رابطه سالاري در بورسيه دانشجويان وجود ندارد
اين روزها چه آنها كه قبلا ارز خريدهاند و حالا با فروش آن پولدار شدهاند و چه آنها كه يك دلار هم ته جيبشان ندارند، به نوعي متاثر از نابساماني بازار ارز هستند، حتي در محافل علمي و غيراقتصادي هم مشكل ارز و گراني دلار، بحث داغ روز است.
اما تلاطم در بازار ارز، دانشجويان را هم بيتاثير نگذاشته است، جدا از بالا رفتن قيمت لوازم وارداتي مورد استفاده محققان و پژوهشگران ايراني، دانشجويان مقيم خارج از كشور نيز چوب گراني ارز را بطور ملموس حس ميكنند.
مثلا تصور كنيد والدين دانشجويي كه سال قبل با خودشان حساب كرده بودند فرزندشان براي ادامه تحصيل در خارج از كشور هر ساله به 20 ميليون تومان پول نياز دارد، حالا با گران شدن ارز، بايد بيش از 60 ميليون تومان در سال هزينه كنند.
البته مشكل كمبود ارز، حتي دانشجويان بورسيه وزارت علوم را هم بينصيب نگذاشته است؛ يعني همان گروه از دانشجوياني كه وزارت علوم به آنها تعهد داده كه خرج دوران تحصيلشان را خارج از كشور ميپردازد، هماكنون با بحران كمبود ارز دست و پنجه نرم ميكنند.
پرداخت نشدن ارز دولتي براي دانشجويان بورسيه و غيربورسيه و تداوم اين مشكل، حالا به يكي از پاشنه آشيلهاي اساسي نظام آموزش عالي تبديل شده است؛ مشكلي كه موجب شده برخي دانشجويان و خانوادههايشان با چند بار تجمع مقابل بانك مركزي، نسبت به حذف ارز دانشجويي اعتراض كنند.
حسن مسلمي نائيني مديركل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مساله تلاطم بازار ارز و تاثير آن بر جامعه دانشگاهي را خلاف شأن جامعه علمي كشور ميداند و براي رفع اين مشكل هم راهكارهاي مختلفي ارائه ميدهد.
وي در اين گفتوگو به تشريح وضع كلي دانشجويان بورسيه ميپردازد و تاكيد ميكند در اعزام دانشجويان بورسيه به خارج از كشور، رابطهسالاري جايي ندارد و در اين زمينه قانون حاكم است. مشروح گفتوگوي ما با اين مقام مسئول در وزارت علوم در پي ميآيد.
اول از همه ميخواهم بدانم معيارها و شاخصهاي وزارت علوم براي بورسيه كردن دانشجويان چيست؟ آيا واقعا صلاحيتهاي علمي، معيار بورس دانشجويي است؟
معيار ما براي بورس دانشجويان، هم صلاحيتهاي علمي و هم صلاحيتهاي عمومي داوطلبان است. وزارت علوم با توجه به سوابق علمي داوطلب ـ اعتقاد و التزام او به قوانين كشور و همچنين سابقههاي داوطلب در دفاع از نظام و ارزشهاي آن، سوابق فرهنگي، اجتماعي و سياسي دانشجو ـ تصميم ميگيرد كه آيا اين دانشجو براي دريافت بورس، صلاحيت دارد يا خير و در صورتي هم كه دانشجويي اين شرايط را داشته باشد، وزارت علوم طي دوران بورس آن دانشجو متعهد ميشود دانشجوي بورسيه را در خارج از كشور، حمايت و پشتيباني كند و البته دانشجو هم متعهد ميشود علاوه بر تلاش مستمر براي كسب موفقيت علمي در دانشگاه، ديگر صلاحيتهاي عمومي نامبرده را هم حفظ كند.
در واقع معتقديم فردي كه تنها عالم به علم است، نميتواند معلم و استاد خوبي در آينده باشد، بلكه بايد در كنار مسلط بودن به علم و تخصص لازم، تعهد لازم نيز بايد در دانشجوي داوطلب بورسيه وجود داشته باشد.
البته بايد اين نكته مهم را هم ذكر كنم كه وقتي دانشجويي تقاضاي بورس از وزارت علوم ميكند، وزارتخانه با گزينش، مصاحبه و ساير راههاي موجود، صلاحيتهاي علمي و عمومي داوطلب را بررسي ميكند و دانشجو در صورت بورس شدن تا پايان دوره تحصيلش، بايد همين صلاحيتها را حفظ كند و در هر زماني كه وزارت علوم تشخيص دهد كه دانشجوي بورسيه، صلاحيتهاي اوليه را از دست داده است، بورس آن دانشجو قطع خواهد شد.
دانشجويان بورسيه، سفيران فرهنگي كشور هستند و آنها علاوه بر اينكه از لحاظ علمي در سطح بالايي باشند، بايد الگوي موفقي هم از يك شهروند ايراني را به نمايش بگذارند.
مطابق آمارهاي وزارت علوم، بالغ بر 500 هزار ظرفيت خالي در دانشگاههاي داخل كشور وجود دارد و از سوي ديگر، هماكنون در بسياري از دانشگاههاي كشور، اغلب رشتهها تدريس ميشود، با اين حساب چه الزامي وجود دارد كه با بودجههاي عمومي، دانشجويان را در خارج از كشور بورسيه كنيم؟
نبايد فراموش كنيم ما در حال حاضر بيش از چهار ميليون دانشجو در كشور داريم و براي تعليم اين تعداد دانشجو، به اعضاي هيات علمي براي تدريس نيازمنديم. با وجود شرايط فعلي نظام آموزش عالي، هر ساله حداقل به پنج هزار عضو هيات علمي نياز داريم، اما با وجود امكانات فعلي، اگر خيلي خوب تلاش كنيم ميتوانيم سالانه 700 تا 800 عضو هيات علمي داخل و خارج از كشور تربيت كنيم، بنابراين نياز مبرم دانشگاههاي كشور براي جذب هيات علمي، از جمله اهداف ما براي بورسيه كردن دانشجويان است.
دليل دوم هم اين است كه توان و ظرفيت آموزش عالي كشور براي جذب دانشجويان مقطع تحصيلات تكميلي ناكافي است و بايد براي پاسخ به اين حجم بالاي متقاضي در مقطع تحصيلات تكميلي، راه حلهايي مثل بورسيه را رونق دهيم.
مثلا در آزمون دكتري امسال شاهد بوديم كه 180 هزار داوطلب شركت كردند، اما فقط حدود 10 هزار نفر قبول شدند، يعني در مقطع دكتري امسال، تنها حدود پنج تا شش درصد از داوطلبان قبول شدند.
اين ميزان قبولي در شأن كشور نيست و اصلا انصاف هم نيست دانشجويي كه در طول دوران تحصيلش، دانشجوي موفقي بوده، حالا در مقطع تحصيلات تكميلي، به دليل كمبود ظرفيت مردود شود.
دليل سومش هم اين است كه كشور ما در برخي رشتههاي خاص نياز به بورسيه كردن دانشجويان و آموزش آنها در خارج از كشور دارد تا نيازهاي كشور مرتفع شود.
اين رشتههاي خاص چه رشتههايي هستند، منظورتان رشتههاي مرتبط با انرژي هستهاي است؟
نميخواهم اسم بياورم، زيرا احتمال دارد دشمن روي همين رشتهها حساس شود، اما ميتوانم بگويم اين رشتههاي بورسيهاي خاص، رشتههايي هستند كه نيازهاي اولويت دار كشور را مرتفع ميكند.
چه تعداد دانشجوي بورسيه در خارج از كشور تحصيل ميكنند و متداولترين مقصد اين گروه از دانشجويان كدام كشور است؟
حدود 450 دانشجوي بورسيه در سراسر جهان داريم كه حدود 40 نفر از اين دانشجويان در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل ميكنند و بقيه هم در مقطع دكتري هستند.
بيشترين دانشجوي ما به ترتيب در كشور استراليا، كشورهاي اروپايي، روسيه و چين مقيم هستند كه بتازگي هم تعدادي دانشجوي بورسيه در كانادا و آمريكا داشتهايم.
آماري داريد از اينكه چه تعداد دانشجويان بورسيه به طوركلي به كشور بازنگشتهاند؟
از اوايل انقلاب تا امروز، حدود 10 يا 11 هزار دانشجو از طرف جمهوري اسلامي بورسيه شدهاند، اما فكر ميكنم حدود 430 نفر از آنها به ايران برنگشتهاند.
معمولا چه دلايلي باعث ميشود كه يك دانشجوي بورسيه به تعهدش عمل نكند و پس از پايان تحصيل به كشور بازنگردد؟
دلايل مختلفي وجود دارد، جداي از اينكه بعضي وقتها دانشجويي به دليل مسائل رفاهي كشور محل تحصيل به ايران برنميگردد، برخي دانشجويان بورسيه هم انگيزه لازم براي بازگشت به كشور را ندارند.
مثلا خيلي اوقات دانشجويي در خارج از كشور بورسيه شده است كه حتي در مقطع كارشناسي هم آن رشته در كشور ما تدريس نميشود، حالا شما فكر كنيد كه در چنين وضعي اين دانشجوي بورسيه كه فارغالتحصيل شده است، در صورت بازگشت به كشور بايد چه كار كند و اصلا وقتي آن رشته در ايران وجود ندارد، اين فارغالتحصيل چه رشتهاي را در دانشگاههاي ايران تدريس كند.
حتي بعضي وقتها پيش آمده دانشگاهي در داخل، دانشجويي را بورسيه كرده است، اما آن دانشجوي بورسيه پس از فارغالتحصيلي، به دليل آن كه رشته تحصيلياش، در دانشگاه اوليهاش وجود نداشته، عملا امكان بازگشت و تدريس در دانشگاه اولش را پيدا نكرده است.
البته ما در چند سال اخير، به دانشگاهها گفتهايم براي بازگشت دانشجوي بورسيه، دانشجويان مقيم همان شهر را به وزارت علوم معرفي كنند و فكر ميكنيم اين موضوع موجب ميشود دانشجوي بورسيه پس از فارغالتحصيلي، رغبتش براي برگشت به شهر زادگاهش بيشتر شود.
راهكار ديگري كه ميتوانم براي مساله بازگشت دانشجويان بورسيه به كشور مطرح كنم، بحث رسالههاي دكتري اين گروه از دانشجويان است؛ يعني بايد كاري كنيم كه رسالههاي تحقيقاتي دانشجويان بورسيه در خارج از كشور طوري باشد كه اين رسالهها در داخل كشور هم مورد استفاده قرار گيرد تا اين دسته از دانشجويان پس از بازگشت به ايران بتوانند هم در همان رشته تحصيليشان تدريس كنند و هم از محتواي رسالههاي دكتريشان در داخل كشور استفاده شود.
هماكنون بسياري از دانشجويان بورسيه و غيربورسيه كه در خارج از كشور تحصيل ميكنند، با مشكل كمبود ارز دانشجويي مواجه هستند، راهكار وزارت علوم براي حل اين مشكل دامنهدار چيست؟
يكي از مشكلات ما اين است كه بودجهاي كه در اختيارمان گذاشته شده، بودجه ريالي است نه بودجه ارزي. در صورتي كه بايد بخشي از بودجه معاونت پشتيباني و مالي سازمان امور دانشجويان وزارت علوم، ارزي باشد تا بتوانيم در چنين شرايطي، مشكل كمبود ارز دانشجويي را مرتفع كنيم.
البته تا قبل از دي سال قبل كار ما راحتتر بود و روال كارمان اينگونه بود كه ابتدا ريال را به ارز تبديل ميكرديم و هر شش ماه يكبار و گاهي هم هر سال يكبار، ارز را به دست دانشجويان ميرسانديم، اما الان نهتنها در تامين ارز مورد نياز دانشجويان با مشكل مواجه شدهايم، بلكه در تبديل ريال به ارز و حتي ارسال ارز دانشجويي نيز مشكل داريم.
حتي در مقطعي ما ديگر نميتوانستيم با صرافيها كار كنيم، زيرا صرافيها ميگفتند شما ارز به ما بدهيد تا آن را برايتان ارسال كنيم و ريال هم قبول نميكردند و به همين دليل گاهي مجبور ميشديم ارز را به صورت دستي بين دانشجويان تقسيم كنيم. همچنين به دليل تعطيلي سفارت انگليس، كار ما براي ارسال ارز به دانشجويان ايراني سختتر از قبل شده و حتي براي ارسال ارز از موسسات اعزام دانشجو هم كمك گرفتيم.
اما وزارت علوم به دانشجويان بورسيه تعهد داده است مخارج تحصيل آنها را در خارج از كشور ميپردازد.
بله درست است، دانشجويان بورسيه نبايد غير از دغدغههاي تحصيلي، دغدغه ديگري داشته باشند و من اميدوارم بزودي اين مشكل حل شود، ولي در نظر داشته باشيد، مساله تامين ارز دانشجويي در حيطه وظايف دفتر بورس وزارت علوم نيست، ولي از آنجا كه وزارت علوم به گروهي از دانشجويان تعهد داده است، ميپذيريم كه شكل صحيحي نيست و بخشي از قصور در اين كار از طرف وزارت علوم بوده است و به همين خاطر نيز از دانشجويان عذرخواهي ميكنيم.
ما بايد قبول كنيم قشر فرهيخته و دانشگاهي جامعه دنبال پول نبوده كه وارد عرصه علم شده است و به همين دليل بايد منزلت و احترام اين افراد را حفظ كنيم، اما متاسفانه در مسائلي مثل ارز، اين شأن حذف نميشود، در حالي كه بايد درخصوص نيروهاي نخبه، قدرت جاذبه ما از نيروي دافعهمان بيشتر باشد.
اتفاقا برخلاف تصور مردم، خيلي از دانشجوياني كه در خارج از كشور تحصيل ميكنند، اوضاع مالي خوبي ندارند و به خاطر عشق و علاقه علمي و به دليل اين كه پتانسيل علمي در كشوري ديگر بالاتر بوده، تحصيل در خارج از كشور را قبول كردهاند، حال اگر رفتار ما با اين افراد، رفتاري درست و محترمانه باشد، اين دانشجويان براي برگشت به كشور علاقهمند خواهند بود.
آيا ميتوانيم اميدوار باشيم كه مشكل ارز دانشجويان بورسيه به اين زوديها حل شود؟
ما جلسات مختلفي را با مسئولان كشور برگزار كردهايم كه مشكل ارز دانشجويي حل شود، اما واقعيت اين است كه ما در حال حاضر با يك كمبود بودجه چشمگير مواجه هستيم.
در نظر داشته باشيد كه امسال كمبود بودجه سراسري اتفاق افتاد كه در جريان آن، بودجه بسياري از نهادهاي دولتي، از جمله دفتر بورس وزارت علوم انقباضي شد؛ طوري كه امسال تنها 37 درصد از بودجه دفتر بورس وزارت علوم محقق شد و اين موضوع به اين معنا بود كه ما با اين بودجه محدود فقط ميتوانستيم همان تعداد دانشجوي بورسيه مقيم خارج از كشور را حمايت كنيم و ديگر بسختي ميتوانيم دانشجوي جديدي را بورسيه كنيم.
اما با تمام اين شرايط، وزارت علوم چند پيشنهاد مختلف به دانشجويان بورسيه داده است كه اميدواريم اين راهكارها بتواند مثمر ثمر واقع شود.
اولين پيشنهاد اين بود كه آن دسته از دانشجويان بورسيهاي كه با مشكل كمبود ارز براي اعزام مواجه هستند، در صورت تمايل بورس خارج خود را به بورس داخل تبديل كنند، اما تبديل بورس خارج به داخل كشور در زمان نامناسبي (20 شهريور) پيشنهاد شد و در اين تاريخ، دانشگاهها دانشجويانشان را گرفته بودند ولي با رايزنيهايي كه با مسئولان برخي دانشگاهها داشتيم توانستيم برخي از اين دانشجويان را در داخل كشور جايابي كنيم.
حتي هماكنون هم اعلام ميكنيم آن دسته از دانشجويان بورسيهاي كه اعزامشان به تاخير افتاده است ميتوانند مراحل تبديل بورس خارج به داخل را طي كنند و تا زماني هم كه ثبتنامشان در دانشگاه داخل قطعي نشده باشد، بورس خارجشان پابرجاست.
ما به اين گروه از دانشجويان خسارت مالي هم ميدهيم، زيرا اين عزيزان براي تدارك سفر به خارج از كشور، متحمل هزينههاي زيادي شدهاند و به همين دليل بايد پاسخگوي اين هزينهها هم باشيم.
راهكار بعدي هم كه به اين گروه از دانشجويان ارائه شده، ولي من آن را نميپسندم اين است كه دانشجويان بورسيه با هزينه شخصي خودشان، در خارج از كشور تحصيل كنند و در پايان هم اين هزينهها با آنها حساب ميشود كه با توجه به بالا بودن اين هزينهها، به نظر ميرسد كه اين كار، راهحل درستي نيست.
اما براي حل اصوليتر مشكلات ارز دانشجويان بورسيه، از سيستم گروهبندي اين دانشجويان استفاده كردهايم، يعني آمدهايم آن دسته از دانشجوياني كه مدارك اعزامشان تكميل است را از سايرين جدا كردهايم و قرار بر اين است كه به اين دسته از دانشجويان، هزينههاي بليط، سه ماه مقرري زندگي و هزينههاي ضروري را پرداخت كنيم و مابقي هزينهها را تا زمان بهبود اوضاع ارزي كشور، تامين خواهيم كرد.
به نظرم اين راه خيلي حسابشدهتر است و باعث ميشود آن دسته از دانشجوياني كه همه مداركشان كامل است و ضرورت دارد كه در اسرع وقت در كلاسهايشان باشند، اعزام شوند، اما هماكنون خيلي از افرادي كه در نوبت بورسيه هستند، حتي مدارك اوليه اعزامشان را مثل اخذ صلاحيت عمومي و وثيقه بانكي و نمونههاي ديگر را تكميل نكردهاند.
اگر بخواهيم صريح صحبت كنيم، آيا واقعا ملاك اعزام دانشجويان بورسيه در اين سيستم جديد كه ميگوييد، زمان شروع كلاسهاي دانشجوست يا اين كه رابطهها و لابيها هم تاثيرگذار است؟
نه، واقعا اينطور نيست، ما در نوبتبندي اعزام دانشجويان بورسيه تنها به زمان شروع كلاسهاي دانشجو و تكميل بودن مدارك او توجه ميكنيم. اعزام نوبتي دانشجويان بر اين اساس است كه نگاه ميكنيم هر ماه چند دانشجو مداركش تكميل است و مثلا در هر ماه حداكثر هشت دانشجوي آماده اعزام داريم.
حتي از ابتداي سال تا به امروز حدود 50 دانشجوي بورسيه به خارج از كشور اعزام شدهاند و به اين معناست كه هر ماه نزديك به هفت يا هشت نفر آماده اعزام هستند؛ بنابراين به نظرم بهترين روش براي حل مشكلات ارزي دانشجويان بورسيه اين است كه وزارت علوم هر ماه تنها به اعزام آن دسته از دانشجوياني اقدام كند كه مداركشان كاملتر از بقيه متقاضيان است.
بحث سوءاستفاده از بورسهاي دانشجويي همواره به عنوان يكي از دغدغههاي اصلي نظام آموزش عالي بوده است؛ طوري كه به نظر ميرسد گاهي برخي افراد با گرفتن بورس خارجي و تبديل آن به بورس داخل، عملا آزمون سراسري را دور ميزنند و بدون كنكور وارد بهترين دانشگاههاي كشور ميشوند.
موضوع تبديل بورس خارج به داخل، موضوع جديدي نيست و همواره افرادي هستند كه پس از گذراندن چند ماه تحصيل در خارج از كشور، خواستار تحصيل در داخل كشور هستند. ما امسال به همه افرادي كه ميخواستند بورس خارج را به داخل تبديل كنند گفتيم اگر قصد تبديل دارند از همين ابتدا درخواست بدهند، نه اينكه بگذارند چند ماه از بورس خارجشان بگذرد. به طور كلي فكر ميكنم تبديل بورس خارج به داخل يك امر طبيعي است و همواره برخي دانشجويان، به دليل برخي مشكلات ترجيح ميدهند بورسشان را تبديل به داخل كنند.
ولي درخصوص بورسهاي داخلي مربيان دانشگاهها هم اين شائبهها وجود دارد؛ طوري كه بسياري از كارشناسان آموزش عالي معتقدند برخي مربيان دانشگاههاي كشور، از طريق بورس داخلي يك دانشگاه معتبر ايران، رسما دانشجوي دكتري ميشوند و به اين طريق آزمون سنگين دكتري را دور ميزنند.
اين حرفها را قبول ندارم، اينطور نيست كه هر مربي كه تقاضاي بورس داخل را داشته باشد، به او بورس تعلق بگيرد، بلكه وزارت علوم، براساس تائيد اوليه يك كميته تخصصي و علمي كه بيش از 450 استاد در آن حضور دارد و همچنين با نظر نهايي شوراي بورس وزارت علوم كه متشكل از معاونان وزير علوم و برخي استادان دانشگاه است، تصميم ميگيرد به مربيان، بورس داخل بدهد يا خير. مثلا سال گذشته 500 نفر از مربيان دانشگاهي خواستار بورس داخلي بودند، اما تنها به 380 نفر از آنها بورس تعلق گرفت.
به اعتقاد شما تبادل دانشجو بين دو كشور، چه تاثيرات علمي و فرهنگي را بر جاي خواهد گذاشت؟ به بيان ديگر، فكر ميكنيد فرآيند بورس متقابل دانشجويان از سوي دو كشور چه تاثيرات خواسته يا ناخواستهاي را در مسير توسعه كشورها ايجاد ميكند؟
شكي نيست كه ما نبايد تعامل خود را با دنيا قطع كنيم، همين الان تعداد زيادي دانشجوي آمريكايي و اروپايي در چين تحصيل ميكنند، اما ما كمتر از 12 دانشجوي بورسيه در چين داريم، در حالي كه كشور چين بيش از 40 تا 50 دانشجوي بورسيه در ايران دارد و خود اين موضوع نشان ميدهد كه چينيها خيلي خوب قدر ارتباط علمي با ساير كشورها را ميدانند. معتقدم بايد همان قدر كه تعامل اقتصادي با كشور چين داريم، به همان ميزان هم تعامل علمي با اين كشور را افزايش دهيم، زيرا هم تاريخ ارتباط ايران و چين به زمان جاده ابريشم برميگردد، هم از لحاظ علمي و اقتصادي از ايران بالاتر است و هم به ارتباط با ايران علاقه دارد و خوي استكباري نيز ندارد، بنابراين چه اشكالي دارد اگر برويم علوم روز چين را از آنها ياد بگيريم و ببينيم چطور آنها ميتوانند به اين خوبي يك كشور چند ميلياردي را اداره كنند.
بسترسازي براي نهادينه شدن علوم، كار علوم انساني است و باز هم كشور چين اين موضوع را بخوبي رعايت كرده است، اما در ايران نميتوانيم از علوم انساني بدرستي استفاده كنيم و به همين دليل است كه ميگويم براي رفع اينگونه كاستيها ميتوانيم با اين كشور تبادل دانشجو و تبادل علمي بيشتري داشته باشيم.
علاوه بر اين، ما بايد بپذيريم كه در يكسري علوم نيز حرفي براي گفتن نداريم، مثلا رشتههايي مثل حقوق دريا، دريانوردي، مديريت دريا، مديريت اسكله و... تنها گستره كوچكي از علوم گسترده دريايي است كه ما از آن غافل شدهايم، اما خيلي از كشورها روي اينگونه مسائل كار كردهاند و بنابراين ما ميتوانيم با تبادل دانشجو از آنها ياد بگيريم.
نبايد وقتي سطح يك شاخه علمي در كشوري به يك مرحله موفق رسيده است، حالا ما بياييم همان شاخه علم را از روز اول شروع كنيم. اين يك كار اشتباه است؛ در حالي كه ميتوانيم به جاي اين كار غلط با ميانبرزدنهاي علمي و تبادل دانشجو با ساير كشورها، از مزاياي همان علم روز آگاه شويم. جام جم
اما تلاطم در بازار ارز، دانشجويان را هم بيتاثير نگذاشته است، جدا از بالا رفتن قيمت لوازم وارداتي مورد استفاده محققان و پژوهشگران ايراني، دانشجويان مقيم خارج از كشور نيز چوب گراني ارز را بطور ملموس حس ميكنند.
مثلا تصور كنيد والدين دانشجويي كه سال قبل با خودشان حساب كرده بودند فرزندشان براي ادامه تحصيل در خارج از كشور هر ساله به 20 ميليون تومان پول نياز دارد، حالا با گران شدن ارز، بايد بيش از 60 ميليون تومان در سال هزينه كنند.
البته مشكل كمبود ارز، حتي دانشجويان بورسيه وزارت علوم را هم بينصيب نگذاشته است؛ يعني همان گروه از دانشجوياني كه وزارت علوم به آنها تعهد داده كه خرج دوران تحصيلشان را خارج از كشور ميپردازد، هماكنون با بحران كمبود ارز دست و پنجه نرم ميكنند.
پرداخت نشدن ارز دولتي براي دانشجويان بورسيه و غيربورسيه و تداوم اين مشكل، حالا به يكي از پاشنه آشيلهاي اساسي نظام آموزش عالي تبديل شده است؛ مشكلي كه موجب شده برخي دانشجويان و خانوادههايشان با چند بار تجمع مقابل بانك مركزي، نسبت به حذف ارز دانشجويي اعتراض كنند.
حسن مسلمي نائيني مديركل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مساله تلاطم بازار ارز و تاثير آن بر جامعه دانشگاهي را خلاف شأن جامعه علمي كشور ميداند و براي رفع اين مشكل هم راهكارهاي مختلفي ارائه ميدهد.
وي در اين گفتوگو به تشريح وضع كلي دانشجويان بورسيه ميپردازد و تاكيد ميكند در اعزام دانشجويان بورسيه به خارج از كشور، رابطهسالاري جايي ندارد و در اين زمينه قانون حاكم است. مشروح گفتوگوي ما با اين مقام مسئول در وزارت علوم در پي ميآيد.
اول از همه ميخواهم بدانم معيارها و شاخصهاي وزارت علوم براي بورسيه كردن دانشجويان چيست؟ آيا واقعا صلاحيتهاي علمي، معيار بورس دانشجويي است؟
معيار ما براي بورس دانشجويان، هم صلاحيتهاي علمي و هم صلاحيتهاي عمومي داوطلبان است. وزارت علوم با توجه به سوابق علمي داوطلب ـ اعتقاد و التزام او به قوانين كشور و همچنين سابقههاي داوطلب در دفاع از نظام و ارزشهاي آن، سوابق فرهنگي، اجتماعي و سياسي دانشجو ـ تصميم ميگيرد كه آيا اين دانشجو براي دريافت بورس، صلاحيت دارد يا خير و در صورتي هم كه دانشجويي اين شرايط را داشته باشد، وزارت علوم طي دوران بورس آن دانشجو متعهد ميشود دانشجوي بورسيه را در خارج از كشور، حمايت و پشتيباني كند و البته دانشجو هم متعهد ميشود علاوه بر تلاش مستمر براي كسب موفقيت علمي در دانشگاه، ديگر صلاحيتهاي عمومي نامبرده را هم حفظ كند.
در واقع معتقديم فردي كه تنها عالم به علم است، نميتواند معلم و استاد خوبي در آينده باشد، بلكه بايد در كنار مسلط بودن به علم و تخصص لازم، تعهد لازم نيز بايد در دانشجوي داوطلب بورسيه وجود داشته باشد.
البته بايد اين نكته مهم را هم ذكر كنم كه وقتي دانشجويي تقاضاي بورس از وزارت علوم ميكند، وزارتخانه با گزينش، مصاحبه و ساير راههاي موجود، صلاحيتهاي علمي و عمومي داوطلب را بررسي ميكند و دانشجو در صورت بورس شدن تا پايان دوره تحصيلش، بايد همين صلاحيتها را حفظ كند و در هر زماني كه وزارت علوم تشخيص دهد كه دانشجوي بورسيه، صلاحيتهاي اوليه را از دست داده است، بورس آن دانشجو قطع خواهد شد.
دانشجويان بورسيه، سفيران فرهنگي كشور هستند و آنها علاوه بر اينكه از لحاظ علمي در سطح بالايي باشند، بايد الگوي موفقي هم از يك شهروند ايراني را به نمايش بگذارند.
مطابق آمارهاي وزارت علوم، بالغ بر 500 هزار ظرفيت خالي در دانشگاههاي داخل كشور وجود دارد و از سوي ديگر، هماكنون در بسياري از دانشگاههاي كشور، اغلب رشتهها تدريس ميشود، با اين حساب چه الزامي وجود دارد كه با بودجههاي عمومي، دانشجويان را در خارج از كشور بورسيه كنيم؟
نبايد فراموش كنيم ما در حال حاضر بيش از چهار ميليون دانشجو در كشور داريم و براي تعليم اين تعداد دانشجو، به اعضاي هيات علمي براي تدريس نيازمنديم. با وجود شرايط فعلي نظام آموزش عالي، هر ساله حداقل به پنج هزار عضو هيات علمي نياز داريم، اما با وجود امكانات فعلي، اگر خيلي خوب تلاش كنيم ميتوانيم سالانه 700 تا 800 عضو هيات علمي داخل و خارج از كشور تربيت كنيم، بنابراين نياز مبرم دانشگاههاي كشور براي جذب هيات علمي، از جمله اهداف ما براي بورسيه كردن دانشجويان است.
دليل دوم هم اين است كه توان و ظرفيت آموزش عالي كشور براي جذب دانشجويان مقطع تحصيلات تكميلي ناكافي است و بايد براي پاسخ به اين حجم بالاي متقاضي در مقطع تحصيلات تكميلي، راه حلهايي مثل بورسيه را رونق دهيم.
مثلا در آزمون دكتري امسال شاهد بوديم كه 180 هزار داوطلب شركت كردند، اما فقط حدود 10 هزار نفر قبول شدند، يعني در مقطع دكتري امسال، تنها حدود پنج تا شش درصد از داوطلبان قبول شدند.
اين ميزان قبولي در شأن كشور نيست و اصلا انصاف هم نيست دانشجويي كه در طول دوران تحصيلش، دانشجوي موفقي بوده، حالا در مقطع تحصيلات تكميلي، به دليل كمبود ظرفيت مردود شود.
دليل سومش هم اين است كه كشور ما در برخي رشتههاي خاص نياز به بورسيه كردن دانشجويان و آموزش آنها در خارج از كشور دارد تا نيازهاي كشور مرتفع شود.
اين رشتههاي خاص چه رشتههايي هستند، منظورتان رشتههاي مرتبط با انرژي هستهاي است؟
نميخواهم اسم بياورم، زيرا احتمال دارد دشمن روي همين رشتهها حساس شود، اما ميتوانم بگويم اين رشتههاي بورسيهاي خاص، رشتههايي هستند كه نيازهاي اولويت دار كشور را مرتفع ميكند.
چه تعداد دانشجوي بورسيه در خارج از كشور تحصيل ميكنند و متداولترين مقصد اين گروه از دانشجويان كدام كشور است؟
حدود 450 دانشجوي بورسيه در سراسر جهان داريم كه حدود 40 نفر از اين دانشجويان در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل ميكنند و بقيه هم در مقطع دكتري هستند.
بيشترين دانشجوي ما به ترتيب در كشور استراليا، كشورهاي اروپايي، روسيه و چين مقيم هستند كه بتازگي هم تعدادي دانشجوي بورسيه در كانادا و آمريكا داشتهايم.
آماري داريد از اينكه چه تعداد دانشجويان بورسيه به طوركلي به كشور بازنگشتهاند؟
از اوايل انقلاب تا امروز، حدود 10 يا 11 هزار دانشجو از طرف جمهوري اسلامي بورسيه شدهاند، اما فكر ميكنم حدود 430 نفر از آنها به ايران برنگشتهاند.
معمولا چه دلايلي باعث ميشود كه يك دانشجوي بورسيه به تعهدش عمل نكند و پس از پايان تحصيل به كشور بازنگردد؟
دلايل مختلفي وجود دارد، جداي از اينكه بعضي وقتها دانشجويي به دليل مسائل رفاهي كشور محل تحصيل به ايران برنميگردد، برخي دانشجويان بورسيه هم انگيزه لازم براي بازگشت به كشور را ندارند.
مثلا خيلي اوقات دانشجويي در خارج از كشور بورسيه شده است كه حتي در مقطع كارشناسي هم آن رشته در كشور ما تدريس نميشود، حالا شما فكر كنيد كه در چنين وضعي اين دانشجوي بورسيه كه فارغالتحصيل شده است، در صورت بازگشت به كشور بايد چه كار كند و اصلا وقتي آن رشته در ايران وجود ندارد، اين فارغالتحصيل چه رشتهاي را در دانشگاههاي ايران تدريس كند.
حتي بعضي وقتها پيش آمده دانشگاهي در داخل، دانشجويي را بورسيه كرده است، اما آن دانشجوي بورسيه پس از فارغالتحصيلي، به دليل آن كه رشته تحصيلياش، در دانشگاه اوليهاش وجود نداشته، عملا امكان بازگشت و تدريس در دانشگاه اولش را پيدا نكرده است.
البته ما در چند سال اخير، به دانشگاهها گفتهايم براي بازگشت دانشجوي بورسيه، دانشجويان مقيم همان شهر را به وزارت علوم معرفي كنند و فكر ميكنيم اين موضوع موجب ميشود دانشجوي بورسيه پس از فارغالتحصيلي، رغبتش براي برگشت به شهر زادگاهش بيشتر شود.
راهكار ديگري كه ميتوانم براي مساله بازگشت دانشجويان بورسيه به كشور مطرح كنم، بحث رسالههاي دكتري اين گروه از دانشجويان است؛ يعني بايد كاري كنيم كه رسالههاي تحقيقاتي دانشجويان بورسيه در خارج از كشور طوري باشد كه اين رسالهها در داخل كشور هم مورد استفاده قرار گيرد تا اين دسته از دانشجويان پس از بازگشت به ايران بتوانند هم در همان رشته تحصيليشان تدريس كنند و هم از محتواي رسالههاي دكتريشان در داخل كشور استفاده شود.
هماكنون بسياري از دانشجويان بورسيه و غيربورسيه كه در خارج از كشور تحصيل ميكنند، با مشكل كمبود ارز دانشجويي مواجه هستند، راهكار وزارت علوم براي حل اين مشكل دامنهدار چيست؟
يكي از مشكلات ما اين است كه بودجهاي كه در اختيارمان گذاشته شده، بودجه ريالي است نه بودجه ارزي. در صورتي كه بايد بخشي از بودجه معاونت پشتيباني و مالي سازمان امور دانشجويان وزارت علوم، ارزي باشد تا بتوانيم در چنين شرايطي، مشكل كمبود ارز دانشجويي را مرتفع كنيم.
البته تا قبل از دي سال قبل كار ما راحتتر بود و روال كارمان اينگونه بود كه ابتدا ريال را به ارز تبديل ميكرديم و هر شش ماه يكبار و گاهي هم هر سال يكبار، ارز را به دست دانشجويان ميرسانديم، اما الان نهتنها در تامين ارز مورد نياز دانشجويان با مشكل مواجه شدهايم، بلكه در تبديل ريال به ارز و حتي ارسال ارز دانشجويي نيز مشكل داريم.
حتي در مقطعي ما ديگر نميتوانستيم با صرافيها كار كنيم، زيرا صرافيها ميگفتند شما ارز به ما بدهيد تا آن را برايتان ارسال كنيم و ريال هم قبول نميكردند و به همين دليل گاهي مجبور ميشديم ارز را به صورت دستي بين دانشجويان تقسيم كنيم. همچنين به دليل تعطيلي سفارت انگليس، كار ما براي ارسال ارز به دانشجويان ايراني سختتر از قبل شده و حتي براي ارسال ارز از موسسات اعزام دانشجو هم كمك گرفتيم.
اما وزارت علوم به دانشجويان بورسيه تعهد داده است مخارج تحصيل آنها را در خارج از كشور ميپردازد.
بله درست است، دانشجويان بورسيه نبايد غير از دغدغههاي تحصيلي، دغدغه ديگري داشته باشند و من اميدوارم بزودي اين مشكل حل شود، ولي در نظر داشته باشيد، مساله تامين ارز دانشجويي در حيطه وظايف دفتر بورس وزارت علوم نيست، ولي از آنجا كه وزارت علوم به گروهي از دانشجويان تعهد داده است، ميپذيريم كه شكل صحيحي نيست و بخشي از قصور در اين كار از طرف وزارت علوم بوده است و به همين خاطر نيز از دانشجويان عذرخواهي ميكنيم.
ما بايد قبول كنيم قشر فرهيخته و دانشگاهي جامعه دنبال پول نبوده كه وارد عرصه علم شده است و به همين دليل بايد منزلت و احترام اين افراد را حفظ كنيم، اما متاسفانه در مسائلي مثل ارز، اين شأن حذف نميشود، در حالي كه بايد درخصوص نيروهاي نخبه، قدرت جاذبه ما از نيروي دافعهمان بيشتر باشد.
اتفاقا برخلاف تصور مردم، خيلي از دانشجوياني كه در خارج از كشور تحصيل ميكنند، اوضاع مالي خوبي ندارند و به خاطر عشق و علاقه علمي و به دليل اين كه پتانسيل علمي در كشوري ديگر بالاتر بوده، تحصيل در خارج از كشور را قبول كردهاند، حال اگر رفتار ما با اين افراد، رفتاري درست و محترمانه باشد، اين دانشجويان براي برگشت به كشور علاقهمند خواهند بود.
آيا ميتوانيم اميدوار باشيم كه مشكل ارز دانشجويان بورسيه به اين زوديها حل شود؟
ما جلسات مختلفي را با مسئولان كشور برگزار كردهايم كه مشكل ارز دانشجويي حل شود، اما واقعيت اين است كه ما در حال حاضر با يك كمبود بودجه چشمگير مواجه هستيم.
در نظر داشته باشيد كه امسال كمبود بودجه سراسري اتفاق افتاد كه در جريان آن، بودجه بسياري از نهادهاي دولتي، از جمله دفتر بورس وزارت علوم انقباضي شد؛ طوري كه امسال تنها 37 درصد از بودجه دفتر بورس وزارت علوم محقق شد و اين موضوع به اين معنا بود كه ما با اين بودجه محدود فقط ميتوانستيم همان تعداد دانشجوي بورسيه مقيم خارج از كشور را حمايت كنيم و ديگر بسختي ميتوانيم دانشجوي جديدي را بورسيه كنيم.
اما با تمام اين شرايط، وزارت علوم چند پيشنهاد مختلف به دانشجويان بورسيه داده است كه اميدواريم اين راهكارها بتواند مثمر ثمر واقع شود.
اولين پيشنهاد اين بود كه آن دسته از دانشجويان بورسيهاي كه با مشكل كمبود ارز براي اعزام مواجه هستند، در صورت تمايل بورس خارج خود را به بورس داخل تبديل كنند، اما تبديل بورس خارج به داخل كشور در زمان نامناسبي (20 شهريور) پيشنهاد شد و در اين تاريخ، دانشگاهها دانشجويانشان را گرفته بودند ولي با رايزنيهايي كه با مسئولان برخي دانشگاهها داشتيم توانستيم برخي از اين دانشجويان را در داخل كشور جايابي كنيم.
حتي هماكنون هم اعلام ميكنيم آن دسته از دانشجويان بورسيهاي كه اعزامشان به تاخير افتاده است ميتوانند مراحل تبديل بورس خارج به داخل را طي كنند و تا زماني هم كه ثبتنامشان در دانشگاه داخل قطعي نشده باشد، بورس خارجشان پابرجاست.
ما به اين گروه از دانشجويان خسارت مالي هم ميدهيم، زيرا اين عزيزان براي تدارك سفر به خارج از كشور، متحمل هزينههاي زيادي شدهاند و به همين دليل بايد پاسخگوي اين هزينهها هم باشيم.
راهكار بعدي هم كه به اين گروه از دانشجويان ارائه شده، ولي من آن را نميپسندم اين است كه دانشجويان بورسيه با هزينه شخصي خودشان، در خارج از كشور تحصيل كنند و در پايان هم اين هزينهها با آنها حساب ميشود كه با توجه به بالا بودن اين هزينهها، به نظر ميرسد كه اين كار، راهحل درستي نيست.
اما براي حل اصوليتر مشكلات ارز دانشجويان بورسيه، از سيستم گروهبندي اين دانشجويان استفاده كردهايم، يعني آمدهايم آن دسته از دانشجوياني كه مدارك اعزامشان تكميل است را از سايرين جدا كردهايم و قرار بر اين است كه به اين دسته از دانشجويان، هزينههاي بليط، سه ماه مقرري زندگي و هزينههاي ضروري را پرداخت كنيم و مابقي هزينهها را تا زمان بهبود اوضاع ارزي كشور، تامين خواهيم كرد.
به نظرم اين راه خيلي حسابشدهتر است و باعث ميشود آن دسته از دانشجوياني كه همه مداركشان كامل است و ضرورت دارد كه در اسرع وقت در كلاسهايشان باشند، اعزام شوند، اما هماكنون خيلي از افرادي كه در نوبت بورسيه هستند، حتي مدارك اوليه اعزامشان را مثل اخذ صلاحيت عمومي و وثيقه بانكي و نمونههاي ديگر را تكميل نكردهاند.
اگر بخواهيم صريح صحبت كنيم، آيا واقعا ملاك اعزام دانشجويان بورسيه در اين سيستم جديد كه ميگوييد، زمان شروع كلاسهاي دانشجوست يا اين كه رابطهها و لابيها هم تاثيرگذار است؟
نه، واقعا اينطور نيست، ما در نوبتبندي اعزام دانشجويان بورسيه تنها به زمان شروع كلاسهاي دانشجو و تكميل بودن مدارك او توجه ميكنيم. اعزام نوبتي دانشجويان بر اين اساس است كه نگاه ميكنيم هر ماه چند دانشجو مداركش تكميل است و مثلا در هر ماه حداكثر هشت دانشجوي آماده اعزام داريم.
حتي از ابتداي سال تا به امروز حدود 50 دانشجوي بورسيه به خارج از كشور اعزام شدهاند و به اين معناست كه هر ماه نزديك به هفت يا هشت نفر آماده اعزام هستند؛ بنابراين به نظرم بهترين روش براي حل مشكلات ارزي دانشجويان بورسيه اين است كه وزارت علوم هر ماه تنها به اعزام آن دسته از دانشجوياني اقدام كند كه مداركشان كاملتر از بقيه متقاضيان است.
بحث سوءاستفاده از بورسهاي دانشجويي همواره به عنوان يكي از دغدغههاي اصلي نظام آموزش عالي بوده است؛ طوري كه به نظر ميرسد گاهي برخي افراد با گرفتن بورس خارجي و تبديل آن به بورس داخل، عملا آزمون سراسري را دور ميزنند و بدون كنكور وارد بهترين دانشگاههاي كشور ميشوند.
موضوع تبديل بورس خارج به داخل، موضوع جديدي نيست و همواره افرادي هستند كه پس از گذراندن چند ماه تحصيل در خارج از كشور، خواستار تحصيل در داخل كشور هستند. ما امسال به همه افرادي كه ميخواستند بورس خارج را به داخل تبديل كنند گفتيم اگر قصد تبديل دارند از همين ابتدا درخواست بدهند، نه اينكه بگذارند چند ماه از بورس خارجشان بگذرد. به طور كلي فكر ميكنم تبديل بورس خارج به داخل يك امر طبيعي است و همواره برخي دانشجويان، به دليل برخي مشكلات ترجيح ميدهند بورسشان را تبديل به داخل كنند.
ولي درخصوص بورسهاي داخلي مربيان دانشگاهها هم اين شائبهها وجود دارد؛ طوري كه بسياري از كارشناسان آموزش عالي معتقدند برخي مربيان دانشگاههاي كشور، از طريق بورس داخلي يك دانشگاه معتبر ايران، رسما دانشجوي دكتري ميشوند و به اين طريق آزمون سنگين دكتري را دور ميزنند.
اين حرفها را قبول ندارم، اينطور نيست كه هر مربي كه تقاضاي بورس داخل را داشته باشد، به او بورس تعلق بگيرد، بلكه وزارت علوم، براساس تائيد اوليه يك كميته تخصصي و علمي كه بيش از 450 استاد در آن حضور دارد و همچنين با نظر نهايي شوراي بورس وزارت علوم كه متشكل از معاونان وزير علوم و برخي استادان دانشگاه است، تصميم ميگيرد به مربيان، بورس داخل بدهد يا خير. مثلا سال گذشته 500 نفر از مربيان دانشگاهي خواستار بورس داخلي بودند، اما تنها به 380 نفر از آنها بورس تعلق گرفت.
به اعتقاد شما تبادل دانشجو بين دو كشور، چه تاثيرات علمي و فرهنگي را بر جاي خواهد گذاشت؟ به بيان ديگر، فكر ميكنيد فرآيند بورس متقابل دانشجويان از سوي دو كشور چه تاثيرات خواسته يا ناخواستهاي را در مسير توسعه كشورها ايجاد ميكند؟
شكي نيست كه ما نبايد تعامل خود را با دنيا قطع كنيم، همين الان تعداد زيادي دانشجوي آمريكايي و اروپايي در چين تحصيل ميكنند، اما ما كمتر از 12 دانشجوي بورسيه در چين داريم، در حالي كه كشور چين بيش از 40 تا 50 دانشجوي بورسيه در ايران دارد و خود اين موضوع نشان ميدهد كه چينيها خيلي خوب قدر ارتباط علمي با ساير كشورها را ميدانند. معتقدم بايد همان قدر كه تعامل اقتصادي با كشور چين داريم، به همان ميزان هم تعامل علمي با اين كشور را افزايش دهيم، زيرا هم تاريخ ارتباط ايران و چين به زمان جاده ابريشم برميگردد، هم از لحاظ علمي و اقتصادي از ايران بالاتر است و هم به ارتباط با ايران علاقه دارد و خوي استكباري نيز ندارد، بنابراين چه اشكالي دارد اگر برويم علوم روز چين را از آنها ياد بگيريم و ببينيم چطور آنها ميتوانند به اين خوبي يك كشور چند ميلياردي را اداره كنند.
بسترسازي براي نهادينه شدن علوم، كار علوم انساني است و باز هم كشور چين اين موضوع را بخوبي رعايت كرده است، اما در ايران نميتوانيم از علوم انساني بدرستي استفاده كنيم و به همين دليل است كه ميگويم براي رفع اينگونه كاستيها ميتوانيم با اين كشور تبادل دانشجو و تبادل علمي بيشتري داشته باشيم.
علاوه بر اين، ما بايد بپذيريم كه در يكسري علوم نيز حرفي براي گفتن نداريم، مثلا رشتههايي مثل حقوق دريا، دريانوردي، مديريت دريا، مديريت اسكله و... تنها گستره كوچكي از علوم گسترده دريايي است كه ما از آن غافل شدهايم، اما خيلي از كشورها روي اينگونه مسائل كار كردهاند و بنابراين ما ميتوانيم با تبادل دانشجو از آنها ياد بگيريم.
نبايد وقتي سطح يك شاخه علمي در كشوري به يك مرحله موفق رسيده است، حالا ما بياييم همان شاخه علم را از روز اول شروع كنيم. اين يك كار اشتباه است؛ در حالي كه ميتوانيم به جاي اين كار غلط با ميانبرزدنهاي علمي و تبادل دانشجو با ساير كشورها، از مزاياي همان علم روز آگاه شويم. جام جم