پرسش نامه رفتارهای مقابله ای کودکان (CCBQ)
اشاره
مهارت مقابلهای Coping به فعالیتها و شناختهایی اطلاق میشود که کنترلکننده شرایط پراسترساند و همراه با رشد کودکان و نوجوانان، ضمن تغییر، اختصاصیتر میشوند (اسکینر، و زیمر، 2007؛ به نقل از فلاحی، کافی ماسوله، خسرو جاوید، کریمیلیچاهی، و اسکندری، 1396).
مهارت مقابلهای Coping به فعالیتها و شناختهایی اطلاق میشود که کنترلکننده شرایط پراسترساند و همراه با رشد کودکان و نوجوانان، ضمن تغییر، اختصاصیتر میشوند (اسکینر، و زیمر، 2007؛ به نقل از فلاحی، کافی ماسوله، خسرو جاوید، کریمیلیچاهی، و اسکندری، 1396).
از دیدگاه لازاروس و فولکمن (1984) مقابله عبارت است از تلاشهای فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبهرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته میشود.
تدابیر مقابلهای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبهرو شدن فرد با رویداد استرسزا به کار گرفته میشوند. در حالی که منابع مقابلهای ویژگیهای خود شخص هستند که قبل از وقوع استرس وجود دارند؛ مانند برخورداری از عزتنفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبکهای شناختی، منبع کنترل، خوداثربخشی و توانایی حل مسئله (وفایی بوربور، 1378).
انواع مقابله
به طور کلی در برخورد با وضعیتهای استرس زا دو نوع مقابله از طرف افراد به کار گرفته میشود:
1- مقابلههای کارآمد
2- مقابلههای ناکارآمد
آنچه تحت عنوان مهارتهای مقابلهای کارآمد مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است.
مقابلههای ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ۱۹۹۷ ترجمه سید محمدی ۱۳۷۶).
به طور کلی در برخورد با وضعیتهای استرس زا دو نوع مقابله از طرف افراد به کار گرفته میشود:
1- مقابلههای کارآمد
2- مقابلههای ناکارآمد
آنچه تحت عنوان مهارتهای مقابلهای کارآمد مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه طراحی و به اجرا درمی آید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای از سرگذراندن موفقیت آمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است.
مقابلههای ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیدهتر شدن وضعیت منجر میشوند، لذا نمی توان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد، گرچه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل اعتیاد و عوارض شوم آن بپردازد (ریو ۱۹۹۷ ترجمه سید محمدی ۱۳۷۶).
از جمله امور مهم در این رابطه، ارزیابی فرد از تواناییهای خودش برای رویارویی با مسئله است.
این ارزیابیها ممکن است مطابق با واقعیت و تواناییهای واقعی فرد باشد و یا مطابق با واقعیت و تواناییهای او نباشد ولی هر چه هست، برداشتهای فرد از تواناییها و قابلیتهایش تعیینکننده اصلی برای مقابله با دشواریهاست. اگر فرد احساس ناتوانی کند، با وجود همه مهارتهایی که آموخته است نخواهد توانست از عهده مشکل برآید.
ارزیابی افراد از توانایی خود برای رویارویی با مسائل طی سه مرحله شکل میگیرد که در شکل دادن به رفتارهای مقابلهای خیلی مؤثر است:
1. در این مرحله، فرد موقعیت پیشبینی کننده استرس و تهدید را ارزیابی میکند؛ مثلاً از خود میپرسد که آیا موقعیت تهدیدکننده است یا خیر.
2. در این مرحله، فرد توانایی خود برای انجام دادن کاری در ارتباط با موقعیت استرسزا را ارزیابی میکند؛ مثلاً از خود میپرسد که برای حل مسئله پیش آمده چه میتوان کرد.
3. در مرحله سوم فرد به ارزیابی مجدد موقعیت میپردازد که آیا قضاوت او از موقعیت یا منابع موجود برای رویارویی درست بوده است یا نه. او رفتارهای خود را بر این اساس تعدیل و بازسازی میکند (دافعی، 1376).
*انواع مقابلههای کارآمد
مقابلههای مؤثر و کارآمد که ما را در برابر استرسها و شرایط دشوار یاری میدهند به دو دسته تقسیم میشوند:
مقابله متمرکز بر مسئله
مقابلههای متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد میباشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام میشود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاشهای فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط میشود.(پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
هیچ کس بدون کوشش نمیتواند به چیزی دست یابد. تصمیم گیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوتها متأسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمدهاند تحت تأثیر قرار میگیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربهای موفقیت آمیز در تأثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که میتواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله برنمی آید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران میدانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمی دهد (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
کامپاز و همکاران (۱۹۸۸) در پژوهشی که در زمینه چگونگی رویارویی نوجوانان با تنشها انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افراد در موقعیتهایی که از روش متمرکز بر مسئله استفاده میکنند کنترل بیشتری بر آن موقعیتها دارند. آنها خاطر نشان کردند که نوجوانان در رویارویی با رویدادهای تنشزای تحصیلی بیشتر از روش متمرکز بر مسئله استفاده میکنند، چون فکر میکنند این تنشها بیشتر قابل کنترل هستند و بر عکس در رویدادهای تنشزای اجتماعی به این دلیل که کمتر قابل کنترل هستند عمدتاً روش متمرکز بر هیجان به کار گرفته میشود.
در پژوهشی که والینگ و مارتینک (۱۹۹۵) انجام دادهاند نتیجه گرفتند افرادی که دچار استیصال میشوند در فعالیتهای بدنی و تحصیلی خود کنترل کمتری بر موقعیت دارند. آنها اضافه کردند دانش آموزانی که احساس میکنند بر موقعیت تسلط دارند میتوانند پیامدهای عملکرد خودشان را نیز کنترل کنند و در برابر فعالیتهایی که یادگیری آنها مشکل است از روشهای حل مسئله استفاده میکنند (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
بر اساس بررسیهای انجام گرفته روشهای مقابلهای متمرکز بر مسئله در موقعیتهای قابل کنترل مؤثرتر هستند. در صورتی که برای موقعیتهای غیرقابل کنترل (مرگ یکی از عزیزان) عمدتاً مقابله متمرکز بر هیجان مناسبتر است (دافعی ۱۳۷۶). در مقابله متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار میگیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره مینماییم:
مقابله متمرکز بر مسئله
مقابلههای متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکردهای مستقیم فکری و رفتاری فرد میباشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام میشود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاشهای فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط میشود.(پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
هیچ کس بدون کوشش نمیتواند به چیزی دست یابد. تصمیم گیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوتها متأسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمدهاند تحت تأثیر قرار میگیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربهای موفقیت آمیز در تأثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که میتواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله برنمی آید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران میدانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمی دهد (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
کامپاز و همکاران (۱۹۸۸) در پژوهشی که در زمینه چگونگی رویارویی نوجوانان با تنشها انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افراد در موقعیتهایی که از روش متمرکز بر مسئله استفاده میکنند کنترل بیشتری بر آن موقعیتها دارند. آنها خاطر نشان کردند که نوجوانان در رویارویی با رویدادهای تنشزای تحصیلی بیشتر از روش متمرکز بر مسئله استفاده میکنند، چون فکر میکنند این تنشها بیشتر قابل کنترل هستند و بر عکس در رویدادهای تنشزای اجتماعی به این دلیل که کمتر قابل کنترل هستند عمدتاً روش متمرکز بر هیجان به کار گرفته میشود.
در پژوهشی که والینگ و مارتینک (۱۹۹۵) انجام دادهاند نتیجه گرفتند افرادی که دچار استیصال میشوند در فعالیتهای بدنی و تحصیلی خود کنترل کمتری بر موقعیت دارند. آنها اضافه کردند دانش آموزانی که احساس میکنند بر موقعیت تسلط دارند میتوانند پیامدهای عملکرد خودشان را نیز کنترل کنند و در برابر فعالیتهایی که یادگیری آنها مشکل است از روشهای حل مسئله استفاده میکنند (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
بر اساس بررسیهای انجام گرفته روشهای مقابلهای متمرکز بر مسئله در موقعیتهای قابل کنترل مؤثرتر هستند. در صورتی که برای موقعیتهای غیرقابل کنترل (مرگ یکی از عزیزان) عمدتاً مقابله متمرکز بر هیجان مناسبتر است (دافعی ۱۳۷۶). در مقابله متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار میگیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره مینماییم:
در مقابله متمرکز بر مسئله افراد تدابیری را به کار میگیرند که به چند مورد از این تدابیر اشاره مینماییم:
مقابله فعال: فرآیندی است که شخص در طی آن به طور فعالانه برای تغییر منبع فشار روانی تلاش میکند.
مقابله مبتنی بر برنامهریزی: در این نوع مقابله فرد برای کنترل و حل مشکل با تکیه بر فکر و اندیشه خود به ارزیابی راه حلهای مختلف میپردازد و بعد از آن با انتخاب بهترین شیوه به حل مسئله اقدام میکند.
مقابله بردبارانه: عبارت است از خویشتنداری و اجتناب از فعالیتهای ناپختهای که منجر به پیچیدهتر شدن مسئله و ایجاد اخلال در روند حل مسئله میشود.
مقابله جستجوی حمایت اجتماعی کارآمد: هنگامی که فرد خود را برای حل مسئله ناتوان میبیند به راحتی از کمکهای یاورانه افراد دیگر استفاده میکند، این کمک به تناسب نیاز و نوع مشکل میتواند کسب اطلاعات از طریق خدمات راهنمایی، مشاوره و جذب امکانات مادی یا معنوی از دیگران باشد.
این مقابله شامل کلیه فعالیتها یا افکاری میشود که فرد به منظور کنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشی از شرایط فشارزا به کار میگیرد، این مقابلهها عبارتند از:
مقابله مبتنی بر جستجوی حمایت عاطفی: تلاشهای فرد برای به دست آوردن حمایت اخلاقی، همدلی، همدردی و جو تفاهم و احساس درک شدن توسط دیگران را شامل میشود.
مقابله مبتنی بر تفسیر مجدد مثبت: ارزیابی مثبت از حوادث و موقعیتها که مبتنی بر نگرش خوشبینانه به رویدادهای زندگی است، این مقابله بیشتر برای اداره و کنترل عواطف و آشفتگی روان به کار میرود تا مربوط به منبع استرس باشد (لازاروس و فولکمن(۱۹۸۴).
مقابله مبتنی بر مذهب: در این مقابله فرد برای رهایی از ناراحتیهای خود به انجام اعمال مذهبی مثل دعا و نیایش، توکل و توسل به خداوند و معصومین(ع) روی میآورد.
یافتههای پژوهش مک کری و کتسا نشان میدهد که این نوع مقابله برای همه مردم مفید واقع میشود زیرا هم به عنوان منبع حمایت عاطفی و هم وسیلهای برای تغییر مثبت عمل میکند و لذا مقابلههای بعدی را تسهیل میکند.
مقابله مبتنی بر پذیرش: عبارت از یک پاسخ مقابلهای کنشی است که در آن شخص واقعیت شرایط فشارزا را میپذیرد. این امر در شرایطی که منبع فشار قابل تغییر نیست (فوت یکی از عزیزان) مهم و مؤثر است (کارور و همکاران به نقل از علیمحمدی ۱۳۷۱).
2. مقابلههای ناکارآمد و غیرمفید
مجموعهای از شیوههای مقابلهای را دربرمی گیرد که اگر چه برای تغییر منبع فشارها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشارزا به کار گرفته میشوند ولی متأسفانه این شیوه وضع را بدتر میکنند و لذا نمیتوان از این عوامل مقابلهای به مهارت مقابلهای تعبیر نمود، این مقابلهها عبارتند از:
پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوهای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده میباشد. این افکار نوعاً با عبارتی از قبیل: اگر فقط ... یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که ... شروع میشود. گاهی اوقات این افکار به شکل آنچه باید اتفاق میافتاد، اگر فقط... یک روش مقابلهای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است، زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزوها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت چهره خود را نمایان خواهد کرد. در این حالت زمان و فرصتی که میتوانست برای یافتن راههای جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر میرود.
استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرسها و بحرانها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکنهای خواب آور و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده میکند. استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراً به این عوامل افزوده شده و با نامهای مختلف به بازار وارد میشود مانند اکستازی خطرات زیادی را به همراه میآورد و ضمن مشکلتر کردن روند بازسازی روانی اکثراً خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده میشوند، مثلاً الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتنداری میشود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی میآورد. استفاده نادرست از مواد بر فرایندهای ذهنی ما هم که قبلاً توسط استرس و هیجان شدید بیکفایت شده است به طور جانبی اثر میگذارد و تواناییهایی مانند قضاوت، برنامهریزی، استدلال و تمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف میبیند (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانهای به موارد منفی مشکل تأکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی میکند (پی ستین، مییر ،۱۹۸۹ ترجمه علیمحمدی ۱۳۷۱).
رفتارهای تکانشی: به شیوه خاصی از مقابله اطلاق میشود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراً دست به اقدام و عمل میزند و نوعاً منجر به بدتر شدن وضعیت میشود.
عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول میکند و به این وسیله سعی میکند به مسئله فکر نکند، مثلاً سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن و یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم (لازاروس و فولکمن ،۱۹۸۴ به نقل از علیمحمدی ۱۳۷۱).
مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونهای برخورد میکند که انگار مسئلهای روی نداده است. انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مسئله میافزاید و مانع مقابله مؤثر بعدی میشود (ماتیوز و همکاران ۱۹۸۳ به نقل از ابراهیمی ۱۳۷۱).
پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوهای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده میباشد. این افکار نوعاً با عبارتی از قبیل: اگر فقط ... یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که ... شروع میشود. گاهی اوقات این افکار به شکل آنچه باید اتفاق میافتاد، اگر فقط... یک روش مقابلهای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است، زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزوها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت چهره خود را نمایان خواهد کرد. در این حالت زمان و فرصتی که میتوانست برای یافتن راههای جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر میرود.
استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرسها و بحرانها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکنهای خواب آور و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده میکند. استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراً به این عوامل افزوده شده و با نامهای مختلف به بازار وارد میشود مانند اکستازی خطرات زیادی را به همراه میآورد و ضمن مشکلتر کردن روند بازسازی روانی اکثراً خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده میشوند، مثلاً الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتنداری میشود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی میآورد. استفاده نادرست از مواد بر فرایندهای ذهنی ما هم که قبلاً توسط استرس و هیجان شدید بیکفایت شده است به طور جانبی اثر میگذارد و تواناییهایی مانند قضاوت، برنامهریزی، استدلال و تمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف میبیند (پاری ۱۹۹۱ ترجمه مقدسی ۱۳۷۵).
تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانهای به موارد منفی مشکل تأکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی میکند (پی ستین، مییر ،۱۹۸۹ ترجمه علیمحمدی ۱۳۷۱).
رفتارهای تکانشی: به شیوه خاصی از مقابله اطلاق میشود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراً دست به اقدام و عمل میزند و نوعاً منجر به بدتر شدن وضعیت میشود.
عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول میکند و به این وسیله سعی میکند به مسئله فکر نکند، مثلاً سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن و یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم (لازاروس و فولکمن ،۱۹۸۴ به نقل از علیمحمدی ۱۳۷۱).
مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونهای برخورد میکند که انگار مسئلهای روی نداده است. انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مسئله میافزاید و مانع مقابله مؤثر بعدی میشود (ماتیوز و همکاران ۱۹۸۳ به نقل از ابراهیمی ۱۳۷۱).
پرسشنامه رفتارهای مقابلهای کودکان
هرناندز(2008) پرسشنامه رفتارهای مقابلهای کودکان را برای کودکان 10 تا 16 سال ساخته است.
این پرسشنامه 57 سؤال و سه مؤلفه دارد:
ـ انحراف از مشکل به سمتی دیگر، شامل عباراتی است که عادتها و حمایت خانواده، تفکر مثبت و حواسپرتی را میسنجد. بیشتر راهبردهای کنار آمدن در این عامل ممکن است براساس منحرف ساختن توجه نوجوانان از مشکل جاری به سمت موضوع دیگری باشد.
ـ کنار آمدن با مشکل به منظور بهبود مشکل یا سعی در یافتن راهحل مسئله و بیان هیجان از طریق تمرکز بر آن؛ این امکان وجود دارد که استفاده از هر دو روش بهطور متعادل برای کنار آمدن موفقیتآمیز مفید باشد.
ـ کنار آمدن ویرانگر؛ بیشتر پاسخهای کنار آمدن ناسازگارانه را ارزیابی میکند. این عامل شامل کنار آمدن خود تخریبی مانند «مشکل را از خودم دور میکنم» و کنار آمدن ویرانگر فیزیکی (مانند آسیب رساندن به وسایل) است. نمرهگذاری سؤالها بهصورت چهار ارزشی شامل گزینههای هرگز (1)، برخی مواقع (2)، بیشتر مواقع (3) و تقریباً همیشه (4) است. هرناندز اعتبار8 کل پرسشنامه را 94/0 گزارش کرده و برای بررسی روایی سازه، همبستگی آن را با نمرههای افسردگی، اضطراب، استرس اجتماعی، تنظیم فردی و مشکلات درونی مورد بررسی قرار داده است.
هنجاریابی در ایران فلاحی و همکاران (1396) ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه رفتارهای مقابلهای کودکان را در بین دانشآموزان 10 تا 16 ساله ساکن استان گیلان بررسی کردهاند. نمونه این پژوهش 300 دانشآموز (139 دختر و 161 پسر با میانگین سنی 23/13 سال) از جامعه آماری بودند که به روش نمونهگیری چند مرحلهای انتخاب شدند.
در این پژوهش، برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شده است. تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از تحلیل مؤلفههای اصلی و چرخش واریماکس نشان داد که در نهایت، 41 سؤال اندازهگیری رفتارهای مقابلهای سه عاملی شامل انحراف از مشکل، کنار آمدن با مشکل برای بهبود مسئله و کنار آمدن ویرانگر، بیش از 9/60 درصد کل واریانس سؤالهای پرسشنامه را تبیین میکنند.
همچنین، معنادار بودن شاخصهای برازندگی تأییدکننده الگوی سه عاملی استخراج شده در تحلیل عاملی اکتشافی بود. معنادار بودن نمره کل پرسشنامه رفتارهای مقابلهای و نمره اضطراب حالت ـ صفت کودکان نیز معرف روایی ملاکی پرسشنامه پژوهش است.
برای برآورد همسانی درونی14 نیز از ضریب آلفای کرونباخ15 استفاده شده که این شاخص برای نمره کل 89/0 و مؤلفههای انحراف از مشکل، کنار آمدن با مشکل، و کنار آمدن ویرانگر به ترتیب 91/0، 82/0، 74/0 گزارش شده است.
در نهایت، برای بررسی پایایی16 پرسشنامه از بازآزمایی17 با فاصله زمانی دو هفته استفاده شده است که ضرایب به دست آمده برای مؤلفهها و نمره کل از نظر آماری معنادار بودهاند.
برگرفته از:
- روزنامه همشهری
- مقاله آدیس کراسکیان ماهنامه رشد مشاور مدرسه
هرناندز(2008) پرسشنامه رفتارهای مقابلهای کودکان را برای کودکان 10 تا 16 سال ساخته است.
این پرسشنامه 57 سؤال و سه مؤلفه دارد:
ـ انحراف از مشکل به سمتی دیگر، شامل عباراتی است که عادتها و حمایت خانواده، تفکر مثبت و حواسپرتی را میسنجد. بیشتر راهبردهای کنار آمدن در این عامل ممکن است براساس منحرف ساختن توجه نوجوانان از مشکل جاری به سمت موضوع دیگری باشد.
ـ کنار آمدن با مشکل به منظور بهبود مشکل یا سعی در یافتن راهحل مسئله و بیان هیجان از طریق تمرکز بر آن؛ این امکان وجود دارد که استفاده از هر دو روش بهطور متعادل برای کنار آمدن موفقیتآمیز مفید باشد.
ـ کنار آمدن ویرانگر؛ بیشتر پاسخهای کنار آمدن ناسازگارانه را ارزیابی میکند. این عامل شامل کنار آمدن خود تخریبی مانند «مشکل را از خودم دور میکنم» و کنار آمدن ویرانگر فیزیکی (مانند آسیب رساندن به وسایل) است. نمرهگذاری سؤالها بهصورت چهار ارزشی شامل گزینههای هرگز (1)، برخی مواقع (2)، بیشتر مواقع (3) و تقریباً همیشه (4) است. هرناندز اعتبار8 کل پرسشنامه را 94/0 گزارش کرده و برای بررسی روایی سازه، همبستگی آن را با نمرههای افسردگی، اضطراب، استرس اجتماعی، تنظیم فردی و مشکلات درونی مورد بررسی قرار داده است.
هنجاریابی در ایران فلاحی و همکاران (1396) ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه رفتارهای مقابلهای کودکان را در بین دانشآموزان 10 تا 16 ساله ساکن استان گیلان بررسی کردهاند. نمونه این پژوهش 300 دانشآموز (139 دختر و 161 پسر با میانگین سنی 23/13 سال) از جامعه آماری بودند که به روش نمونهگیری چند مرحلهای انتخاب شدند.
در این پژوهش، برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شده است. تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از تحلیل مؤلفههای اصلی و چرخش واریماکس نشان داد که در نهایت، 41 سؤال اندازهگیری رفتارهای مقابلهای سه عاملی شامل انحراف از مشکل، کنار آمدن با مشکل برای بهبود مسئله و کنار آمدن ویرانگر، بیش از 9/60 درصد کل واریانس سؤالهای پرسشنامه را تبیین میکنند.
همچنین، معنادار بودن شاخصهای برازندگی تأییدکننده الگوی سه عاملی استخراج شده در تحلیل عاملی اکتشافی بود. معنادار بودن نمره کل پرسشنامه رفتارهای مقابلهای و نمره اضطراب حالت ـ صفت کودکان نیز معرف روایی ملاکی پرسشنامه پژوهش است.
برای برآورد همسانی درونی14 نیز از ضریب آلفای کرونباخ15 استفاده شده که این شاخص برای نمره کل 89/0 و مؤلفههای انحراف از مشکل، کنار آمدن با مشکل، و کنار آمدن ویرانگر به ترتیب 91/0، 82/0، 74/0 گزارش شده است.
در نهایت، برای بررسی پایایی16 پرسشنامه از بازآزمایی17 با فاصله زمانی دو هفته استفاده شده است که ضرایب به دست آمده برای مؤلفهها و نمره کل از نظر آماری معنادار بودهاند.
برگرفته از:
- روزنامه همشهری