اختلالات يادگيري فرزندانتان را درك كنيد
واژه «اختلالات يادگيري» يا «ناتواني در يادگيري» به معناي عقبافتادگي ذهني يا اختلالات عاطفي نيست. دانشآموزاني كه ناتواني در يادگيري دارند داراي مشكلاتي چون مشكل در صحبت كردن، خواندن، نوشتن، محاسبه، مشكل در تمركز حواس و توجه به مطالب، گيج شدن در مورد زمان و فضا، رفتاري تحريكپذيرانه و مشكل در يادآوري و هماهنگي فيزيكي ضعيف دارند.
كودكان مبتلا به اختلال يادگيري پدر و مادر و معلمشان را گيج و آشفته ميكنند، زيرا مطلبي را به آساني ميخوانند و مهارتهاي لازم را كسب ميكنندو فردا آن را فراموش ميكنند. اين دسته از كودكان معمولا رفتاري نامشخص، غيرقابل پيشبيني و غيرثابت دارند. چنين كودكاني در فهميدن و استفاده از اطلاعاتي كه از حواس پنجگانهشان دريافت ميكنند با مشكل روبهرو هستند. اين مشكل در تشخيص، انتخاب و ارتباط دادن اطلاعات دريافتي و سپس مربوط ساختن اين اطلاعات با دانستههاي قبلي وجود دارد، بنابراين دانشآموزي با اين اختلال ممكن است نتواند اطلاعات را براي مدت كافي در حافظه خود نگه دارد و استفاده درستي از آن بكند، حتي ممكن است وي اشكال يا فرمهاي كاملا متفاوت را يك شكل يا همانند درك كند يا حروف الفبا را اشتباه تشخيص دهد. آنچه مسلم است نماي ظاهري و خارجي ناتوانيهاي يادگيري كودكي نسبت به كودك ديگر متفاوتاند، ولي آنچه هميشه در آنها ديده ميشود، الگوي مشخص ضعف يادگيري است كه در كارهاي تحصيلي كودك تاثير ميگذارد. اختلال در خواندن يكي از اختلالات بسيار رايج يادگيري، اختلال در خواندن است. اختلال در خواندن در واقع مهمترين اختلال يادگيري است، زيرا خواندن، پايه همه انواع يادگيريهاست. مثلا شاگردي كه در خواندن مشكل داشته باشد به علت اين كه در درس رياضي قادر به خواندن صورت مساله نيست، قطعا در درس رياضي نيز اختلال پيدا خواهد كرد. همينطور چون اين دانشآموز نميتواند مطلب را بدرستي و راحتي بخواند، در نوشتن نيز مشكل پيدا خواهد كرد يعني در درس ديكته نيز دچار اختلال خواهد شد. واژه «نارساخواني» اغلب به نارساييهاي فرد در خواندن اشاره دارد. برخي افراد از اين واژه به منظور اشاره به همه انواع مشكلات خواندن و نوشتن استفاده ميكنند. در مورد دانشآموزان مبتلا به نارساخواني ميتوان گفت ممكن است آنان هيچگونه مشكلي در زمينه گفتار نداشته باشند، ولي در زمينه تفسير شنيداري با مشكل مواجه باشند. به عنوان مثال، مشكلات پردازش واج شناختي باعث ميشود اين كودكان نتوانند كلمه «پر» را از كلمه «تر» تشخيص دهند. در نتيجه ممكن است كودكان نارساخوان، افرادي «بهنجار» به نظر آيند با اين تفاوت كه نميتوانند بخوبي بخوانند و شنوندگان بد يا بيتوجهي به حساب آيند. برخي علائم اختلال خواندن: ـ خواندن شفاهي آنان روان نبوده يا با مكث همراه است. ـ داراي سرعت پايين در خواندن هستند. ـ هنگام خواندن، حرفي را در كلمه اضافه ميكنند. ـ حروف را در كلمه جا بهجا ميكنند. ـ آنچه را با صداي بلند ميخوانند، درك نميكنند. اختلال در نوشتن يكي ديگر از اختلالات رايج يادگيري در دانشآموزان، اختلال در نوشتن است يعني دانشآموزان مبتلا به اين نارسايي، در بيان مقصود خود از طريق نوشتن مشكل دارند و در سطوح بالاتر در انشاءنويسي نيز داراي اشكالاند. ممكن است كودكان در بسياري از زمينههاي مربوط به زبان گفتاري و نوشتاري با مشكلاتي مواجه باشند از جمله اين زمينهها ميتوان دستخط ، هجيكردن، نقطهگذاري، نوشتن با حروف بزرگ و انشاء را نام برد. شايد شايعترين اختلال بيان نوشتاري، نارسايي در هجيكردن باشد. مشكلات هجي كردن ممكن است نشانه نارساخواني و بيانگر مشكلات بنيادي در پردازش آواشناختي باشد. مشكل رايج ديگر اختلال نوشتن، مربوط به دستخط است. نبايد كودكي با دستخط نسبتا ناخوانا را «نامنظم» يا «بيدقت» دانست. در بيان نوشتاري، مشكلات دستخط يك نارسايي به شمار ميآيد و ميتوان آن را بخشي از نارسايي يادگيري غيركلامي دانست. مشكلات بد نوشتن شامل كج و كولهنويسي حروف، فاصله ندادن مناسب چه از بالا و چه از پايين و بسيار كند نوشتن است. هر كسي گاهي اوقات حرفي را ناخوانا مينويسد، اما دانشآموزان با اختلال در نوشتن بيشتر مطالب را ناخوانا مينويسند به طوري كه درك آنچه كه نوشتهاند براي خواننده مشكل است. در چنين مواردي است كه براي آنان نوشتن به عنوان مشكل تلقي ميشود. برخي علائم اختلال نوشتن: ـ اين دانشآموزان، همواره حروف را معكوس ميكنند. ـ به كندي و با زحمت فراوان مينويسند. ـ توالي هجاها را رعايت نميكنند. (براي مثال قسفه را به جاي قفسه به كار ميبرند) ـ اعداد را معكوس ميكنند. اختلال در يادگيري رياضيات يكي از دروسي كه بسياري از دانشآموزان مدارس در آن دچار مشكل و اختلال هستند، درس رياضي است. رياضيات چون مبتني بر مفاهيم انتزاعي است، درك آن به رشد عمقي و سطح بالايي نياز دارد و از آنجا كه بسياري از دانشآموزان عليرغم رشد جسمي و بالا رفتن سن به مرحله درك انتزاعي نرسيدهاند، غالبا در درك مفاهيم رياضي مشكل دارند. نارساييهاي واقعي رياضي شامل مشكلاتي در مفاهيم و مهارتهاي رياضي از جمله محاسبه، حل مساله، هندسه، محاسبات ذهني برآورده احتمالات آمار، كسر اعشاري، اندازهگيري و كسر است. براي اختلال داشتن در حساب و به طور كلي رياضي اصطلاح «نارسايي در رياضي» مرسومترين اصطلاح است. به طور كلي اختلال در رياضي به معناي اختلال شديد يا ناتواني كامل در محاسبه كردن است. بعضي از دانشآموزان داراي اختلالات يادگيري هستند و در رياضي و در خواندن دشواري دارند و برخي ديگر فقط در يكي از اين حوزهها دچار مشكلاند. در نتيجه، عملكرد دانشآموزاني كه فقط مشكلات رياضي دارند با مسائل دانشآموزاني كه در رياضي و خواندن هر دو مشكل دارند، متفاوت است. برخي علائم نارساييهاي رياضي : ـ مفاهيم اساسي رياضي را دشوار مييابند. ـ در نوشتن اعداد در يك ستون و زير هم با مشكل مواجه ميشوند. ـ در حل محاسبات چند مرحلهاي گيج ميشوند. ـ در رياضي بسياري از پاسخهاي آنها نادرست است. مشكلات هيجاني دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري برخي از مشكلات هيجاني دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري به اين شرح است: افسردگي: بسياري از پژوهشگران دريافتهاند كه دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري در مقايسه با همسالان خود افسردگي بيشتري را تجربه ميكنند. اين افسردگي ميتواند علل متفاوتي داشته باشد. مثلا اين دانشآموزان اغلب قادر نيستند ناكاميها و شكستهاي پيدرپي ناشي از اختلالات يادگيريشان را تحمل كنند و اگر دلسردي آنها مهار نشود، ميتواند به احساس درماندگي، عدم كفايت و نااميدي آنان منجر شود. اين امكان وجود دارد كه نوع نارسايي يادگيري نيز بر احتمال افسردگي آنان بيفزايد. به عنوان مثال نارساييهاي اساسي زبان در ارتباطات اجتماعي آنان مداخله ميكند و اين امر مشكلات اجتماعي و اعتماد به نفس ضعيف آنان را به دنبال دارد. احتمال ديگر اين است كه نارسايي يادگيري كودك پيامدهايي داشته باشد كه در افسردگي آنان نقش دارد. براي مثال برچسب خوردن، شناسايي شدن به عنوان فردي متفاوت از همسالان خود و طرد شدن توسط همكلاسيها ميتواند احساس انزوا و افسردگي كودك مبتلا را افزايش دهد. اضطراب دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري، در مقايسه با دانشآموزان بدون نارسايي، سطوح بالاتري از اضطراب عمومي را تجربه ميكنند. عموما اين دانشآموزان در مدرسه با موقعيتهاي بسياري روبهرو هستند كه در آن با مشكلي مواجه ميشوند و همچنين ممكن است اضطراب شديد با اين احساس دانشآموز، مرتبط باشد كه مسائل از كنترل او خارج است زيرا اين دسته از دانشآموزان عادت دارند كه شكست و موفقيت خود را به ديگران نسبت دهند. برخي از اين دانشآموزان معمولا اضطراب خود را به طور مستقيم بروز ميدهند، به عنوان مثال، به خود شك ميكنند: «اگر قبول نشدم چه ميشود؟» آنان ممكن است اضطراب خود را به صورت جسماني هم نشان دهند. مثل علائمي چون سردرد، دلدرد و خستگي مفرط. اين علائم به احتمال زياد نشاندهنده درماندگي كودك است و ممكن است تلاشهايي نسبتا ناهوشيارانه براي جلب حمايت اطرافيان به شمار آيند. احساس تنهايي به طور كلي دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري در روابط بين فردي خود مشكلات بيشتري را تجربه ميكنند و آنها در مقايسه با همكلاسيهاي خود از شايستگي اجتماعي كمتري برخوردارند. به طور ويژه، رفتارهاي محاورهاي آنان از جرات و تاثيرگذاري كمتري برخوردار است و گاه ممكن است آنها، ارتباطات غيركلامي را نادرست برداشت كنند. در واقع اين دانشآموزان در پذيرش اجتماعي، خود را منفي ارزيابي ميكنند و بيشتر مورد سوءاستفاده همسالان خود قرار ميگيرند به طور كلي احتمال ميرود اين دانشآموزان بيشتر توسط همكلاسيهاي خود طرد شوند. شايد دانشآموزان مبتلا به اين اختلال به دليل طرد شدنهاي پيدرپي توسط همسالان انتظار داشته باشند كه در آينده نيز احساس تنهايي بيشتري نمايند. به طور اخص كودكان مبتلا به نارساييهاي يادگيري، اغلب خودمحور هستند و در نتيجه چنين كودكاني ممكن است درك نكنند كه چرا ديگران آنان را طرد كرده يا نافرمان تلقي ميكنند. راهكارها ـ ناتواني در يادگيري يكي از اعضاي خانواده، مسالهاي است كه به اعضا و كودكان ديگر خانواده نيز مربوط ميشود. امكان دارد به كودكي كه مشكل دارد بيش از حد توجه و براي او دلسوزي كنيد كه همه اينها مضر هستند. ـ به كودك خود كمك كنيد نقاط قوت و ضعف خود را دريابد و به او بفهمانيد كه فردي باهوش و عادي است و تنها دچار مشكلات جزئي است كه ميتواند از پس آنها برآيد. ـ وقتي متوجه رفتاري در كودكتان ميشويد كه نشاندهنده مشكلات يادگيري است، به آن به شكل يك مساله برخورد كنيد و به آن دقيق شويد. ـ به دنبال راههايي باشيد كه كودك در آن راهها بتواند موفق شود و احساس خوبي در مورد خودش پيدا كند. ـ او را به خاطر هر كاري كه خوب انجام ميدهد، تحسين كنيد. ممكن است كودك نتواند محاسبات رياضي را خوب انجام دهد، ولي امكان دارد هنرمند خوبي باشد. ـ كودك را به برقراري روابط دوستانه تشويق كنيد. دوستان كودكتان را به منزل دعوت كنيد تا با هم بازي كنيد يا اجازه دهيد كودكتان به منزل دوستانش برود و با آنها بازي كند. ـ به صورت نمايشي، رفتارهاي درست اجتماعي و آداب و رسوم صحيح را با او تمرين كنيد به او نشان دهيد كه چگونه بايد با مردم رفتاركند. ـ مهمترين نكته اين است كه هيچگاه به عنوان والد، منتظر معجزه در مورد كودك مبتلا به اختلال يادگيري خود نباشيد. ميتوانيد روشهايي را به كار گيريد كه نقاط ضعف كودك تا حدودي جبران شود. خودتان را درگير باورها و عقايد نادرست اطرافيان نكنيد. درمان اين كودكان احتياج به وقت و تلاش بيوقفه دارد. به آلبرت اينشتين، نلسون راكفلر و توماس اديسون نگاه كنيد؛ همه اين افراد دچار ناتوانيهاي يادگيري بودهاند. جام جم
كودكان مبتلا به اختلال يادگيري پدر و مادر و معلمشان را گيج و آشفته ميكنند، زيرا مطلبي را به آساني ميخوانند و مهارتهاي لازم را كسب ميكنندو فردا آن را فراموش ميكنند. اين دسته از كودكان معمولا رفتاري نامشخص، غيرقابل پيشبيني و غيرثابت دارند. چنين كودكاني در فهميدن و استفاده از اطلاعاتي كه از حواس پنجگانهشان دريافت ميكنند با مشكل روبهرو هستند. اين مشكل در تشخيص، انتخاب و ارتباط دادن اطلاعات دريافتي و سپس مربوط ساختن اين اطلاعات با دانستههاي قبلي وجود دارد، بنابراين دانشآموزي با اين اختلال ممكن است نتواند اطلاعات را براي مدت كافي در حافظه خود نگه دارد و استفاده درستي از آن بكند، حتي ممكن است وي اشكال يا فرمهاي كاملا متفاوت را يك شكل يا همانند درك كند يا حروف الفبا را اشتباه تشخيص دهد. آنچه مسلم است نماي ظاهري و خارجي ناتوانيهاي يادگيري كودكي نسبت به كودك ديگر متفاوتاند، ولي آنچه هميشه در آنها ديده ميشود، الگوي مشخص ضعف يادگيري است كه در كارهاي تحصيلي كودك تاثير ميگذارد. اختلال در خواندن يكي از اختلالات بسيار رايج يادگيري، اختلال در خواندن است. اختلال در خواندن در واقع مهمترين اختلال يادگيري است، زيرا خواندن، پايه همه انواع يادگيريهاست. مثلا شاگردي كه در خواندن مشكل داشته باشد به علت اين كه در درس رياضي قادر به خواندن صورت مساله نيست، قطعا در درس رياضي نيز اختلال پيدا خواهد كرد. همينطور چون اين دانشآموز نميتواند مطلب را بدرستي و راحتي بخواند، در نوشتن نيز مشكل پيدا خواهد كرد يعني در درس ديكته نيز دچار اختلال خواهد شد. واژه «نارساخواني» اغلب به نارساييهاي فرد در خواندن اشاره دارد. برخي افراد از اين واژه به منظور اشاره به همه انواع مشكلات خواندن و نوشتن استفاده ميكنند. در مورد دانشآموزان مبتلا به نارساخواني ميتوان گفت ممكن است آنان هيچگونه مشكلي در زمينه گفتار نداشته باشند، ولي در زمينه تفسير شنيداري با مشكل مواجه باشند. به عنوان مثال، مشكلات پردازش واج شناختي باعث ميشود اين كودكان نتوانند كلمه «پر» را از كلمه «تر» تشخيص دهند. در نتيجه ممكن است كودكان نارساخوان، افرادي «بهنجار» به نظر آيند با اين تفاوت كه نميتوانند بخوبي بخوانند و شنوندگان بد يا بيتوجهي به حساب آيند. برخي علائم اختلال خواندن: ـ خواندن شفاهي آنان روان نبوده يا با مكث همراه است. ـ داراي سرعت پايين در خواندن هستند. ـ هنگام خواندن، حرفي را در كلمه اضافه ميكنند. ـ حروف را در كلمه جا بهجا ميكنند. ـ آنچه را با صداي بلند ميخوانند، درك نميكنند. اختلال در نوشتن يكي ديگر از اختلالات رايج يادگيري در دانشآموزان، اختلال در نوشتن است يعني دانشآموزان مبتلا به اين نارسايي، در بيان مقصود خود از طريق نوشتن مشكل دارند و در سطوح بالاتر در انشاءنويسي نيز داراي اشكالاند. ممكن است كودكان در بسياري از زمينههاي مربوط به زبان گفتاري و نوشتاري با مشكلاتي مواجه باشند از جمله اين زمينهها ميتوان دستخط ، هجيكردن، نقطهگذاري، نوشتن با حروف بزرگ و انشاء را نام برد. شايد شايعترين اختلال بيان نوشتاري، نارسايي در هجيكردن باشد. مشكلات هجي كردن ممكن است نشانه نارساخواني و بيانگر مشكلات بنيادي در پردازش آواشناختي باشد. مشكل رايج ديگر اختلال نوشتن، مربوط به دستخط است. نبايد كودكي با دستخط نسبتا ناخوانا را «نامنظم» يا «بيدقت» دانست. در بيان نوشتاري، مشكلات دستخط يك نارسايي به شمار ميآيد و ميتوان آن را بخشي از نارسايي يادگيري غيركلامي دانست. مشكلات بد نوشتن شامل كج و كولهنويسي حروف، فاصله ندادن مناسب چه از بالا و چه از پايين و بسيار كند نوشتن است. هر كسي گاهي اوقات حرفي را ناخوانا مينويسد، اما دانشآموزان با اختلال در نوشتن بيشتر مطالب را ناخوانا مينويسند به طوري كه درك آنچه كه نوشتهاند براي خواننده مشكل است. در چنين مواردي است كه براي آنان نوشتن به عنوان مشكل تلقي ميشود. برخي علائم اختلال نوشتن: ـ اين دانشآموزان، همواره حروف را معكوس ميكنند. ـ به كندي و با زحمت فراوان مينويسند. ـ توالي هجاها را رعايت نميكنند. (براي مثال قسفه را به جاي قفسه به كار ميبرند) ـ اعداد را معكوس ميكنند. اختلال در يادگيري رياضيات يكي از دروسي كه بسياري از دانشآموزان مدارس در آن دچار مشكل و اختلال هستند، درس رياضي است. رياضيات چون مبتني بر مفاهيم انتزاعي است، درك آن به رشد عمقي و سطح بالايي نياز دارد و از آنجا كه بسياري از دانشآموزان عليرغم رشد جسمي و بالا رفتن سن به مرحله درك انتزاعي نرسيدهاند، غالبا در درك مفاهيم رياضي مشكل دارند. نارساييهاي واقعي رياضي شامل مشكلاتي در مفاهيم و مهارتهاي رياضي از جمله محاسبه، حل مساله، هندسه، محاسبات ذهني برآورده احتمالات آمار، كسر اعشاري، اندازهگيري و كسر است. براي اختلال داشتن در حساب و به طور كلي رياضي اصطلاح «نارسايي در رياضي» مرسومترين اصطلاح است. به طور كلي اختلال در رياضي به معناي اختلال شديد يا ناتواني كامل در محاسبه كردن است. بعضي از دانشآموزان داراي اختلالات يادگيري هستند و در رياضي و در خواندن دشواري دارند و برخي ديگر فقط در يكي از اين حوزهها دچار مشكلاند. در نتيجه، عملكرد دانشآموزاني كه فقط مشكلات رياضي دارند با مسائل دانشآموزاني كه در رياضي و خواندن هر دو مشكل دارند، متفاوت است. برخي علائم نارساييهاي رياضي : ـ مفاهيم اساسي رياضي را دشوار مييابند. ـ در نوشتن اعداد در يك ستون و زير هم با مشكل مواجه ميشوند. ـ در حل محاسبات چند مرحلهاي گيج ميشوند. ـ در رياضي بسياري از پاسخهاي آنها نادرست است. مشكلات هيجاني دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري برخي از مشكلات هيجاني دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري به اين شرح است: افسردگي: بسياري از پژوهشگران دريافتهاند كه دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري در مقايسه با همسالان خود افسردگي بيشتري را تجربه ميكنند. اين افسردگي ميتواند علل متفاوتي داشته باشد. مثلا اين دانشآموزان اغلب قادر نيستند ناكاميها و شكستهاي پيدرپي ناشي از اختلالات يادگيريشان را تحمل كنند و اگر دلسردي آنها مهار نشود، ميتواند به احساس درماندگي، عدم كفايت و نااميدي آنان منجر شود. اين امكان وجود دارد كه نوع نارسايي يادگيري نيز بر احتمال افسردگي آنان بيفزايد. به عنوان مثال نارساييهاي اساسي زبان در ارتباطات اجتماعي آنان مداخله ميكند و اين امر مشكلات اجتماعي و اعتماد به نفس ضعيف آنان را به دنبال دارد. احتمال ديگر اين است كه نارسايي يادگيري كودك پيامدهايي داشته باشد كه در افسردگي آنان نقش دارد. براي مثال برچسب خوردن، شناسايي شدن به عنوان فردي متفاوت از همسالان خود و طرد شدن توسط همكلاسيها ميتواند احساس انزوا و افسردگي كودك مبتلا را افزايش دهد. اضطراب دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري، در مقايسه با دانشآموزان بدون نارسايي، سطوح بالاتري از اضطراب عمومي را تجربه ميكنند. عموما اين دانشآموزان در مدرسه با موقعيتهاي بسياري روبهرو هستند كه در آن با مشكلي مواجه ميشوند و همچنين ممكن است اضطراب شديد با اين احساس دانشآموز، مرتبط باشد كه مسائل از كنترل او خارج است زيرا اين دسته از دانشآموزان عادت دارند كه شكست و موفقيت خود را به ديگران نسبت دهند. برخي از اين دانشآموزان معمولا اضطراب خود را به طور مستقيم بروز ميدهند، به عنوان مثال، به خود شك ميكنند: «اگر قبول نشدم چه ميشود؟» آنان ممكن است اضطراب خود را به صورت جسماني هم نشان دهند. مثل علائمي چون سردرد، دلدرد و خستگي مفرط. اين علائم به احتمال زياد نشاندهنده درماندگي كودك است و ممكن است تلاشهايي نسبتا ناهوشيارانه براي جلب حمايت اطرافيان به شمار آيند. احساس تنهايي به طور كلي دانشآموزان مبتلا به نارساييهاي يادگيري در روابط بين فردي خود مشكلات بيشتري را تجربه ميكنند و آنها در مقايسه با همكلاسيهاي خود از شايستگي اجتماعي كمتري برخوردارند. به طور ويژه، رفتارهاي محاورهاي آنان از جرات و تاثيرگذاري كمتري برخوردار است و گاه ممكن است آنها، ارتباطات غيركلامي را نادرست برداشت كنند. در واقع اين دانشآموزان در پذيرش اجتماعي، خود را منفي ارزيابي ميكنند و بيشتر مورد سوءاستفاده همسالان خود قرار ميگيرند به طور كلي احتمال ميرود اين دانشآموزان بيشتر توسط همكلاسيهاي خود طرد شوند. شايد دانشآموزان مبتلا به اين اختلال به دليل طرد شدنهاي پيدرپي توسط همسالان انتظار داشته باشند كه در آينده نيز احساس تنهايي بيشتري نمايند. به طور اخص كودكان مبتلا به نارساييهاي يادگيري، اغلب خودمحور هستند و در نتيجه چنين كودكاني ممكن است درك نكنند كه چرا ديگران آنان را طرد كرده يا نافرمان تلقي ميكنند. راهكارها ـ ناتواني در يادگيري يكي از اعضاي خانواده، مسالهاي است كه به اعضا و كودكان ديگر خانواده نيز مربوط ميشود. امكان دارد به كودكي كه مشكل دارد بيش از حد توجه و براي او دلسوزي كنيد كه همه اينها مضر هستند. ـ به كودك خود كمك كنيد نقاط قوت و ضعف خود را دريابد و به او بفهمانيد كه فردي باهوش و عادي است و تنها دچار مشكلات جزئي است كه ميتواند از پس آنها برآيد. ـ وقتي متوجه رفتاري در كودكتان ميشويد كه نشاندهنده مشكلات يادگيري است، به آن به شكل يك مساله برخورد كنيد و به آن دقيق شويد. ـ به دنبال راههايي باشيد كه كودك در آن راهها بتواند موفق شود و احساس خوبي در مورد خودش پيدا كند. ـ او را به خاطر هر كاري كه خوب انجام ميدهد، تحسين كنيد. ممكن است كودك نتواند محاسبات رياضي را خوب انجام دهد، ولي امكان دارد هنرمند خوبي باشد. ـ كودك را به برقراري روابط دوستانه تشويق كنيد. دوستان كودكتان را به منزل دعوت كنيد تا با هم بازي كنيد يا اجازه دهيد كودكتان به منزل دوستانش برود و با آنها بازي كند. ـ به صورت نمايشي، رفتارهاي درست اجتماعي و آداب و رسوم صحيح را با او تمرين كنيد به او نشان دهيد كه چگونه بايد با مردم رفتاركند. ـ مهمترين نكته اين است كه هيچگاه به عنوان والد، منتظر معجزه در مورد كودك مبتلا به اختلال يادگيري خود نباشيد. ميتوانيد روشهايي را به كار گيريد كه نقاط ضعف كودك تا حدودي جبران شود. خودتان را درگير باورها و عقايد نادرست اطرافيان نكنيد. درمان اين كودكان احتياج به وقت و تلاش بيوقفه دارد. به آلبرت اينشتين، نلسون راكفلر و توماس اديسون نگاه كنيد؛ همه اين افراد دچار ناتوانيهاي يادگيري بودهاند. جام جم