به سر ميبرد ولي بر خلاف آن انسانت بي ايمان در دنيا با انديشه و افكار موهوم و با نگرانيهاي فراوان دست به گريبان است و لذا دائما در درون خود دچار پيكاري بزرگ است و هميشه هم در انتخاب مسير زندگي و در تصميم گيريهايش دچار سردرگمي است.
آنان كساني هستند كه ايمان آورده و دلهايشان با ياد خدا آرامش مييابد
فقط با ياد خدا دلها آرامش مييابد و ذكر شامل همه انحاء ذكر ميشود، اعم از لفظي يا غير آن همان گونه كه گفته شد علت آن است كه آدمي در زندگي خود هدفي جز رسيدن به سعادت و آرامش ندارد و بيم او در زندگي از برخورد با ناملايمات و سلب نعمات است و تنها سببي كه نعمت و سلب آن به دست اوست همانا خداي سبحان است كه بازگشت همه امور به سوي اوست، پس ياد او براي هر نفسي مايه انبساط خاطر و آرامش است و نفس به چيزي جز ياد او آرام نميگيرد جز آنكه از حقيقت حال خود غافل شده و در اثر از دست دادن بصيرت و رشد، ديگر از ذكر حق گريزان باشد كه چنين نفسي از نعمت طمأنينه و سكون محروم خواهد بود، چون ياد خدا تنها مايه آرامش دلهاست.
ذكري كه بدون زحمت ما را به آرامش ميرساند
انسان سخت در معرض غفلت است. غفلت از خدا، پاكي و فضيلات. بايد دائم يك نظم معنوي، مراقب رفتار او باشد تا از راه خدا و پاكي منحرف نشود. اما چون اين كار هميشه ممكن نيست، او را در شبانه روز، پنج يا لااقل سه نوبت خدا را فراميخوانند.
هر يك از ما انسانها در زندگي روزانه خود سرگرم كار و هدف خويش هستيم و اين سرگرمي به كار و تلاش، براي بشر امري طبيعي و ضروري است، به جسم و جان ما نشان ميدهد، راههاي جديد زندگي را به رويمان ميگشايد و ما را در راه علم، هنر، صنعت و ايجاد وسايل گوناگون بهتر زيستن به جلو ميراند؛ ولي در عين حال انسان را چنان در خود و آرزوهايش فروميبرد كه گاه براي رسيدن به آرزوها، از خود و شخصيت واقعي و انسان خود بيگانهاش ميكند. تا جايي كه چه بسا به جاي خدا، او را در مقابل ديگر انسانها به كرنش و تعظيم واميدارد؛ يا براي رسيدن به آرزوها جسم و جانش را ميآلايد. كمتر كسي است كمه هنگام كار روزانه، دستش، صورتش، لباسش و گاهي همه پيكرش به نظارت مجدد نيازمند نشود. دانش آموز، دانشجو، كشاورز، مهندس و ... همه بايد روزي يك يا چند بار لباس و تن خود را شست و شو دهند تا پاكيزه بمانند.
روح ما نيز در ميدان زندگي روزانه به همين اندازه يا حتي بيشتر در معرض آلودگي است، آلودگي به هوسهاي شيطاني و لجام گسيخته، خودخواهيها، چشم و هم چشميها، غرور ناشي از پيروزي و كاميابي، يا عقده رواني ناشي از شكست و ناكامي؛ و به دنبال آن حسد، كينه و انتقام و صدها آلودگي ديگر. اين آلودگيها روح را تيره ميكنند و ما را از راه درست زندگي، راه پاكي و فضيلت و تقوا منحرف ميزاد و به راه فساد ميكشاند، از ياد خدا غافل ميكند و به دام شيطان و وسوسههاي شيطاني ميافكند. بايد همان طور كه لباس و تن خود را ميشوييم و پاكيزه ميكنيم، دل و جان خد را هم شست و شو دهيم و پاكيزه كنيم؛ خد را به خدا؛ سرچشمه پاكي و كمال، نزديك سازيم؛ لحظاتي را به ياد او، به نيايش او و راز و نياز با او بگذرانيم و روح آلوده را در چشمه صاف و زلال عبادت الهي شست و شو دهيم. اين است نمازي كه مسلمان روزي چند بار ميخواند.
تهيه و تنظيم: زهره زارعي كارشناس مشاوره
برخي از موارد همسويي مذهب و روانشناسي كه داراي اهميت ويژهاي هستند، عبارتند از:
1- اهميت دادن به كانون خانواده
متون روانپزشكي در بحث مربوط به زناشويي درماني ريشه بسياري از اختلافات رواني زوج را در ارتباط با عدم همبستگي و نبودن همدلي و همزباني به شكار آورده، براي درمان، روشهاي متعددي را به منظور ايجاد همدلي، همزباني و صميميت پيشنهاد كرده تا با اين اقدام، كانون خوب و ايدهآلي براي رشد و تربيت فرزندان، فراهم شود.
در آموزشهاي اسلامي، اساساً هداف از تشكيل خانواده، ايجاد محيطي همراه با آرامش، صميميت، مهرباني و همدلي به شمار آمده و چنين كانوني را شرط تربيت فرزندان مطلوب دانستهاند. همچنين، يكي از مهمترين وظايف زن را كوشش هر چه بيشتر براي تأمين آرامش و رضامندي همسر- كه تربيت فرزندان صالح از جمله اهداف اوست- معرفي كردهاند. اگر اين شيوه آموزش، از آغاز تشكيل خانواده، به عنوان پايه و سبك زندگي و دستور العمل زيستن، مورد استفاده قرار گيرد، بسياري از مشكلات و معضلات فردي، خانوادگي و اجتماعي ريشه كن شده و جامعه بهتر و سالمتر با فرزندان مطلوبتر و ايدهآلتري خواهيم داشت.
2- جلوگيري از پديد آمدن زمينه اضطراب و اختلالات اضطرابي بر اساس پژوهشهاي روانشناسي، ميزان بروز اضطراب در فرزنداني كه از مادران مضطرب متولد ميشوند، چندين برابر جمعيت عمومي است؛ بنابراين يكي از كوششها براي كاهش اضطراب در جامعه، فراهم كردن شرايط مناسب و كاهش دادن عوامل استرسزا براي مادران باردار است تا با اين اقدام، زمينه پديد آمدن اختلالات اضطرابي، به حداقل برسد.
آموزشهاي اسلامي علاوه بر قائل شدن احترام و جايگاه ويژهاي براي زنان باردار، آنان را توصيه به رعايت آرامش در گفتار و كردار و حتي مصرف غذاهاي سودمند براي رشد جنين كرده و از هر گونه عملي كه به جنين آسيب برساند، بازداشتهاند.
3- چگونگي شكل گيري و رشد عزت نفس تأثير مهم و سرنوشت سازي در زندگي آدمي داشته، اگر به گونهاي غير طبيعي بيش از اندازه رشد كرده باشد ممكن است آدمي را دچار اختلالاتي همچون شيدايي كرده و چنانچه دراثر آسيب ديدن، دچار پسرفت و تحليل گردد، زمينه براي پديد آمدن افسردگي و اختلالات وابسته به آن ايجاد خواهد شد. اما رشد طبيعي عزت نفس، زمينه مناسب را براي پيشرفت در زندگي آماده ساخته، باعث خودشكوفايي، ظهور خلاقيتها و بالندگي شخص در طول زندگي ميشود و افزون بر اينها، باعث جلوگيري از پديد آمدن بسياري از اختلالات رواني همچون افسردگي، انواع اختلالات اضطرابي و فوبيها ميگردد.
در آموزشهاي مذهبي، ضمن مسئول دانستن والدين در تربيت و رشد فرزند، وظيفه انتخاب نام و عنوان نيكو، آموزش سواد و دانش، فنون مورد نياز و انواعي از ورزشها را به عنوان وظايف اساسي والدين در تربيت فرزندان به شمار آورده و تأكيده شده است كه عمل به اين آموزشها، هر گونه بيم، هراس و احساس درماندگي و نوميدي را از آدمي دور كرده و او را به برترين جايگاه ميرساند.
4- جلوگيري از پديد آمدن بحران هويت و اختلالات ناشي از آن: يكي از مشكلات دوره نوجواني كه باعث سردرگمي شخص گرديده و او را از مسير معقول و صحيح زندگي منحرف ميسازد، بحران هويت است. اين بحران همان گونه كه در منابع معتبر مطرح شده پديدهاي است ولي كنار نيامدن با آن غير طبيعي است. آموزشهاي اسلامي با ارائه شيوههاي ويژهاي از جمله هدفمند دانستن زندگي و ارائه راه و رسم بهتر زيستن، سعي در حل اين بحران كرده و با اين اقدام، افراد ياد شده را از حالت سردرگمي بيرون آورده، به سوي يك زندگي برنامه ريزي شده و هدفدار، هدايت ميكند.
5- جلوگيري از پديد آمدن اختلالات شخصيتي: يكي از علل اساسي اين اختلالات كه به عنوان الگوهاي ثابت رفتاري براي بيمار و خسته كننده براي درمانگر به شمار ميآيند، الگوهاي دوران كودكي، صفاتي است كه عمدتاً از طريق محيط آسيب ديده خانواده به آدمي ميرسند. برخي از اين اختلالات همچون اختلال شخصيت ضد اجتماعي به علت معيوب بودن وجدان و «خودآرماني» بوده و برخي ديگر به علت آسيب ديدن بخشهاي ديگري از شخصيت ميباشند كه باعث پيدا شدن شخصيتهاي خاصي با ويژگيهايي از قبيل نداشتن قدرت درك شرم و حيا، نداشتن حس همدردي با ديگران و اعتماد به آنان، نداشتن احساس ذهني براي مسئول دانستن يا مقصر دانستن خود، نداشتن احساس استقلال و كفايت در زندگي و مواردي ديگر ميشود، يكي از شاهكارهاي آموزشهاي مذهبي، پرورش هر چه بيشتر «خود» و «خودآرماني» است كه چنانچه به آموزشهاي ياد شده با دقت و به طور درست عمل شود، امكان گرفتاري به اختلالات شخصيتي به حداقل ممكن ميرسد.
6- جلوگيري از اختلالات و انحرافات جنسي: منابع روانشناسي و روانپزشكي تأكيد ميكنند كه هويت جنسي كودك و قدرت تمايز از جنس مخالف در حدود 3-5/2 سالگي پيدا ميشوند و چنانچه در اين دوره برخوردها مناسب نباشند، زمينه بسياري از اختلالت و انحرافات همچون Transvestism و Trans-sexualism پايه ريزي ميشوند. در آموزشهاي اسلامي تأكيد شده است كه برخورد با هر يك از دو جنس از همان دوران طفوليت بايد متناسب با جنس باشد و حتي لباس و رختخواب دختر و پسر از حدود 6-4 سالگي از هم جدا و متمايز شوند و كودكان حتي پيش از بلوغ و هنگامي كه قادر به شناخت جنسيت خود و اطرافيان هستند و ميتوانند صحنهها را به حافظه بسپارند حضورشان در مجالس و محافل غير همجنس محدود ميشود و با اين اقدامات به هر يك از هر دو جنس، هويت جنسي مناسب داده شود و از بروز اختلالات جنسي كه يكي از معضلات و گرفتاريهاي جوامع بشري حتي در پيشرفتهترين كشورهاست جلوگيري شود.
7- جلوگيري از ديدگاه ونگرش منفي در زندگي: داشتن اين ديدگاه در بسياري از موارد همچون بيماران افسرده، مبتلايان به اختلالات پارانوييدي و برخي از نورزها و اختلالات شخصيتي، مشكل اساسي به شمار آمده، بدون برطرف كردن و زدودن آن، اقدامات درماني، بي نتيجه خواهند ماند. در اين جا هم يكي از شاهكارهاي تعاليم عاليه اسلام، پيشگيري از پديد آمدن اين ويژگي در انسان مومن است و بديهي است كه بنا به اصل «پيشگيري مهمتر از درمان است» اگر ويژگي ياد شده، در جامعهاي به حداقل برسد، نه تنها روابط انساني، بسيار سالمتر شده و استرسهاي زندگي كاهش مييابند، بلكه بيماريهاي فوق الذكر هم به ميزان قابل توجهي كاهش يافته يا شدت كمتري خواهند داشت. البته اگر توجه داشته باشيم كه «شناخت درماني» بر اساس همين زدودن نگرش منفي به خود، ديگران و جهان استوار است و شيوه پيشرفته و موثري در درمان مبتلايان به افسردگي به شمار ميآيد، اهميت تعاليم اسلامي كه به آنها اشاره شد، بيشتر نمايان ميشود.
تأثير عبادات در پيشگيري و درمان اختلالات رواني
عباداتي مانند نماز، روزه، زكات و حج كه دين اسلام بر پيروان خود واجب كرده است موجب ميشود كه فرد به سوي رفتار بهتر و برتر و رشد و ارتقاي نفس و اجتناب از رفتار زشت و انحرافي و غير انساني گرايش پيدا كند. يكي از عباداتي كه در اين زمينه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است، نماز ميباشد.
نماز يك رابطه خاضعانه و خاشعانه بين انسان و پروردگار است. برقراري چنين رابطهاي در برابر آفريدگار تمام هستي، نيرويي معنوي به انسان ميبخشد كه حسن صفاي روحي و آرامش قلبي واهميت رواني را در او برميانگيزد. انسان وقتي در مقابل قادر متعال ميايستد، از همه اشتغالات و مشكلات دنيا روي برميگرداند و تمام حواس خود را متوجه خدا ميكند، در نتيجه حالتي از آرام سازي كامل و آرامش روان در او ايجاد ميشود كه از نظر درماني تأثير بسزايي در كاهش اضطراب و نگراني او دارد.
دكتر توماس هايسلوپ (پزشك) ميگويد: «مهمترين وسيله ايجاد آرامش در روان و اعصاب انسان كه من تا كنون شناختهام نماز است.»
پيامبر اكرم(ص) نيز به هنگام فرارسيدن اوقات نماز فرمودهاند: «اي بلال، ما را با نماز به آرامش وادار.» رابطه معنوي بين انسان و خداوند در موقع نماز، به او چنان نيرويي ميبخشد كه موجب تجديد اميد، تقويت اراده و آزاد شدن تواناييهاي عظيم وي ميشود به طوري كه او را بر تحمل سختيها و انجام كارهاي بسيار بزرگ قادر ميسازد.
سيرل برت، روانشناس انگليسي نيز گلفته است: «ما به واسطه نماز ميتوانيم وارد انبار بزرگي از نشاط عقلاني شويم كه شرايط عادي ياراي وصول بدان را ندايم.»
الكسيس كارل، پزشك فرانسوي اعتقاد دارد كه نماز سبب ايجاد نشاط معنوي مشخصي در انسان ميگردد و همين حالت است كه احتمالاً منجر به شفاي سريع برخي از بيماران در زيارتگاهها و معابد ميشود.» نماز اگر به جماعت باشد موجب ايجاد روابط اجتماعي دوستانه و مودت آميز با ديگران ميشود كه نه تنها به رشد شخصيت فرد كمك ميكند بلكه نياز تعلق او را به گروه كه به عقيده روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي انسان است، تأمين ميكند. اصولاً احساس وابستگي فرد به گروه و توجه به نقش فعال خود در جامعه، اهميت زيادي در سلامت رواني او دارد. روزه يكي ديگر از عبادات واجب مسلمانان است كه در پرورش و تهذيب نفس تأثير بسزايي دارد و سبب تقويت اراده انسان ميشود و ميتواند رفتارهاي صحيح زندگي را بياموزد و مسئوليتها و وظايف خود را به خوبي انجام دهد.
زكات نيز، نوعدوستي را به انسان ميآموزد و او را از خود محوري و خودخواهي نجات ميدهد. كمك به همنوعان موجب تقويت احساس تعلق به گروه و ايجاد احساس رضايت از خود ميشود كه چنين احساسي براي سلامت رواني اهميت فراواني دارد.
حج داراي فوايد مهمي براي رون انسان است زيرا انجام مناسك حج و زيات خانه خدا و قبر رسول خدا(ص) و ائمه، فرد را براي تحمل سختيها و گرفتاريها آماده ميكند و چون از همه ملتها نژادها با لباسي يكسان و ساده دور هم جمع ميشوند احساس نوعدوستي در آنها تقويت ميشود.
دعا و نيايش: دعا و نيايش و مناجات در مذاهب گوناگون شكلهاي متفاوتي دارد، اما محتواي آن در همه مذاهب حاكي از اعتراف به گناه و نقص و ضعف، درخواست سلامت و ستعادت و تمايل به قرب الهي است. يكي از دانشمندان فرانسوي ميگويد: «دعا عبارت است از رابطه يا معامله يك روح مضطرب در كمال شعور و اراده با قدرتي كه آن روح احساس ميكند، به آن بستگي دارد و سرنوشتش به دست اوست.» منظور از دعا، حاتي است كه در آن انسان روح خود را با قدرتي كه در قلب خويش احساس ميكند، مرتبط بسازد نه آنكه فرد از روي عادي، اعمال يا الفاظي را انجام دهد يا بگويد و به عمق معناي آن نپردازد.
پروفسور الترمان در كتاب نقدي بر مذهب و فسلفه مينويسد: در هنگام ستايش و نيايش در آدمي چنان صميميت و اخلاصي ايجاد ميشود كه در صحبتهاي معمولي با مردم ممكن نيست. سكوت تنهايي ميشكند فضاي پردامنهاي در نيايش كننده باز ميشود، احساسات و عطوفتي كه در گفتگوهاي معمولي با مردم گرفتار شرمساري و خجالت ميشود در اينجا به شكل سپاسگزاريهاي صميمانه، گلهمنديهاي خودماني و خواهشهاي دوستان در ميآيد و روح آدمي شكفته و باز ميشود.
انسان هنگام مناجات، از مشكلات زندگي به درگاه ايزد يكتا پناه ميبرد با بازگو كردن مشكلات در حالت آرامش، منجر به رهايي از اضطراب ميشود كه شباهت زيادي به تكنيك آرام سازي يا تمدد اعصاب دارد. در اين حالت، مشكلات بتدريج قدرت اضطراب زايي خود را از دست ميدهد. بنابراين، دعا و مناجات و بيان مشكلات موجب تخليه هيجانات و اضطرابها ميشود، همچنين انسان هنگام دعا و نيايش احساس ميكند كه به يك قدرت مافوق نزديك است و تحت حمايت و سرپرستي او قرار دارد و همين موجب برانگيخته شدن حس اعتماد به نفس، قدرت، اهميت آرامش، اميدواري و خوشبختي در او ميشود و نيروي رواني خود را كه براي حل تضادهاي رواني مصرف كرده است دوباره به دست ميآورد و با حالت شادابي و نشاط به كار و توليد ميپردازد.
ويليام جيمز ميگويد: آدمي در تلاشهاي خود، ذخيره و نيروي رواني خود را از دست ميدهد و تنها منبعي كه ميتواند آن نيرو را جبران كند، اتصال به قدرت لايزال الهي است و آن اتصال حاصل نميگردد مگر به مناجات.
الكسيس كارل در كتاب نيايش مينويسد: دعا تنها جبران كننده ضعف انسان نيست، بلكه تقويت كننده قدرت انساني و ادامه دهنده كار مثبت سازنده فرد در ساختن زندگي فردي و اجتماعياش به حساب ميآيد و احساس عرفاني كه از اعماق فطرت ما سرچشمه ميگيرد يك غريزه اصلي است، پس عدم ارضاي اين غريزه، ميتواند در فرد تنش ايجاد كند. بنابراين دعا و نيايش هم موجب آرامش روان ميشود (الا بذكر ا... تطمئن القلوب) و فرد احساس خودشكوفايي پيدا ميكند و هم از تألمات روحي وي كاسته ميشود و نيز باعث تخليه هيجانات فرد و دستيابي وي به منبع لايزال، توان و نيرو ميشود؛ همچنين، گريه كه غالباً در جريان دعا رخ ميدهد كمك زيادي به تخليه هيجانات و استرسهاي فرد ميكند. البته به قول هايزلينگ، لازم نيست دعا درخواست چيزي از خدا باشد، بلكه هر توجه و ارتباطي با دستگاه الهي دعا ميباشد.
خداوند متعال فرموده است: «وقال ربكم ادعوني استجب لكم- پروردگار شما فرمود مرا بخوانيد تا استجابت كنم شما را» (سوره غافر، آيه 60) در سوره مباركه فرقان آيه 77 ميفرمايد: اي رسول به امت بگو كه اگر دعاي شما نبود، پرودردگار شما چه توجهي داشت كه شما آيا حق را تكذيب كرديد و به كيفر آن خواهيد رسيد.
توبه: توبه يكي از روشهاي مفيد و تقريباً بي نظير، براي درمان احساس گناه است، زيرا توبه، سبب آمرزش گناهان و تقويت اميد انسان به جلب رضايت الهي است و به همين دليل، موجب كاهش اضطراب ناشي از اشتباهات گذشته فرد ميشود؛ همچنين توبه انسان را به اصلاح و خودسازي واميدارد و او را از مرتكب شدن به خطاها مصون ميدارد.
صبر: صبر موجب تقويت شخصيت و افزايش توانايي انسان در برابر سختيها و بارهاي سنگين زندگي و حوادث و مصايب روزگار ميشود. خداوند بندگان خود را به صبر سفارش ميكند. مثلا در سوره مباركه بقره آيه 152 ميفرمايد: اي افراد با ايمان از صبر و نماز (در برابر حوادث سخت زندگي) كمك بگيريد زيرا خداوند با صابران است. پس فرد متدين هرگز از مشكلات و سختيها، اظهار شكوه و ناتواني نميكند بلكه در مقابل حوادث روزگار مقاومت ميكند. بنابراين صبر به انسان ميآموزد كه براي دستيابي به اهداف بايستي تلاش مداوم كند و با پشتكار و اراده به تلاش مستمر خود ادامه دهد. در اين صورت چنين فردي داراي شخصيتي رشد يافته و متعادل، كمال يافته و توليد كننده، فعال و از اضطراب به دور خواهد بود. علاوه بر دعا، توبه و صبر، انجام امور ديگري در سلامت روان انسان موثرند، مانند نيكوكاري، صدقه، پرهيز از اذيت و آزار ديگران.
در مورد نيكوكاري امام صادق(ع) ميفرمايند: عدد كساني كه به سبب نيكوكاري زندگي طولاني ميكنند از كساني كه با عمر طبيعي خود زندگي ميكنند افزون است.
رابطه ايمان و سلامت روان
روان شناسي ديني از عوامل موثر بر سلامت روان فردي و اجتماعي است.روان شناسي ديني چيست و چه تفاوتيهايي با روان شناسي دين دارد؟
بهتر است سه واژه را كه كنار هم معناي دقيقتري پيدا ميكنند، با هم تعريف كنيم. روان شناسي ديني يعني روان شناسياي كه مبتني بر مفاهيم و آموزشهاي ديني تدوين و ارائه شده و مفاهيم الهي، روحاني و حياتي را مبناي نظريهها و توصيههاي خود قرار دهد، در حالي كه روان شناسي دين به معني مطالعه رفتارهاي ديني انسانهاي متدين، محافل و سنتهاي ديني و باورهاي ديني و الهي به وسيله علم روان شناسي است. اولي وقتي از عشق مرد به زن صحبت ميكند، آن را الهام گرفته از عشق الهي ميداند اما دومي بررسي ميكند فردي كه ايمان دارد، عشقش به همسرش چگونه است و چه تفاوتي با ديگر عشقها دارد.
واژه سوم روان شناسي و دين است كه مطالعه و حوزهاي تطبيقي است.
اين روان شناسي چه فاكتورهايي دارد و چه اهدافي را دنبال ميكند؟
به نظر من، در حوزه روان شناسي ديني كاري انجام نشده است. منابع زيادي هم در دست نداريم و اظهار نظر كردن درباره آن مشكل است. روان شناسي دين بيشتر به جاي روان شناسي ديني به كار ميرود. تحقيقات زيادي نشان داده است كه انسان به جز جسم و روان داراي اعتقادات، ايمان، معنويت و صفت دينداري است. اين ويژگي فطري يا ارثي است و جايگاه ژني ماندگار و انتقال يابنده به فرزندان و ديگر نسلها را دارد. اين فاكتور انسان به راحتي قابل اندازه گيري، تقويت، هدايت و آموزش است. انسان خدايي و ديني در آزمايشگاه و به وسيله ابزارهاي گوناگون قابل آزمون و سنجش است. فاكتورهاي ديني عامل مهمي در رشد، تعالي، موفقيت و آرامش انسان است و روان شناسي ديني به راحتي ميتواند رسالت حل بحرانهاي اجتماعي، خانوادگي و معنوي بشري را بر عهده گرفته و راه حلهاي منطقي براي نابسامانيهاي جنسي، اخلاقي و سوء مصرف مواد ارائه دهد. هدف روان شناسي ديني شناخت اين پديدهها و بهره گيري از آنها در هدايت و تعالي انسان است.
مذهب دروني چيست؟
در روان شناسي و به تعريف آلپورت مذهب دروني، مذهب خالص، دروني، بي ريا و بي تظاهر است و رابطه عميق فرد با خداوند و ارزشهاي معنوي است. در برابر آن، مذهب بيروني مطرح است كه تظاهر به مذهب يا به دنبالب نفع بيروني بودن از مذهب است. مذهب بيروني مذهبي است براي ديگران، براي همسايه، دوستان، اداره و براي تاييد سايرين. تحقيقات زيادي نشان داده است كه مذهب دروني هميشه با سلامتي و آرامش همبسته است و مذهب بيروني چندان موجب سلامت نميشود.
چگونه دين به ارتقاي سلامت رواني انسان كمك ميكند؟
دين با مكانيسمهاي گوناگون موجب سلامت جسمي و ورواني و ارتقاي بهداشت رواني ميشود. نمونههايي از سلامت ناشي از دين عبارتند از: وجود اميد، انگيزه و مثبت نگري در دين، ايجاد شبكه حمايتي عاطفي و اجتماعي، دادن پاسخ روشن و قاطع به مفهوم خلقت، جهان و زندگي، تبيين و تعريف لذت بخش و معقول از رنج، درد و محروميت و مكانيسمهاي بسيار ديگر.
آيا معنويت روي سيستم ايمني بدن انسان تأثير گذار است؟
تحقيقات بسياري نشان دادهاند كه دين داري، ايمان و عبادت موجب تقويت سيستم ايمني در سطح ايمونوگلوبولين و كيلرسلها و ساير مكانيسمهاي ايمني ميشود.
روي آرامش فرد چطور؟
تحقيقات زيادي در اين مورد وجود دارد كه اثر دينداري را بر كاهش اضطراب، كاهش واكنش منفي به استرس، مقابله ايمني موثر با عوامل استرسزا، كاهش بيماريهاي روان تني و احساس آرامش فكري و امنيت رواني نشان ميدهد.
ثابت شده كه همه آموزههاي ديني و فرايض و رفتارهاي ديني نقش موثري در تأمين بهداشت رواني فردي، خانوادگي و اجتماعي دارد. روان شناسي دين و بهره گيري از روشهاي علمي در تأمين بهداشت روان در جوامع مسلمان، مظلوم مانده و آموزشهاي روان شناسي به دور از بهره ديني و يا آموزش ديني عاميانه بوده است و دانشگاهها، مراكز تحقيقات وابسته به سلامت و بويژه مطالعات مرتبط با سلامت روان كشور اسلامي ما در محاصره سخت بودجهاي، سياست گذاري و حمايتي در پرداختن به مطالعات بهداشت روان در دين هستند.
در خصوص روان شناسي دين در جوامع مسلمان چه پيشنهاداتي داريد؟
دكتر جعفر بوالهري رئيس انستيتو روان پزشكي و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران ميگويد:
به نظر من اگر به سلامت واقعي و به نقش سلامت معنوي در تأمين سلامت فردي، رواني، خانوادگي و اجتماعي ميانديشيم، بايد به اين بحث تا سر حد بيدار شدن برنامهريزان سلامت ادامه دهيم، تا جايي كه تنها يك هزارم بودجه سلامت را در جهت تحقيقات معنوي سلامت اختصاص دهند.
دكتر اميررضا چمني، متخصص اعصاب و روان (روان پزرشك) در گفت و گو با ايسنا معنويت را عامل مهم در رسيدن به سلامت روان عنوان كرد و گفت:
ارتباط با خدا در سختيها و مشكلات و بحرانهاي زندگي، به انسان آرامش ميدهد. متأسفانه با وجود تحولات علمي و صنعتي در قرن حاضر و پيشرفتهاي مهم پزشكي در دهههاي اخير، استرس و مشكلات روحي و رواني در جامعه بشري رو به افزايش است و اختلالات عاطفي، معضل اعتياد، آمار طلاق و ناسازگاريهاي فردي و اجتماعي، زياد شده است. تحقيقاتي كه اخيراً در ايران انجام شد، نشان داد 20 تا 25 درصد مردم دچار اختلالات عصبي و رواني هستند و نياز به مشاوره و درمانهاي روان شناسي دارند.
بنابراين به نظر ميرسد موضوع سلامت روان از اهميت بسزايي برخوردار است، طوري كه جسم و روح مانند تار و پود يك پارچه به هم تنيده شدهاند و اگر يكي از اين دو آسيب ببيند، ديگري هم آسيب خواهد ديد. سلامت روان چيزي فراتر از نداشتن علائم بيماري رواني است.
سلامت روان يعني اينكه فرد بتواند عملكرد موفق و عالي از نظر تفكر، خلق و خو و رفتار داشته باشد. همچنين فعاليتهاي مفيدي در جامعه داشته باشد، روابطي مثبت با ديگران برقرار كند، با مشكلات و استرسها و ناملايمات زندگي كنار آيد و توانايي كمك به ديگران را هم داشته باشد. راه رسيدن به سلامت روان، راه دشواري است و يك امر تصادفي نيست كه يك شبه اتفاق بيفتد. نياز به پشتكار و زحمت فراوان دارد. هسته اوليه بهداشت و سلامت روان در خانواده گذاشته ميشود، بنابراين پدر و مادر با تربيت سازنده و صحيح خود و ايجاد فضاي گرم و صميمي، ميتوانند فرزنداني سالم از نظر سلامت روان تربيت كنند.
خصوصياتي كه سبب افزايش سلامت روان ميشوند
دارا بودن يا پرورش ويژگيهاي شخصيتي زير سبب افزايش سلامت روان ميشود:
1- واقع بيني: يعني فرد بتواند نقصها، كاستييها و ضعفهاي خود را بپذيرد و از ايدهآهل گرايي و كمال گرايي پرهيز كرده و اهداف زندگي را واقع بينانه تريم كند.
2- توانايي لذت بردن از زندگي: يعني به جاي نگران بودن براي آينده و ايجاد اضطراب درخود و يا حسرت خوردن براي گذشته و ايجاد افسردگي در خود، بكوشد در زمان حال زندگي كند.
3- اصل تعادل در زندگي: يعني افراد بين تمام ابعاد زندگي خود، يك نظم و هارموني ايجاد كنند، به عبارتي در ابعادي چون كار و تفريح، استراحت و ورزش، تنهايي و معاشرت وعبادت، تعادل برقرار نمايند.
4- داشتن انعطاف پذيري: يعني فرد بدون تعصب و ژرف انديشي، آرا و نظريات ديگران را تحمل كند و براي رسيدن به موفقيت، راههاي مختلف را بررسي نمايد.
5- توانايي مدارا با استرسها: انسان بايد از اين توانايي برخوردار باشد كه استرسها را به عنوان يكي از واقعيتهاي زندگي بپذيرد و بدون فرار از مشكلات، با آنها مقابله كند.
6- مسئوليت پذيري: فرد با دارا بودن اين خصيصه، ميتواند مسئوليت اعمال، رفتار و گفتار خود را بپذيرد و بدون هيچ گونه دليل تراشي و توجيه، خطاها و اشتباهات خود را به گردن ديگران نيندازد.
7- داشتن ارتباطات سالم با ديگران: در دنياي صنعتي امروز، افراد به دليل مشغله مادي زياد، فرصت در كنار هم قرار گرفتن را ندارند كه آنها را از نظر عاطفي از همديگر دورتر ميكند. يكي از راههاي رسيدن به سلامت روان اين است كه افراد، ارتباطات خود را بيشتر كرده و مهارت همدلي را در خود تقويت كنند، يعني دنيا را از ديد ديگران نگاه كنند و خود را در غمها و شاديهاي ديگران شريك نمايند.
معنويت و ارتباط با خدا، مهمترين اصل براي تأمين سلامت روان
ارتباط با خدا در سختيها، مشكلات و بحرانهاي زندگي به انسان آرامش ميدهد و توكل و توسل به او باعث كنترل استرسها و تنشهاي فرد ميشود.
اگر بتوانيم مجموع ويژگيهاي بالا را در خود تقويت كنيم، با افزايش ظرفيتهاي شناختي خود، توانايي مواجهه و مقابله با استرسهاي زندگي را پيدا خواهيم كرد و در دنياي پر استرس امروز، كمتر دچار مشكلات روحي و رواني خواهيم شد.
در سالهاي اخير روانشناسان توجه بيشتري به دبيل براي سلامت روان و درمان بيماريهاي رواني معطوف داشتهاند. آنها معتقدند در ايمان به خدا نيروي خارق العادهاي وجود دارد كه نوعي قدرت معنوي به انسان ميبخشد و در تحمل سختيهاي زندگي روزمره او را كمك ميكند و از نگراني و اضطرابي كه بسياري از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور ميسازد. گروه دانش و فناوري راش، يكي از بنيانگذاران علم روان پزشكي ميگويد: مذهب آنقدر براي پرورش و سلامت روح و روان آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس. ايمان بدون شك موثرترين درمان اضطراب است. فقدان ايمان خطري است كه شكست انسان رادر برابر سختيهاي زندگي هشدار ميدهد.
همان طور كه امواج خروشان و غلتان اقيانوس نميتواند آرامش ژرفاي آن را بر هم بزند و امنيت آن را پريشان كند دگرگونيهاي سطحي و موقتي زندگي نيز آرامش دروني انسان را كه عميقاً به خداوند ايمان دارد بر هم نميزند.
يونگ ميگويد: من صدها تن را كه به من مراجعه كرداهاند معالجه و درمان كردهام اما از ميان بيماراني كه در نيمه دوم عمر خود به سر ميبرند يعني از 35 سالگي به بعد حتي يك بيمار را نديديم كه اساساً مشكلش نياز به يك گرايش ديني از زندگي نباشد. آنها به اين دليل گرفتاري بيماري روان شده بودند كه جوهر دين و باورهاي ديني را در نيافته بودند لذا با بازگشت به اين ديدگاههاي ديني به طور كامل درمان شدند.
مورخ معروف آرنولد توئين ميگويد: بحراني كه اروپاييان در قرون حاضر دچار آن شدهاند اساساً به فقر معنوي آنها باز ميگردد. او معتقد است كه تنها راه درمان اين فقر و پاشيدگي اخلاقي، بازگشت به دين است. تأثير دعا بر سلامت رواني
عليرغم تمام پيشرفتها و تسهيلات، مشكلات بهداشت رواني به عنوان مشكلي براي خانوادهها، سازمانها و جوامع رو به افزايش است. هر روز به تعداد افرادي كه معتقدند معنويت درمان رنجوري و درماندگي روحي آنها است و بر متخصصين كه براي درمان بيماريهاي رواني و حفظ سلامت رواني بر باورها و رفتارهاي مذهبي متمركز ميشوند اضافه ميشود. انسان امروز با آگاهي و بينش به اين عقيده رسيده است كه بدون معنويت تنها ميماند و در گرداب تكنولوژي به فنا ميرسد. انسان امروز فهميده كه با دور شدن از باور و اعتقاد، پوچي و درماندگي در انتظارش خواهد بود.
ويليام جيمز معتقد است باور به وجود ارزشهاي بالاتر و يك قدرت برتر براي بهداشت رواني ضروري است.
نتايج پژوهشهاي جديد در رابطه با استفاده از دعا در زندگي روزمره و تأثير آن بر سلامت روان حاكي از آن است كه بين فراواني استفاده از دعا با سلامت رواني رابطه معني دار وجود دارد. يعني افرادي كه بيشتر به دعا ميپردازند سلامت رواني بيشتري دارند.
افسردگي و اضطراب شايعترين اختلالات روانپزشكي است كه با توجه به شيوع بالا و هزينههاي بهداشتي توجه بسياري از متخصصين بهدشت رواني را به خود جلب كرده است. با توجه به يافتههاي بررسي حاضر مبني بر وجود رابطه معني دار ميان اضطراب و افسردگي و فراواني استفاده از دعا و همچنين بررسيهاي قبلي، به نظر ميرسد در سياست گذاريهاي بهداشت رواني بويژه در پيشگيري از اضطراب و افسردگي، توجه به اين ارتباط دو سويه مخلوق و خالق حياتي باشد.
روزه و بهداشت فردي
روزه هم از نظر بهداشت جسم و سلامت بدن داراي فوايد فراواي است. اين عمل در سلامت معده و پاك سازي آن از انواع غذا كه موجب بيماري هستند اثرات فوق العاده دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: معده مركز و خانه هر دردي است. پرهيز از غذاهاي نامناسب و زيادخوري، اساس و رأس هر داوري شفابخش است. همچنين ايشان فرمودهاند: روزه بگيريد تا سالم بمانيد. براي بهداشت و تندرستي، بايد غذا كمتر مصرف شود و هنوز اشتها تمام نشده، دست از غذا خوردن كشيد. به تجربه ثابت شده است، افرادي كه كم ميخورند از كساني كه هميشه سير ميخورند سالمترند.
يكي از دانشمندان روم ميگويد: اولين بيماري مربوط به پرخوري بود و نخستين درمان نيز روزه گرفتن است. يك پزشك مصري نيز در 3600 سال قبل به طنز گفته است: انسان پرخور با يك چهارم غذايي كه ميخورد زنده ميماند و با سه چهارم ديگر آن پزشكان امرار معاش ميكنند! به بياني اغلب اين پرخورها هستند كه با بيماريهاي خود كيسه اطبا را پر ميكنند. دكتر كارل امريكايي مينويسد: هر شخص بيمار بايد هر سال مدتي از خوردن غذا بپرهيزد، زيرا مادامي كه غذا به بدن ميرسد ميكروبها در حال رشد هستند، ولي هنگامي كه از غذا پرهيز ميشود، ميكروبها رو به ضعف ميروند. روزهاي كه اسلام واجب كرده بزرگترين ضامن سلامتي بدن است.
سوگواري مذهبي و كاهش تمايل به خودكشي
دكتر تراور گريفيت عضو كميتهي برنامه ريزي بهداشت رواني در يكي از مناطق انگلستان، در سخناني گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده سوگواري موثر باعث از بين رفتن علاقه به خودكشي ميشود. وي افزود: مذهب احساس اميدواري به زندگي انسان داده ونويد بخشيده شدن گناهان را به انسان ميدهد.
دكتر گريفيت تأكيد كرد: سوگواري موثر ميتواند بر احساس عذاب وجدان غلبه كند، چيزي كه دارو در مورد آن تأثير چنداني ندارد.
در ادامهي اين همايش «پروفسور دريس موساوي» استاد دانشگاه مراكش در سخناني با عنوان «عبادت و سلامت روان» گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده هرگونه افراط وتفريط در انجام اعمال و مراسم مذهبي غير قابل قبول است.
وي با اشاره به اين كه اگر كسي بخواهد در زمينهي عبادت تفريط كرده و از بقيه جلوتر باشد، شكست خواهد خورد، وي افزود: در تمام كارها وحتي عبادت بايد اعتدال را رعايت كرد. دكتر موساوي گفت: بر اساس تحقيقات انجام شده كساني كه به انجام فرايض مذهبي ميپردازند، بسيار كمتر از كساني كه اين اعمال را انجام نميدهند دست به خودكشي ميزنند.
وي خاطر نشان كرد: بر اساس كساني كه تعهدات اجتماعي بالاتري نيز دارند كمتر دست به خودكشي ميزنند.
دكتر محمد ابهري روان پزشك و استاد سابق دانشگاه علوم پزشكي ايران در گفت و گوي اختصاصي با نشريه پگاه حوزه در خصوص نقش دين در تأمين بهداشت رواني گفت: انسان داراي چهار بعد زيستي،رواني، اجتماعي و معني است كه همهي اين عوامل بر روي يك ديگر تأثير گذارند و همان گونه كه عامل زيستي ميتواند در خصوص بقيهي عوامل تأثير گذار باشد، عامل و بعد معنوي نيز ميتواند سبب بهبود بيمارهاي ديگر عوامل باشد.
وي با بيان اين كه اغتشاش معنوي و يا سردرگمي در هدف ميتواند سببب بروز اختلال رواني در فرد شود، افزود: ميزان اضطراب، افسردگي و خودكشي در ميان كساني كه نميتوانند معنويت را براي خود معنا كنند، بيشتر از ساير افراد است.
دكتر ابهري گفت: افكار، هيجانات و آداب مذهبي از عوامل نگرش مذهبي هستند و اگر اين سه عامل با يك ديگر هماهنگي باشند، مجموعهاي از زيباييهاي معنوي براي فرد به وجود ميآيد و موجب سلامت در بهداشت رواني او ميشود.
وي افزود: با انجام مراسم مذهبي، خيرات و كارهاي نيك به انسان احساس تعالي و رضايت دست ميدهد و اگر متناسب با فرد و جامعه باشد به سلامت رواني افراد ميانجامد، اين روان پزشك تأكيد كرد: اگر مذهب با روجيات انسان متناسب نباشد، سبب پرخاشگري، احساس طرد و گناه، افراط و تفريط در كارها و احساس سرخوردگي به وي دست ميدهد كه ميتواند تصوير مذهب را مخدوش كند. وي با اشاره به تجاربش در زمينهي درمان مبتلايان به بيماري رواني، افزود: انسان عاقل خود را مسئول اعمالش ميداند و مذاهبي كه سرنوشت بشر را در دست تقدير ميداند، باعث تزلزل شخصيت افراد و احساس سرخوردگي در آنها ميشود.
استاد سابق دانشگاه علوم پزشكي ايران با اشاره به اين كه روانشناسي هيچ گاه نقش مذهب را به طور كامل رد نكرده است افزود: در دنياي امروز داشتن معنا ومفهوم براي زندگي بيش از پيش روشن شده است و بر همين اساس نگرش مذهب در روانشناسي موردتوجه بيشتر قرار گرفته است.
وي علت كم توجهي روان شناسي به مذهب را استفاده از ابزار تجربي در علم روان شناسي و فراهم بودن امكان فرضيه و آزمون سازي در مسائل جسمي و فيزيولوژي نسبت به مسايل شناختي و فلسفي دانست و خاطرنشان كرد: دانشمندان در گذشت به مسايلي گرايش داشتند كه قابل كميت سازي باشد و اين براي پاسخ به معناي زندگي انسان كافي نبود.
دكتر ابهري با اشاره به اين كه ديدگاههاي مادي گرايانه در قرون گذشته از قدرت زيادي برخوردار بودند، افزود: امرزوه ديدگاههاي صرفاً مادي ديدگاهي تك بعدي شناخته ميشوند كه از جامعيت كافي برخوردار نيستند.
وي در پاسخ به اين سوال كه چرا امروز روان شناسي اسلامي از جايگاه قابل قبولي برخوردار نيست، گفت: در خصوص روانشناسي در مسايل اسلامي كم كار شده است و افرادي كه روي آنها تحقيقاتي صورت گرفته است به مخاطبان، يعني مردم معرفي نشده و بايگاني شدهاند.
اين روان پزشك با تأكيد بر ضرورت تحقيقات بيشتر در خصوص روان شناسي اسلامي گفت: به روشهاي درماني در اسلام- مثلا در خصوص وسواس توجه كافي نشده است و در اين خصوص سعي كردهايم تا از ديدگاههاي وارداتي و عاريتي استفاده كنيم.
الذين امنوا تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطمئن القلوب
يقيناً داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است. اين مسلم است كه تمام تلاش انسان در زندگي براي رسيدن به سعادت و خوشبختي است و تمام ترس انسان در زندگي، از مواجه شدن با بدبختي و محروميت است و آدمي در اين راه هر تلاشي ميكند و به هر چيزي چنگ ميزند. هر سببي و هر چيزي كه در دنيا وجود دارد از جهتي مفيد و كارساز است و از جهتي ديگر از بين رفتني است. مانند مال، فرزند، همسر و ... در واقع به هيچ يك از اين اسباب نميتوان دل بست و آرام گرفت.
اما كسي كه خدا را بشناسد و باور كند كه تمام خير و خوبي به دست اوست و او سرپرستي بندگان مومنش را به عهده گرفته و آنها را به سعادت ميرساند، ديگر غم و غصهاي ندارد و دل و جانش در آرامش كامل به سر ميبرد و همه افكار و اهداف و انديشهها را تحت لواي يك هدف گرد آورده است و فقط به خاطر آن تلاش ميكند و به سوي آن ميشتابد و آن عبارت است از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرند و لذا هيچ وقت سردرگم نيست و هميشه در يك آرامش روحي به سر ميبرد ولي بر خلاف آن انسانت بي ايمان در دنيا با انديشه و افكار موهوم و با نگرانيهاي فراوان دست به گريبان است و لذا دائما در درون خود دچار پيكاري بزرگ است و هميشه هم در انتخاب مسير زندگي و در تصميم گيريهايش دچار سردرگمي است.
آنان كساني هستند كه ايمان آورده و دلهايشان با ياد خدا آرامش مييابد
فقط با ياد خدا دلها آرامش مييابد و ذكر شامل همه انحاء ذكر ميشود، اعم از لفظي يا غير آن همان گونه كه گفته شد علت آن است كه آدمي در زندگي خود هدفي جز رسيدن به سعادت و آرامش ندارد و بيم او در زندگي از برخورد با ناملايمات و سلب نعمات است و تنها سببي كه نعمت و سلب آن به دست اوست همانا خداي سبحان است كه بازگشت همه امور به سوي اوست، پس ياد او براي هر نفسي مايه انبساط خاطر و آرامش است و نفس به چيزي جز ياد او آرام نميگيرد جز آنكه از حقيقت حال خود غافل شده و در اثر از دست دادن بصيرت و رشد، ديگر از ذكر حق گريزان باشد كه چنين نفسي از نعمت طمأنينه و سكون محروم خواهد بود، چون ياد خدا تنها مايه آرامش دلهاست.
ذكري كه بدون زحمت ما را به آرامش ميرساند
انسان سخت در معرض غفلت است. غفلت از خدا، پاكي و فضيلات. بايد دائم يك نظم معنوي، مراقب رفتار او باشد تا از راه خدا و پاكي منحرف نشود. اما چون اين كار هميشه ممكن نيست، او را در شبانه روز، پنج يا لااقل سه نوبت خدا را فراميخوانند.
هر يك از ما انسانها در زندگي روزانه خود سرگرم كار و هدف خويش هستيم و اين سرگرمي به كار و تلاش، براي بشر امري طبيعي و ضروري است، به جسم و جان ما نشان ميدهد، راههاي جديد زندگي را به رويمان ميگشايد و ما را در راه علم، هنر، صنعت و ايجاد وسايل گوناگون بهتر زيستن به جلو ميراند؛ ولي در عين حال انسان را چنان در خود و آرزوهايش فروميبرد كه گاه براي رسيدن به آرزوها، از خود و شخصيت واقعي و انسان خود بيگانهاش ميكند. تا جايي كه چه بسا به جاي خدا، او را در مقابل ديگر انسانها به كرنش و تعظيم واميدارد؛ يا براي رسيدن به آرزوها جسم و جانش را ميآلايد. كمتر كسي است كمه هنگام كار روزانه، دستش، صورتش، لباسش و گاهي همه پيكرش به نظارت مجدد نيازمند نشود. دانش آموز، دانشجو، كشاورز، مهندس و ... همه بايد روزي يك يا چند بار لباس و تن خود را شست و شو دهند تا پاكيزه بمانند.
روح ما نيز در ميدان زندگي روزانه به همين اندازه يا حتي بيشتر در معرض آلودگي است، آلودگي به هوسهاي شيطاني و لجام گسيخته، خودخواهيها، چشم و هم چشميها، غرور ناشي از پيروزي و كاميابي، يا عقده رواني ناشي از شكست و ناكامي؛ و به دنبال آن حسد، كينه و انتقام و صدها آلودگي ديگر. اين آلودگيها روح را تيره ميكنند و ما را از راه درست زندگي، راه پاكي و فضيلت و تقوا منحرف ميزاد و به راه فساد ميكشاند، از ياد خدا غافل ميكند و به دام شيطان و وسوسههاي شيطاني ميافكند. بايد همان طور كه لباس و تن خود را ميشوييم و پاكيزه ميكنيم، دل و جان خد را هم شست و شو دهيم و پاكيزه كنيم؛ خد را به خدا؛ سرچشمه پاكي و كمال، نزديك سازيم؛ لحظاتي را به ياد او، به نيايش او و راز و نياز با او بگذرانيم و روح آلوده را در چشمه صاف و زلال عبادت الهي شست و شو دهيم. اين است نمازي كه مسلمان روزي چند بار ميخواند.