دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 29 Apr 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰ / ۰۷:۰۴
کد مطلب: 8423
۰

راز ناميرايي غزل فارسي

در ميان سير کثير ادبيات جهاني که شامل فرهنگ ها و سنن ادبي ملل مختلف جهان در طول ازمنه و ادوار متناوب تا به امروز مي شود ، ادبيات فارسي يکي از مهم ترين و حرف براي گفتن دار ترين ادبيات جهان کلاسيک بوده است و مي شود گفت ادبيات ما آن چنان غني بوده که شاعراني چون مولانا، سعدي، خيام، حافظ و... امروز هم حتي از شهرتي جهاني برخوردارند و به نسبت در دنيا در بين اهالي شعر و ادبيات اقوام و فرهنگ هاي مختلف، شناخته شده و مشهور بوده و نام درخشاني ميان نام هاي سرشناس براي خود دست و پا کرده اند! در اين ميان مي شود به اشتهار و آوازه دو شاعر ايراني در سطوح بين المللي اشاره کرد که گوي سبقت را از هم آلان و همکاران خود ربوده و شهره عام و خاص گشته اند و آن دو نفر ، خيام و مولوي هستند که حتي بسيار فراتر از سعدي و حافظ و صائب و ديگران صاحب نام و آوازه هستند و آثارشان به زبان هاي مختلف ترجمه شده و حتي در دانشگاه هاي معتبر به عنوان منابع و ماخذ درسي مورد استفاده قرار مي گيرند. اما در اين مقاله قصد ندارم تا به مقايسه اين معروفيت و محبوبيت ها بپردازم هر چند اين نيز خود موضوعي ست مهم و در خور دقت و توجه که مي تواند موضوع يکي از مقالات بنده در آينده اي نزديک باشد. نمي دانم تا به حال آيا به راز و رمز ناميرايي و زندگي جاويد قالب غزل فارسي انديشيده ايد يا نه!؟ اصولا هر قالبي و سبکي از هنر و شعر، به مرور زمان رسميت خود را از دست مي دهد يا به کلي ميدان خالي مي کند يا با رنگ و شکل و شمايلي جديد عرض اندام مي کند اما قالب غزل فارسي در طول زندگي هزار و اندي ساله خود، با کمترين ميزان تغيير و تحول چه در فرم بيروني و قالب ساختاري و چه در فرم کانسپتي و مضموني خود، همچنان پيشتازي مي کند و با وجود گرد و خاک هاي کم فروغي که برخي دوستان نيز در اين خصوص با اين استدلال که غزل کارآيي سابق خود را از دست داده است و در عصر و شرايط کنوني محل چنداني از اعراب ندارد و از اين دست فرمايشات! هنوز هم کارآيي دارد و شايد بيش از گذشته پر فروغ و تابناک خود، مي تازد و قله هاي مضمون و شعور را يکي پس از ديگري فتح مي کند! البته من نيز معتقدم که هر قالب و سبکي بايد با شرايط و اقتضائات هر دوره و زماني ، به روز شود و از قافله عقب نيفتد تا به سنتي بودن صرف و اتمام تاريخ مصرف براي روزگار جديدش متهم نگردد. البته در اين ميان حرف و حديث زياد است اما به عقيده راقم اين سطور، منطقي ترين و حسابي ترين حرف صد سال اخير را نيما زده است. البته اين موضوع مهم هم نبايد از نظر دور باشد که غزل معاصر ما بسيارها بسيار با غزل رايج سنتي توفير پيدا کرده است. اساسا پس از انقلاب ادبي نيما، شعر در زبان فارسي دچار تحول و دگرديسي بي سابقه اي شد. شعر کلاسيک ايران سه رکن اساسي دارد:
الف) قالب و صورت شعر ،  ب) زبان ادبي که مختص شعر است و واژگان به خصوصي را جواز حضور در اين عرصه داده است،  ج) معناپذيري ، اصلي از پيش تعيين شده و انحصاري که شعر ملزم به تنفس در هواي آن مي باشد! کار بزرگ نيما اين بود که تحقق اين سه پايه کلاسيک شعر کهن را تابع حضور و رخ داد شعر کرد، نه اين که شعر را مقيد و زنجيري اين سه پايه نمايد . نيما خواننده را هم در فرآيند ارتباطي شعر دخيل کرد. از همين اصل مي توان  گريزي زد به اصل "مرگ مولف" که در ادبيات قرن معاصر در جهان مطرح گرديد . از غزل سرايان نامي امروز که به مطلوب ترين شکل، تئوري هاي نيما را در غزل به کار بست مي توان حسين منزوي را نام برد که پدر غزل نو نام گرفته است . منزوي به احيا و هماهنگ  ساختن قالب غزل با چارچوب مدرن کمک شاياني کرد و خواسته يا ناخواسته نسل غزل امروز را مديون تلاش هاي بي وقفه خود در عرصه غزل نمود. امروزه کمتر غزل موفقي را مي توان سراغ گرفت که از شعر منزوي تاثير نگرفته باشد. اولين موضوعي که ممکن است در مورد غزل در اين سال ها به ذهن اهالي شعر و ادب خطور نمايد بحث تجويز يا عدم تجويز اين قالب در اين برهه از تاريخ است که به سر مي بريم که آيا اين قالب سنتي با چارچوب مشخص و محدود خود مي تواند پاسخ گوي نيازها و دغدغه هاي انسان امروز باشد؟ اگر در عصر پست مدرن اکنون که وجهه بارزي يافته است دقيق شويم ، نتيجه اش در باب شعر امروز اين خواهد بود که صرف کلاسيک بودن يک قالب نمي تواند نشان از ضعف و ناتواني آن در پاسخ گويي و ارضاي سلايق ادبي روز مخاطبان باشد . چه ، آن چه اهميت دارد پيام و سخني است که در هر قالب و ظرفي ارائه مي شود. از سويي، من يک جنبه طلايي اعجاز در غزل - اين قالب بسته و يکنواخت - مي بينم که هرگز در انحصار چارچوب بسته تعريف شده کلاسيک خود نمي ماند و با جاذبه اي جبلي و نامکشوف  که دارد به فراخور و تناسب موقعيت هاي مکاني و زماني موجود موجب التذاذ مي گردد.
و بدين سان با اتکا به همين جنبه طلايي اعجاز است که غزل توانسته است با هر عصر و زماني با زبان و مقتضيات همان عصر و زمان سخن بگويد و خود را همسان و هم شکل نشان دهد و عقيده من اين است که اين قالب هرگز در هيچ عصر و دوره و زمانه اي قالب و ميدان تهي نخواهد کرد و هم چنان به پيشتازي خود در اين عرصه ادامه خواهد داد و اين بيت منزوي را در اين فرهمندي و شکوه اين قالب دريايي که چون سيلي خروشان دنياهاي مضمون و ناگفته هايي بکر در دل خود غليان و جريان داده است را نثارش مي کنم که :
تو! از معابد مشرق زمين عظيم تري
کنون شکوه تو و بهت من تماشايي ست     نويسنده : سالار عبدي- مردمسالاري
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

توصیه‌های سازمان ملل متحد به مناسبت هفته جهانی روانشناس
بهترین نوع جدایی از روان‌درمانگر چیست؟
چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
از آدمهای حسود؛ متنفر نباشید، دلیل حسادت آنها این است که فکر می کنند شما از آنها بهتر هستید... پائولو کوئلیو