شوهرم با کفش و لباس و آرایش زنانه به خیابان میرود!
میگنا: روزنامه خراسان نوشت: زن 35 ساله که زندگی مشترک 13 ساله اش را در آستانه نابودی میدید با مراجعه به کلانتری در مشهد زندگیاش را بیان کرد.
وی گفت: 13 سال قبل زندگی مشترکم را با مردی آغاز کردم که 20 سال قبل از جنوب کشور به مشهد مهاجرت کرده بود. او کارگر سادهای بود که تحصیلات چندانی نیز نداشت من هم که در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده بودم شرایط ازدواج با او را مناسب دیدم و پس از مشورت با خانوادهام به عقد «رحمت» درآمدم اما مدتی بعد از آغاز زندگی مشترک متوجه شدم همسرم دچار اختلالات روحی و روانی است و دوست دارد با پوشش و آرایش های زنانه در ملأعام ظاهر شود.
وقتی چند بار او را در این وضعیت دیدم اختلافات شدید خانوادگی بین ما شروع شد ولی رحمت همواره روی کارهای نامتعارفش سرپوش می گذاشت و آن ها را انکار می کرد. او می گفت در سن 16 تا 17 سالگی زمانی که نوجوان بودم، دوست داشتم مانند زن ها آرایش کنم ولی بعد از ازدواج دیگر دست از این کارها برداشته ام، با وجود این همواره احساس می کردم همسرم به من دروغ می گوید و هنوز از اختلالات روحی و روانی رنج می برد. این در حالی بود که رحمت هیچ گاه حاضر نمی شد نزد روان پزشک برود و مشکل اش را حل کند. این ماجرا تا جایی ادامه یافت که دیگر در محل سکونت مان مورد تمسخر اهالی قرار می گرفتیم.
دخترم که کم کم بزرگ شده بود با شنیدن حرف هایی درباره پدرش خجالت می کشید تا با دوستانش هم کلام شود. او به دختری منزوی و گوشه گیر تبدیل شد تا جایی که سعی می کرد از خانه بیرون نرود تا دوستانش او را مسخره نکنند. در این سال ها تلاش کردم تا این بیماری او درمان شود ولی همسرم حتی از مصرف داروهایش نیز امتناع می کرد.
دیگر کار به جایی رسیده است که او با پوشیدن کفش و لباس های زنانه و آرایش غلیظ در مجالس زنانه و معابر عمومی ظاهر می شود. او نه تنها در برابر اعتراض های ما دست به اعمال خشونت آمیز مانند شکستن در و پنجره می زند بلکه با دیدن کابوس های شبانه به سوی من حمله ور می شود تا مرا خفه کند. او بارها به دنبال شکایت های متعدد من در دادگاه و کلانتری تعهد داده است تا دست از این اعمال بردارد و با آبرو و حیثیت ما بازی نکند ولی باز هم این کارها را تکرار می کند به طوری که دیگر دختر 11 ساله ام حاضر نیست به مدرسه برود.
رفتارهای زنانه او طوری طبیعی جلوه می کند که حتی وقتی ماموران انتظامی با شکایت من به در منزل آمدند از دست زدن به او خودداری می کردند چرا که در آن هنگام لباس های زنانه پوشیده بود و خود را همانند یک زن جلوه می داد.
وی گفت: 13 سال قبل زندگی مشترکم را با مردی آغاز کردم که 20 سال قبل از جنوب کشور به مشهد مهاجرت کرده بود. او کارگر سادهای بود که تحصیلات چندانی نیز نداشت من هم که در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده بودم شرایط ازدواج با او را مناسب دیدم و پس از مشورت با خانوادهام به عقد «رحمت» درآمدم اما مدتی بعد از آغاز زندگی مشترک متوجه شدم همسرم دچار اختلالات روحی و روانی است و دوست دارد با پوشش و آرایش های زنانه در ملأعام ظاهر شود.
وقتی چند بار او را در این وضعیت دیدم اختلافات شدید خانوادگی بین ما شروع شد ولی رحمت همواره روی کارهای نامتعارفش سرپوش می گذاشت و آن ها را انکار می کرد. او می گفت در سن 16 تا 17 سالگی زمانی که نوجوان بودم، دوست داشتم مانند زن ها آرایش کنم ولی بعد از ازدواج دیگر دست از این کارها برداشته ام، با وجود این همواره احساس می کردم همسرم به من دروغ می گوید و هنوز از اختلالات روحی و روانی رنج می برد. این در حالی بود که رحمت هیچ گاه حاضر نمی شد نزد روان پزشک برود و مشکل اش را حل کند. این ماجرا تا جایی ادامه یافت که دیگر در محل سکونت مان مورد تمسخر اهالی قرار می گرفتیم.
دخترم که کم کم بزرگ شده بود با شنیدن حرف هایی درباره پدرش خجالت می کشید تا با دوستانش هم کلام شود. او به دختری منزوی و گوشه گیر تبدیل شد تا جایی که سعی می کرد از خانه بیرون نرود تا دوستانش او را مسخره نکنند. در این سال ها تلاش کردم تا این بیماری او درمان شود ولی همسرم حتی از مصرف داروهایش نیز امتناع می کرد.
دیگر کار به جایی رسیده است که او با پوشیدن کفش و لباس های زنانه و آرایش غلیظ در مجالس زنانه و معابر عمومی ظاهر می شود. او نه تنها در برابر اعتراض های ما دست به اعمال خشونت آمیز مانند شکستن در و پنجره می زند بلکه با دیدن کابوس های شبانه به سوی من حمله ور می شود تا مرا خفه کند. او بارها به دنبال شکایت های متعدد من در دادگاه و کلانتری تعهد داده است تا دست از این اعمال بردارد و با آبرو و حیثیت ما بازی نکند ولی باز هم این کارها را تکرار می کند به طوری که دیگر دختر 11 ساله ام حاضر نیست به مدرسه برود.
رفتارهای زنانه او طوری طبیعی جلوه می کند که حتی وقتی ماموران انتظامی با شکایت من به در منزل آمدند از دست زدن به او خودداری می کردند چرا که در آن هنگام لباس های زنانه پوشیده بود و خود را همانند یک زن جلوه می داد.
به گزارش میگنا اختلال هویتجنسی بهطورکلی بهعنوان داشتن رفتارهای متضاد با جنسیت (مانند پوشیدن لباسهای جنس مخالف، بازی با جنس مخالف و...) تعریفشده است، بنابراين افراد درگير با اين نوع اختلال با فشار اجتماعي ناشي از رفتار متضادشان با ديگران رنج ميبرند.
اما چگونه باید به فردی که دچار این اختلال شده است، کمک کرد تا دچار طرد از خانواده و به دنبال آن، جامعه نشود؟
یکی از نهادهای حمایتگر در این زمینه، سازمان بهزیستی است. سازمان بهزیستی باهدف ارتقای کیفیت زندگی مبتلایان به اختلال هویت جنسی از طریق ارائه حمایتهای اجتماعی و روانشناختی و همچنین اطلاعرسانی و ارائه آموزشهای مرتبط با این اختلال به مبتلایان، خانوادههای آنان و جامعه، فعالیتهای خود را پیگیری میکند. افراد متقاضی جهت قرار گرفتن در چرخه حمایتگری سازمان بهزیستی و دریافت خدمات این سازمان میتوانند با مراجعه بهصورت خود معرف به مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی یا معرفی از سوی سازمانها، نهادها، مراکز درمانی و... به مرکز مداخله در بحرانهای اجتماعی مراجعه کرده یا از طرف سازمانها و نهادهای دیگر، پزشکان، روانشناسان و... به این مراکز معرفی شوند.
یکی از نهادهای حمایتگر در این زمینه، سازمان بهزیستی است. سازمان بهزیستی باهدف ارتقای کیفیت زندگی مبتلایان به اختلال هویت جنسی از طریق ارائه حمایتهای اجتماعی و روانشناختی و همچنین اطلاعرسانی و ارائه آموزشهای مرتبط با این اختلال به مبتلایان، خانوادههای آنان و جامعه، فعالیتهای خود را پیگیری میکند. افراد متقاضی جهت قرار گرفتن در چرخه حمایتگری سازمان بهزیستی و دریافت خدمات این سازمان میتوانند با مراجعه بهصورت خود معرف به مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی یا معرفی از سوی سازمانها، نهادها، مراکز درمانی و... به مرکز مداخله در بحرانهای اجتماعی مراجعه کرده یا از طرف سازمانها و نهادهای دیگر، پزشکان، روانشناسان و... به این مراکز معرفی شوند.
آمارهای جهانی بهطور میانگین از تولد سه نوزاد ترنس سکشوال در میان 100000 تولد خبر میدهد. پیشبینی میشود در ایران حدود 4000 بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسی سکونت داشته باشند.