با چه نگاهی نیازهای جوانان امروز را تصور کنیم؟
یک جامعهشناس با تاکید بر «واقعگرایی در ارتباط با جوانان» گفت: در این ارتباط باید شرایطی که جوانان در آن زندگی میکنند در نظر گرفته شود و نباید با آنچه که «تصورات ایدئولوژیک» نامید، نیازهای جوانان امروز تصور شود.
دکتر «کرامتالله راسخ» در گفتوگو با ایسنا، همچنین با بیان اینکه «نمی توان از جوانان امروزی، توقعات جوانان اوایل انقلاب را داشت» افزود: جوان امروزی فردگراتر از جوانان نسل انقلاب است؛ بنابراین برنامههای تدارکدیدهشده برای او باید پاسخگوی این نیاز باشد؛ در حالی که امکانات جوانان برای تفریح سالم بسیار کم است و سالنهای ورزشی، تفریحی و سرگرمی اندک و برای اقشار فرودست غیرقابل استفادهاند.
شهرسازی «جدید» امکان سرگرمی را از جوانان گرفته است
وی در ادامه با بیان این مطلب که «شهرسازی جدید نیز امکان پرداختن به سرگرمی در محله را از جوانان گرفته است» گفت: آپارتمانسازی بدون برنامه همان پیامدهایی را برای جوانان خواهد داشت که در کشورهای دیگر (همچون تشکیل باندهای بزهکاری) شاهد هستیم.
راسخ افزود: با این وجود، اوضاع به طور کامل ناامیدکننده نیست؛ زیرا خانوادههای ایرانی برای فرزندان خود از جان مایه میگذارند و کافیست دولت شرایط ابتدایی سرگرمی والدین در کنار فرزندان را با حداقل قیمت در اختیار آنها بگذارد؛ اما این کار تا زمانی که جوانان نمایندگی سیاسی در حوزه عمومی و سیاسی نداشته باشند، عملی نخواهد شد.
راسخ همچنین با اشاره به تاریخچه مقولهای به نام «اوقات فراغت» اظهار کرد: مقوله اوقات فراغت پیچیدهتر از آن است که به نظر می آید. این مفهوم ارتباط نزدیکی با تحول اجتماعی مدرن دارد. از قرن 17 به بعد به ویژه در قرن 18 به تدریج در جوامع فرانسه، انگلیس، آلمان و دیگر کشورهای غربی «پدیدهای» شکل گرفت که بعدها عنوان «حوزه عمومی» به آن داده شد.
وی در ادامه گفت: در آن زمان مردم و بویژه وابستگان طبقه متوسط و گاهی شماری از وابستگان اشراف در اوقات فراغت خود در قهوهخانهها، کلوپها و ... جمع میشدند و درباره مسائل گوناگون بحث میکردند. در آغاز، بحثها درباره ادبیات و آثار ادبی بود و به تدریج به حوزه سیاسی کشیده و زمینه برای شکلگیری افکار عمومی و به دنبال آن تشکیل نهادهای نمایندگی افکار عمومی از جمله احزاب و اتحادیههای گوناگون و محافلی که بعدها عنوان «جامعه مدنی» را گرفتند فراهم شد. مانند این تحولات اجتماعی در حوزه اقتصاد و سیاست هم تحقق پیدا کرد؛ بنابراین اوقات فراغت مسئلهای است که همواره در ارتباط با عصر مدرن مطرح شده و اوقات فراغت جوانان ارتباط نزدیکتری با این تحولات دارد.
این جامعهشناس در ادامه تصریح کرد: تحولات اجتماعی، سیاسی و به ویژه اقتصادی سبب شد تا در اواخر قرن 19 و به ویژه در قرن 20 دورهای در زندگی بشر شکل بگیرد که به آن عنوان دوره «جوانی» داده شد. بشر تا دو قرن پیش تصور دیگری از جوانی داشت. انسان در بسیاری از جوامع ناگهان از دوران کودکی وارد دنیای بزرگسالان میشد. این ورود همواره با مراسمی همراه بود، که عنوان «مراسم تشرف» داشت. به عنوان نمونه در جوامع سامی این برش از کودکی و ورود به بزرگسالی با جشن ختنه متمایز میشد.
راسخ افزود: وقتی جوامع مدرن صنعتی شدند و آموزش قبل از ورود به دنیای حرفه و شغل اهمیت پیدا کرد، دوران جوانی که در بیشتر موارد صرف آموزش میشد، اهمیت اجتماعی یافت. از سوی دیگر دولت مدرن که عنوان دولت ملی یا دولت - ملت به خود گرفته است، دولت برنامهریز نیز هست و برای تمام اقشار اجتماع برنامهریزی میکند و طبیعی است که این برنامهریزی، جوانان را نیز شامل شود؛ اما مسئله این است که جوانان فقط موضوع برنامهریزی دولت مدرن نیستند، بلکه قربانیان آن نیز هستند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه «در قرن بیستم فرایند دولتسازی در برخی کشورها با مشکل همراه و زمینه برای شکلگیری ایدئولوژیها فراهم شد» افزود: این فرایند بهویژه در کشورهایی مشاهده شد که از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در سطح مناسب ورود به عصر صنعتی شدن نبودند و به دلایل گوناگون از کاروان به اصطلاح «پیشرفت» عقب مانده بودند و اکنون تلاش میکردند این عقبافتادگی را با پیمودن راههای میانبر جبران کنند. آلمان نمونه بارز این مسیر توسعه در اروپای غربی بود که در سال 1918 نخست انقلاب «دموکراتیک» و 15 سال بعد در سال 1933 «انقلاب فاشیستی» در آن رخ داد. انقلابهای مشابه، بهویژه در نیمه دوم قرن بیستم، در کشورهای غیراروپایی در آسیا، قاره امریکا و آفریقا هم تحقق پیدا کردند.
این جامعهشناس افزود: در این میان جوانان و اوقات فراغت آنها یکی از موضوعهای با اهمیت برای هر دو گروه کشورها بود و آنان در کشورهای صنعتی بخش مهم مصرفکنندگان کالاهایی شدند که صرفاً به این منظور تولید میشدند؛ چنانکه امروزه صنعت اوقات فراغت یکی از مهمترین بخشهای صنعتی در بسیاری از کشورهای دنیاست. جوانان و اوقات فراغت آنها در کشورهایی که از مسیر «انقلابی» در راه صنعتی شدن قرار گرفتند، از دیدگاه بسیج سیاسی نیز از اهمیت برخوردار است.
راسخ در ادامه با بیان اینکه «با فروکش کردن گفتمان «انقلاب» در چند دهه گذشته، کارکرد سیاسی جوانان و اوقات فراغت اهمیت خود را از دست داده است» اظهار کرد: در این مقطع به عکس، اهمیت جوانان به عنوان مصرفکننده کالا افزایش یافته و صنعت اوقات فراغت جوانان بخش غیرقابل چشمپوشی از صنایع در بسیاری از کشورهای دنیا شده؛ البته این شرایط علل و پیامدههایی دارد.
وی همچنین تصریح کرد: پیشرفت صنایع الکترونیک و افزایش رفاه نسبی در بیشتر کشورهای دنیا و بهویژه کاهش زاد و ولد و بُعد خانواده از مهمترین دلایلی هستند که سبب شدهاند تا خانوادهها بتوانند پول بیشتری صرف سرگرمی جوانان خود کنند. صنایع اوقات فراغت نیز با «نوآوری» و تولید کالاهای جذاب و متنوع با عمر کوتاه تلاش دارند بیشترین سود را در این شرایط کسب کند و این عوامل دست به دست هم دادهاند تا جوانان قربانی شدیدترین تلاشها برای کسب سود باشند.
این جامعهشناس درباره اوقات فراغت جوانان در ایران هم گفت: انقلاب اسلامی مانند سایر انقلابها به اهمیت جوانان در پیشبرد اهداف خود واقف است. جوانان در رویدادهای بعد از پیروزی انقلاب (تسخیر سفارت آمریکا، جنگ تحمیلی و....) نقش تعیین کنندهای داشتند، ولی رابطه انقلاب با جوانان به مرور زمان در همان مسیری قرار گرفت که ما در انقلابهای دیگر شاهد آن بودهایم. انقلاب «در مسیر تحول از جنبش به نهاد» قرار گرفت و جوانان انقلابی ساعتهای اول به «کارگزاران» نظام تحول پیدا کردند؛ به عبارتی امروزه نه نظام خواهان «جوانان انقلابی» به آن مفهوم (انقلاب به معنای موجود در دایرهالمعارف واژگان سیاسی) است و نه جوانان در شرایط نهادسازی از محرکهای انقلابی برخوردارند؛ بنابراین ما در ارتباط با جوانان با مسائلی درگیر هستیم که نمونه آنها در دیگر جوامع صنعتی و در حال توسعه هم دیده میشود.
راسخ در پایان اظهار کرد: البته پذیرش این واقعیت برای بسیاری از مسئولان انقلابی نظام با توجه به دیدگاه برخی از آنها از انقلاب دشوار است، به ویژه برای بخشهایی که هنوز تحت تأثیر ایدئولوژی انقلابی قرار دارند. آنها در شرایط غیرانقلابی انتظار انقلابیبودن از جوانان دارند و با این پیشفرض ذهنی برای جوانان برنامه میریزند؛ بنابراین طبیعی است که برنامه آنها با موفقیت همراه نباشد. حتی این امکان هست که به جای آن که آنها جوانان را به «راه راست» هدایت کنند این قشر را «گمراه» کنند.