از زبان فارسي مثل جزاير سهگانه مراقبت كنيم
« اگر ميخواهيم زبان و ادبيات فارسي حفظ شود، ايران بايد به عنوان يك سياست بلندمدت در كشورهاي همسايه كه سابقه زبان فارسي نيز دارند يك دانشكده ادبيات ايجاد كند. »
به گزارش ايسنا روزنامه تهران امروز در گزارشي به موضوع حساسيت نسبت به صيانت از زبان فارسي پرداخته است.
در اين گزارش ميخوانيم:
زبان فارسي در ايران و تاجيكستان زبان رسمي است. همچنين كشورهايي مانند ازبكستان، افغانستان و پاكستان نيز فارسيزباناني در دل خود دارند و مردم بسياري در اين كشورها به ادبيات فارسي علاقهمند هستند. از سوي ديگر زبان فارسي در زبان اردو نيز ديده ميشود. مسلمانهاي اردو زبان بيشتر از عربزبانان هستند و شمار اردو زبانان نزديك به 800 ميليون نفر ميرسد. با اين حال 80 درصد واژگان زبان اردو هم فارسي است يا اگر كلمات عربي وجود دارد، عربي- فارسي شدهاي است كه عربزبانان نميتوانند مفهوم آن را متوجه شوند.
زبان فارسي زندهترين و پربارترين زبان منطقه است و از روزگاران قديم به دست كساني چون فردوسي و رودكي و حافظ و مولانا و سعدي به گسترش ربان جهاني كمك كرده است. اگر چه امروز بيشترين گويندگان زبان فارسي در ايران ساكنند، اما كهنترين شعراي ما در (سرزمينهايي كه اكنون) كشورهايي مانند افغانستان، تاجيكستان و ازبكستان (هستند) به دنيا آمدهاند يا در همان جا از دنيا رفتهاند.
همگان بر اين اعتقادند كه براي بهبود روابط بين ايران و ديگر كشورهاي فارسيزبان، بايد نهادي طراحي شود كه آثار شعرا و نويسندگان فارسيزبان را براي اين كشورها به چاپ برساند. همچنين دانشجويان كشورهاي همزبان با هم در ارتباط باشند و در كتابخانههاي دانشكدهها بخشي را به ادبيات اين كشورها اختصاص بدهند و به دانشجويان ادبيات توصيه شود پاياننامههاي خود را درباره ادبيات كشورهاي همسايه تدوين كنند.
اما انجام اين كار به تدوين سياستهاي بلندمدت و چشمانداز روشن نياز دارد كه به اعتقاد «جواد اسحاقيان» از استادان دانشگاه كمتر به آن توجه شده است.
«جواد اسحاقيان»، پژوهشگر و منتقد ادبي، در اين زمينه ميگويد: « اين مسئله به سياستهاي فرهنگي و در نهايت سياستهاي كلان كشور باز ميگردد. در ايران مسئولان و سياستمداران بيشتر به صدور انقلاب از نوع سياسي و مذهبي ميپردازند و ما تاكنون برنامه مدوني براي صدور فرهنگ و ادبيات ايراني و اسلامي نديدهايم.
وي به ادبيات معاصر اشاره ميكند و ميافزايد: « در هر جامعه ادبي نويسندگان در نگارش رمان و داستان، عقايد و ايدههاي متفاوتي دارند كه به زعم برخي اين عقايد را نميتوان به كشورهاي ديگر صادر كرد؛ چرا كه ديدگاهها متفاوت است اما معتقدم اين ارتباط هيچ مشكلي ايجاد نميكند؛ چرا كه بايد تعامل و ارتباطات با نگاه و هدف صرف فرهنگي باشد. در حال حاضر در آسياي ميانه يك رنسانس فرهنگي ايجاد شده است كه ميتوان از آن استفاده كرد؛ اما متاسفانه عمده جهتگيريها در اين فضا سياسي بوده و تا زماني كه نگران زبان و ادبيات فارسي نباشيم هيچ كاري نميتوان انجام داد.
وي در ادامه با اشاره به حضور پررنگ زبان فارسي در تاجيكستان ميگويد: « اگر به تاريخ نگاه كنيم از دير باز در آسياي ميانه زبان و ادبيات فارسي هميشه مورد ستم قرار گرفته است؛ به طور مثال تاجيكها به فارسي صحبت ميكنند؛ اما خط فارسي ندارند و به دليل حضور جمهوري شوروي در هفتاد سال گذشته آنها مجبور به نگارش روسي هستند. اگر به اين امر توجه نشود رفته رفته زبان فارسي از اين كشور رخت خواهد بست و شاعراني كه در اين كشورها هستند به فراموشي سپرده ميشوند.
اين استاد دانشگاه تاكيد ميكند: « معتقدم اگر ميخواهيم زبان و ادبيات فارسي حفظ شود، ايران بايد به عنوان يك سياست بلند مدت در كشورهاي همسايه كه سبقه زبان فارسي نيز دارند يك دانشكده ادبيات ايجاد كند. نكته ديگر كه در اين ميان بسيار مهم و قابل تامل است اين بوده كه تا زماني كه سياست فرهنگي در داخل كشور با چشمانداز كلي در زمينه فرهنگ و ادبيات متفاوت باشد هيچ كاري نميتوان انجام داد؛ مگر آن كه بر سياست فرهنگي داخلي نيز تجديد نظر داشته باشيم.»
وي با طرح اين پرسش كه «چه اشكالي دارد فرهنگ داستاني معاصر نيز به ديگر كشورها عرضه شود؟» تاكيد ميكند: « ما در ادبيات كلاسيك نيز نتوانستيم كار خاصي انجام دهيم. در سياستهاي ايران ميتوانيم درباره جزاير سهگانه جنوب موفق عمل كنيم و به آن واكنش سريع نشان دهيم اما در موضوعات ديگر واكنشي نداشته يا كند عمل ميكنيم و حال ادبيات يكي از آنهاست. در زمينه داخلي نيز واكنشها بسيار كند است؛ به طور مثال هنگامي كه در مشهد اشعار شاهنامه از روي ديوارها پاك ميشود چگونه ميتوان انتظار داشت آن را به كشورهاي مجاور صادر كرد و فردوسي را به عنوان يك شاعر بزرگ از طريق ايران به جهانيان شناساند. به طور مثال رودكي ايراني است و زماني در سمرقند و بخارا كه جزو ايران بوده زيسته و از دنيا رفته، اما تا كنون براي شناساندن رودكي چه كاري شده است. متاسفانه فرهنگ و به دنبال آن زبان و ادبيات فارسي جزو فرعيات به شمار ميآيند. تا زماني كه سياستهاي فرهنگي ما چيز ديگري است، در زمينه ادبيات معاصر و كلاسيك كاري نميتوان كرد. در ايران نيز براي پاسداشت ادباي كلاسيك و معاصر بخصوص در دانشگاهها كاري صورت نميگيرد مگر آن كه دانشجويان به صورت خودجوش كاركنند و اين مظلوميت گريبانگير ماست.
حال بايد گفت براي همگرايي كشورهاي فارسيزبان بايد راههاي ورود و خروج به كشورهاي فارسيزبان همسايه آسانتر شود و بايد راههايي براي گرمي روابط گذشته بهدست بيايد.
در اين ميان «كامل احمدنژاد» از استادان دانشگاه زبان و ادبيات فارسي و نظاميشناس تصريح ميكند: « معتقدم زبان دري، فارسي و تاجيك يك زبان واحد و مشترك است و جداسازي اينها در طول زمان به لحاظ مناسبت سياسي بوده. بسياري از شاعران بزرگ فارسيزبان همچون نظامي، مولوي و رودكي به دليل اين جداسازي سياسي در كشورهاي ديگر هستند اما بايد پرسيد تا چه اندازه ما براي شناساندن آنها از طريق ايران در كشورهاي دنيا كار انجام دادهايم؟ »
وي در ادامه ميافزايد: « به طور مثال در تركيه مثنوي به 20 زبان زنده دنيا ترجمه و صادر و هر ساله براي مولوي جشن بزرگي گرفته ميشود كه اين جشن را همه به نام تركيه ميشناسند اما در ايران چه كاري صورت ميگيرد؟ نظامي در اشعار خود بارها به ايران اشاره كرده و ميگويد «همه عالم تن است و ايران دل»؛ اما راه تصاحب اين شاعران برگزاري همايش و كنگره است؟ در اين سالها استادان زبان و ادبيات فارسي و دانشگاهيان كارهايي انجام دادهاند اما اين كارها در كوچك بوده، ما در ايران آثار نظامي را به چاپ ميرسانيم اما آذربايجان عملكردش بهتر از ماست. در ايران كلي هزينه بابت كنگره و همايش خرج ميشود اما در خروجي اين هزينهها چيزي ديده نميشود.»
اين استاد دانشگاه ميافزايد: « بايد آثار بزرگ شاعران به شكلهاي مختلف و بصورت علمي براي ردههاي سني جامعه تنظيم و منتشر شود و بايد كودكانمان را با اين شاعران آشنا كنيم.»
احمدنژاد همچنين تصريح ميكند: «بايد به گونهاي عمل كرد كه ايران مهد صدور آثار ادبيات كلاسيك به كشورهاي ديگر شود و تا زماني كه در زمينه فرهنگي و ادبي وسعت نظر نداشته باشيم، اين امر محقق نخواهد شد.»
يادمان نرود رودكي، نظامي گنجهاي و مولوي ايراني بودهاند و نبايد گذاشت كار به جايي رسد كه كودكانمان آنها را به برچسب كشورهاي همسايه بشناسند، پس بهتر است به اشتراكاتمان بيشتر فكر كنيم كه يكي از مهمترين اشتراكاتمان زبان فارسي است.
به گزارش ايسنا روزنامه تهران امروز در گزارشي به موضوع حساسيت نسبت به صيانت از زبان فارسي پرداخته است.
در اين گزارش ميخوانيم:
زبان فارسي در ايران و تاجيكستان زبان رسمي است. همچنين كشورهايي مانند ازبكستان، افغانستان و پاكستان نيز فارسيزباناني در دل خود دارند و مردم بسياري در اين كشورها به ادبيات فارسي علاقهمند هستند. از سوي ديگر زبان فارسي در زبان اردو نيز ديده ميشود. مسلمانهاي اردو زبان بيشتر از عربزبانان هستند و شمار اردو زبانان نزديك به 800 ميليون نفر ميرسد. با اين حال 80 درصد واژگان زبان اردو هم فارسي است يا اگر كلمات عربي وجود دارد، عربي- فارسي شدهاي است كه عربزبانان نميتوانند مفهوم آن را متوجه شوند.
زبان فارسي زندهترين و پربارترين زبان منطقه است و از روزگاران قديم به دست كساني چون فردوسي و رودكي و حافظ و مولانا و سعدي به گسترش ربان جهاني كمك كرده است. اگر چه امروز بيشترين گويندگان زبان فارسي در ايران ساكنند، اما كهنترين شعراي ما در (سرزمينهايي كه اكنون) كشورهايي مانند افغانستان، تاجيكستان و ازبكستان (هستند) به دنيا آمدهاند يا در همان جا از دنيا رفتهاند.
همگان بر اين اعتقادند كه براي بهبود روابط بين ايران و ديگر كشورهاي فارسيزبان، بايد نهادي طراحي شود كه آثار شعرا و نويسندگان فارسيزبان را براي اين كشورها به چاپ برساند. همچنين دانشجويان كشورهاي همزبان با هم در ارتباط باشند و در كتابخانههاي دانشكدهها بخشي را به ادبيات اين كشورها اختصاص بدهند و به دانشجويان ادبيات توصيه شود پاياننامههاي خود را درباره ادبيات كشورهاي همسايه تدوين كنند.
اما انجام اين كار به تدوين سياستهاي بلندمدت و چشمانداز روشن نياز دارد كه به اعتقاد «جواد اسحاقيان» از استادان دانشگاه كمتر به آن توجه شده است.
«جواد اسحاقيان»، پژوهشگر و منتقد ادبي، در اين زمينه ميگويد: « اين مسئله به سياستهاي فرهنگي و در نهايت سياستهاي كلان كشور باز ميگردد. در ايران مسئولان و سياستمداران بيشتر به صدور انقلاب از نوع سياسي و مذهبي ميپردازند و ما تاكنون برنامه مدوني براي صدور فرهنگ و ادبيات ايراني و اسلامي نديدهايم.
وي به ادبيات معاصر اشاره ميكند و ميافزايد: « در هر جامعه ادبي نويسندگان در نگارش رمان و داستان، عقايد و ايدههاي متفاوتي دارند كه به زعم برخي اين عقايد را نميتوان به كشورهاي ديگر صادر كرد؛ چرا كه ديدگاهها متفاوت است اما معتقدم اين ارتباط هيچ مشكلي ايجاد نميكند؛ چرا كه بايد تعامل و ارتباطات با نگاه و هدف صرف فرهنگي باشد. در حال حاضر در آسياي ميانه يك رنسانس فرهنگي ايجاد شده است كه ميتوان از آن استفاده كرد؛ اما متاسفانه عمده جهتگيريها در اين فضا سياسي بوده و تا زماني كه نگران زبان و ادبيات فارسي نباشيم هيچ كاري نميتوان انجام داد.
وي در ادامه با اشاره به حضور پررنگ زبان فارسي در تاجيكستان ميگويد: « اگر به تاريخ نگاه كنيم از دير باز در آسياي ميانه زبان و ادبيات فارسي هميشه مورد ستم قرار گرفته است؛ به طور مثال تاجيكها به فارسي صحبت ميكنند؛ اما خط فارسي ندارند و به دليل حضور جمهوري شوروي در هفتاد سال گذشته آنها مجبور به نگارش روسي هستند. اگر به اين امر توجه نشود رفته رفته زبان فارسي از اين كشور رخت خواهد بست و شاعراني كه در اين كشورها هستند به فراموشي سپرده ميشوند.
اين استاد دانشگاه تاكيد ميكند: « معتقدم اگر ميخواهيم زبان و ادبيات فارسي حفظ شود، ايران بايد به عنوان يك سياست بلند مدت در كشورهاي همسايه كه سبقه زبان فارسي نيز دارند يك دانشكده ادبيات ايجاد كند. نكته ديگر كه در اين ميان بسيار مهم و قابل تامل است اين بوده كه تا زماني كه سياست فرهنگي در داخل كشور با چشمانداز كلي در زمينه فرهنگ و ادبيات متفاوت باشد هيچ كاري نميتوان انجام داد؛ مگر آن كه بر سياست فرهنگي داخلي نيز تجديد نظر داشته باشيم.»
وي با طرح اين پرسش كه «چه اشكالي دارد فرهنگ داستاني معاصر نيز به ديگر كشورها عرضه شود؟» تاكيد ميكند: « ما در ادبيات كلاسيك نيز نتوانستيم كار خاصي انجام دهيم. در سياستهاي ايران ميتوانيم درباره جزاير سهگانه جنوب موفق عمل كنيم و به آن واكنش سريع نشان دهيم اما در موضوعات ديگر واكنشي نداشته يا كند عمل ميكنيم و حال ادبيات يكي از آنهاست. در زمينه داخلي نيز واكنشها بسيار كند است؛ به طور مثال هنگامي كه در مشهد اشعار شاهنامه از روي ديوارها پاك ميشود چگونه ميتوان انتظار داشت آن را به كشورهاي مجاور صادر كرد و فردوسي را به عنوان يك شاعر بزرگ از طريق ايران به جهانيان شناساند. به طور مثال رودكي ايراني است و زماني در سمرقند و بخارا كه جزو ايران بوده زيسته و از دنيا رفته، اما تا كنون براي شناساندن رودكي چه كاري شده است. متاسفانه فرهنگ و به دنبال آن زبان و ادبيات فارسي جزو فرعيات به شمار ميآيند. تا زماني كه سياستهاي فرهنگي ما چيز ديگري است، در زمينه ادبيات معاصر و كلاسيك كاري نميتوان كرد. در ايران نيز براي پاسداشت ادباي كلاسيك و معاصر بخصوص در دانشگاهها كاري صورت نميگيرد مگر آن كه دانشجويان به صورت خودجوش كاركنند و اين مظلوميت گريبانگير ماست.
حال بايد گفت براي همگرايي كشورهاي فارسيزبان بايد راههاي ورود و خروج به كشورهاي فارسيزبان همسايه آسانتر شود و بايد راههايي براي گرمي روابط گذشته بهدست بيايد.
در اين ميان «كامل احمدنژاد» از استادان دانشگاه زبان و ادبيات فارسي و نظاميشناس تصريح ميكند: « معتقدم زبان دري، فارسي و تاجيك يك زبان واحد و مشترك است و جداسازي اينها در طول زمان به لحاظ مناسبت سياسي بوده. بسياري از شاعران بزرگ فارسيزبان همچون نظامي، مولوي و رودكي به دليل اين جداسازي سياسي در كشورهاي ديگر هستند اما بايد پرسيد تا چه اندازه ما براي شناساندن آنها از طريق ايران در كشورهاي دنيا كار انجام دادهايم؟ »
وي در ادامه ميافزايد: « به طور مثال در تركيه مثنوي به 20 زبان زنده دنيا ترجمه و صادر و هر ساله براي مولوي جشن بزرگي گرفته ميشود كه اين جشن را همه به نام تركيه ميشناسند اما در ايران چه كاري صورت ميگيرد؟ نظامي در اشعار خود بارها به ايران اشاره كرده و ميگويد «همه عالم تن است و ايران دل»؛ اما راه تصاحب اين شاعران برگزاري همايش و كنگره است؟ در اين سالها استادان زبان و ادبيات فارسي و دانشگاهيان كارهايي انجام دادهاند اما اين كارها در كوچك بوده، ما در ايران آثار نظامي را به چاپ ميرسانيم اما آذربايجان عملكردش بهتر از ماست. در ايران كلي هزينه بابت كنگره و همايش خرج ميشود اما در خروجي اين هزينهها چيزي ديده نميشود.»
اين استاد دانشگاه ميافزايد: « بايد آثار بزرگ شاعران به شكلهاي مختلف و بصورت علمي براي ردههاي سني جامعه تنظيم و منتشر شود و بايد كودكانمان را با اين شاعران آشنا كنيم.»
احمدنژاد همچنين تصريح ميكند: «بايد به گونهاي عمل كرد كه ايران مهد صدور آثار ادبيات كلاسيك به كشورهاي ديگر شود و تا زماني كه در زمينه فرهنگي و ادبي وسعت نظر نداشته باشيم، اين امر محقق نخواهد شد.»
يادمان نرود رودكي، نظامي گنجهاي و مولوي ايراني بودهاند و نبايد گذاشت كار به جايي رسد كه كودكانمان آنها را به برچسب كشورهاي همسايه بشناسند، پس بهتر است به اشتراكاتمان بيشتر فكر كنيم كه يكي از مهمترين اشتراكاتمان زبان فارسي است.