شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ / ۱۰:۰۵
کد مطلب: 22972
۱

از خواستگاري در پارک تا طلاق در دادگاه

از خواستگاري در پارک تا طلاق در دادگاه
فقط طلاق مي خواهم

زن در حالي که براي چندمين بار به شوهرش نگاه مي کند و از ازدواج با او پشيمان به نظر مي رسد به قاضي مي گويد: آقاي قاضي من در خواست طلاق دارم. چون همسرم براي تشکيل زندگي مستقل اقدامي نمي کند. من از زندگي در دوران عقد خسته شده ام و ديگر نمي توانم چنين وضعيتي را تحمل کنم. تفکرات و باورهاي ما يک دنيا از هم فاصله دارد و اصلاً درک متقابل نداريم من باز هم تکرار مي کنم، فقط طلاق مي خواهم آقاي قاضي.

 

کم کم به او علاقه مند شدم

قاضي زن را دعوت به آرامش مي کند و از او مي خواهد که دلايل منطقي تري براي دادگاه ارائه کند. زن در حالي که برافروخته شده و گويي همه خاطرات چند سال زندگي اش را جلوي چشمانش مي بيند، ادامه مي دهد: ماجراي ازدواج من و شوهرم از 4 سال پيش شروع شد. زماني که من و شوهرم هر 2 در يک دانشگاه دانشجو بوديم. يک روز بعد از کلاس مشترک‌مان، همسرم از من خواست که چند لحظه اي در پارک نزديک دانشگاه با من صحبت کند.
من اول هول شدم و گفتم همان جا حرفش را بگويد اما او گفت که مي خواهد حرف مهمي بزند و بهتر است در جمع دوستانم نباشم. من هم قبول کردم. بعد از اين که چند لحظه در پارک منتظر بودم، آمد و بدون مقدمه از من خواستگاري کرد. من شوکه شدم و بدون هيچ جوابي به خانه مان رفتم. بعد از گذشت چند روز، دوباره او را ديدم و او با حرکاتش جوري وانمود مي کرد که بر درخواستش اصرار دارد. من هم کم کم به او علاقه مند شدم و چند ماهي بدون اطلاع خانواده ها با هم دوست بوديم تا اين که او تصميم گرفت به خواستگاري من بيايد.

 

با مخالفت خانواده ها ازدواج کرديم

زن در حالي که از گوشه چشمانش اشک جاري مي شود، ادامه مي دهد: همسرم در آن زمان دانشجو بود و کار هم نداشت. او از خانواده اش که شهرستاني بودند، خواسته بود که به شهر ما بيايند و از من خواستگاري کنند. ظاهرا خانواده اش خيلي راضي به اين ازدواج نبودند ولي با اصرارهاي همسرم قبول کرده بودند. خانواده من هم بعد از تحقيق درباره همسرم، به دليل اين که همسرم شغل نداشت مخالف ازدواج ما بودند ولي من دليل آن ها را منطقي نمي دانستم و قبول نمي کردم. باور کنيد آن قدر عاشقش بودم که حاضر بودم بدون پول هم با او زندگي کنم. بالاخره با مخالفت خانواده ها و اصرار خودمان با هم ازدواج کرديم. روزهاي اول زندگي مان بسيار شيرين بود...

 

من به شهرستان نمي روم

قاضي از زن مي خواهد که از بحث منحرف نشود و دلايل درخواست طلاقش را بگويد و زن ادامه مي دهد: الان از زمان عقد ما 4 سال مي گذرد و شوهرم راضي نمي شود که زندگي مستقل را شروع کنيم. قرارمان اين بود که بعد از پايان تحصيلات شوهرم، او دنبال کار برود ولي نرفت.

دليلش هم اين است که حاضر نيست در شهرمحل سکونت ما خانه اجاره کند و از من مي خواهد که به شهرستان بروم.

 

قبل از ازدواج درباره محل سکونت صحبت نکرديم

قاضي از مرد مي خواهد که توضيحاتش را در اين باره به دادگاه بگويد ، مرد صحبت هاي خود را اين طور شروع مي کند: همسرم در زمان ازدواج، مي دانست که من دانشجو هستم و کار ندارم. خانواده من در شهرستان زندگي مي کنند و مشخص بود که من و همسرم بايد در آينده، در شهرستان زندگي مي کنيم. هرچند قبل از عقد، در اين باره صحبتي نشد ولي به نظر من طبيعي و مشخص است که براي شروع زندگي مشترک مان همسرم بايد به شهرستان بيايد. آقاي قاضي، من در حال حاضر دنبال کار هستم ولي کار مناسبي پيدا نمي کنم.

 

از تفاوت رسوم خسته شدم

مرد ادامه مي دهد: همسرم سر سازگاري با من ندارد وگرنه راضي مي شد که حداقل چند سال با من به شهرستان بيايد تا زندگي مان را شروع کنيم. البته آقاي قاضي من از يک مشکل ديگر هم خسته شده ام و آن رسم و رسومات متفاوت ماست. سر هر مسئله اي با هم تفاوت فرهنگي داريم. از مراسم تولد گرفته تا خريد جهيزيه مثلاً براي خريد جهيزيه در شهرستان ما رسومي است که در نظر خانواده همسرم ناپسند است و گاهي آن را توهين آميز مي دانند. آقاي قاضي اگر همسرم شرايط من را در زمان عقد قبول کرده است، الان نبايد درخواست طلاق بدهد.

 

به اين مسائل فکر نکرده ام

قاضي از زن مي پرسد که با آگاهي از شرايط همسرش با او ازدواج کرده است يا نه که زن پاسخ مي دهد: مي دانستم که کار ندارد و دانشجو است ولي در جلسات خواستگاري، بحثي درباره جايي که مي خواهيم زندگي مان را ادامه دهيم، نشده بود. من در آن روزها اصلا به چنين مسائلي فکر نمي کردم. اين که همسرم مي گويد از اين همه تفاوت رسوم خسته شده است، براي من هم بوده است. آقاي قاضي ما با هم تفاهم نداريم، لطفا به ما کمک کنيد از هم جدا شويم.

قاضي در حالي که مشغول نوشتن صورتجلسه دادگاه مي شود، از زن و مرد مي خواهد که منتظر راي دادگاه باشند...

 

و باز هم طريقه آشنايي!

گزارشي که خوانديد بازخواني روايت واقعي از زندگي زوج جواني است که مشکلات زندگي، آن ها را به دادگاه خانواده کشانده است، همان طور که اشاره شد طريقه آشنايي اين زوج با دوستي و گفت وگوهايي بدون اطلاع خانواده ها انجام شده و رفته رفته مشکلات ديگري در زندگي آن ها به وجود آورده است. درباره آسيب هاي اين نوع دوستي ها تاکنون مطالب زيادي منتشر کرده ايم، در ادامه به بررسي مشکلات ديگر اين زوج به خصوص توجه نکردن به تفاوت هاي فرهنگي مي پردازيم.

 

ازدواج با نزديک ترين فرد از لحاظ فرهنگي

محمدرضا نوربخش، کارشناس و مشاور خانواده معتقد است که دختر و پسرها قبل از ازدواج بايد تلاش کنند که نزديک ترين افراد به انديشه هاي مذهبي و فرهنگي خود و خانواده شان را براي ادامه زندگي انتخاب کنند. وقتي دختر و پسري مي خواهند با هم ازدواج کنند بايد از لحاظ ايماني و فرهنگي هم کفو باشند وگرنه با مشکلات بسياري روبه رو خواهند شد. حتي گاهي اوقات رسم و رسومات مردم دو شهرستان در بعضي از مسائل باهم تفاوت هاي چشمگيري دارند که اگر زوجين نتوانند به عقايد هم احترام بگذارند و تفکرات يکديگر را بپذيرند به طور قطع با مشکل مواجه مي شوند.

 

حل بسياري از مشکلات با مذاکره

اين کارشناس خانواده در گفت و گو با خراسان ادامه مي دهد: متاسفانه بعضي زوج ها يکي از مهارت هاي اساسي ازدواج به نام مذاکره را فرا نگرفته اند. يعني نمي توانند چند دقيقه کنار هم بنشينند و با هم صحبت کنند. معمولا اين زن و شوهرها، به جاي اين که با هم صحبت کنند، تلاش مي کنند که نظر و ديدگاه خودشان را به طرف مقابل تحميل کنند.

بهتر است زوج ها فضايي را براي صحبت کردن فراهم کنند تا هر کدام بتوانند به راحتي ديدگاه و نظرشان را بيان کنند و هر دو بايد به صحبت هاي هم فعالانه گوش کنند. متاسفانه اگر مرد يا زن بخواهد که حرف فقط حرف خودش باشد، به بن بست خواهند رسيد و نمي توانند صحبت هايشان را جمع بندي کنند. به نظر من اگر زن و شوهري توان مذاکره صحيح و منطقي را داشته باشند، مي توانند بسياري از مشکلات شان را حل کنند.

 

پيش نيازهاي ازدواج را فراهم کنيد

اين کارشناس خانواده در پايان گفت: اگر دختر يا پسري بلوغ کاملي نداشته باشند و بدون داشتن پيش نيازها و شرايط لازم براي ازدواج، تشکيل زندگي بدهند، به احتمال زياد ازدواج شان سرانجامي نخواهد داشت. ازدواج شرايط دارد و اگر دختر يا پسري شرايط لازم را نداشته باشند، به احتمال زياد ازدواج با شکست مواجه خواهد شد.

 
مجيد حسين زاده/ خراسان
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
قلب فقط کارش خونرسانی نیست؛ رزق و روزیتون رو هم میرسونه! خوش قلب باشید