رسش و بالیدگی حرکتی
دکترحسن اریه
باليدگى
باليدگي، پيشرفت به سمت بلوغ از نظر کيفى است و نمو کمّى در آن موردنظر نيست. ايدهآل آن است که بتوان بهطور مستقيم ميزان و چگونگى باليدگى را اندازهگيرى کرد؛ زيرا باليدگى و سنِ تقويمى دقيقاً با يکديگر ارتباطى ندارند. سن تقويمى فرد تعداد سنوات و ماهها و روزهايى است که از هنگام تولد پشت سر گذاشته است، ليکن دو کودک با سن تقويمى مشابه بهطور فاحشى ممکن است از نظر باليدگى جسمى اختلاف داشته باشند.
يکى ممکن است از اين نظر زودرس باشد، يعنى ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان سريعتر باشد، لذا از نظر جسمى باليدگى بيشترى حاصل شده است؛ در حالى که ديگرى ممکن است ديررس بوده، ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان کُندتر باشد. مشکل بتوان باليدگى را بهتنهايى از روى اندازهٔ بدن استنباط کرد.
کودک ممکن است ظاهراً از نظر جسمى کوچک و لاغر، ليکن بهطور نسبى از سن تقويمى خود باليدهتر باشد.
فرض کنيد قد، وزن و پهناى شانهٔ کودکى را اندازهگيرى کرده، با معيارهاى قابل قبول همسالان او مقايسه مىکنيد. اگر بيشتر ابعاد بدن او در رتبههاى درصد بالا قرار بگيرند، ممکن است به اين نتيجه برسيد که کودک از نظر باليدگى زودرس است.
در اين نتيجهگيرى ممکن است عوامل ديگرى از قبيل عوامل ژنتيکى يا اضافهٔ چربى بدن او را ناديده گرفته باشيد؛ براى مثال، کودکى که از نظر ژنتيکى استعداد قد بلند را دارد ممکن است از لحاظ باليدگى با توجه به اندازهٔ بدنش زودرس باشد، در حالى که آن کودک در واقع داراى باليدگى با ميزان متوسط است؛ زيرا باليدگى امرى کيفى است نه کمّي. بديهى است بهترين روش، روش اندازهگيرى مستقيم باليدگى است، زيرا باليدگى و سن تقويمى با يکديگر هماهنگى لازم را ندارند. در مرور بعدى اندازهگيرى مستقيم باليدگي، برترى آن ملاحظه و همچنين نقاط ضعف اين روش بررسى مىشود.
باليدگي، پيشرفت به سمت بلوغ از نظر کيفى است و نمو کمّى در آن موردنظر نيست. ايدهآل آن است که بتوان بهطور مستقيم ميزان و چگونگى باليدگى را اندازهگيرى کرد؛ زيرا باليدگى و سنِ تقويمى دقيقاً با يکديگر ارتباطى ندارند. سن تقويمى فرد تعداد سنوات و ماهها و روزهايى است که از هنگام تولد پشت سر گذاشته است، ليکن دو کودک با سن تقويمى مشابه بهطور فاحشى ممکن است از نظر باليدگى جسمى اختلاف داشته باشند.
يکى ممکن است از اين نظر زودرس باشد، يعنى ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان سريعتر باشد، لذا از نظر جسمى باليدگى بيشترى حاصل شده است؛ در حالى که ديگرى ممکن است ديررس بوده، ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان کُندتر باشد. مشکل بتوان باليدگى را بهتنهايى از روى اندازهٔ بدن استنباط کرد.
کودک ممکن است ظاهراً از نظر جسمى کوچک و لاغر، ليکن بهطور نسبى از سن تقويمى خود باليدهتر باشد.
فرض کنيد قد، وزن و پهناى شانهٔ کودکى را اندازهگيرى کرده، با معيارهاى قابل قبول همسالان او مقايسه مىکنيد. اگر بيشتر ابعاد بدن او در رتبههاى درصد بالا قرار بگيرند، ممکن است به اين نتيجه برسيد که کودک از نظر باليدگى زودرس است.
در اين نتيجهگيرى ممکن است عوامل ديگرى از قبيل عوامل ژنتيکى يا اضافهٔ چربى بدن او را ناديده گرفته باشيد؛ براى مثال، کودکى که از نظر ژنتيکى استعداد قد بلند را دارد ممکن است از لحاظ باليدگى با توجه به اندازهٔ بدنش زودرس باشد، در حالى که آن کودک در واقع داراى باليدگى با ميزان متوسط است؛ زيرا باليدگى امرى کيفى است نه کمّي. بديهى است بهترين روش، روش اندازهگيرى مستقيم باليدگى است، زيرا باليدگى و سن تقويمى با يکديگر هماهنگى لازم را ندارند. در مرور بعدى اندازهگيرى مستقيم باليدگي، برترى آن ملاحظه و همچنين نقاط ضعف اين روش بررسى مىشود.
مشخصات ثانوی
روش ساده و مستقيم ديگرى که براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود ظهور آثار و مشخصات جنسى ثانوى در پسران و دختران است. در اين روش مىتوان مقياسهاى ۱ تا ۵ را براى هريک از مشخصهها تعيين و سپس در مقايسه با عکسهاى استاندارد درجهٔ رشد و باليدگى فرد را ارزيابى کرد (تانر، ۱۹۶۲؛ واينر و لوري، ۱۹۸۱). رشد موهاى صورت و زيربغل را نيز مىتوان بهعنوان شاخص باليدگى بهکار برد. همچنان که دندان درآوردن، روش سنجشى مفيد و محدود به دورهٔ سنى خاصى است؛ مشخصات جنسى ثانوى نيز در دورهٔ نوجوانى براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود.
سن اسکلتی
روش ساده و مستقيم ديگرى که براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود ظهور آثار و مشخصات جنسى ثانوى در پسران و دختران است. در اين روش مىتوان مقياسهاى ۱ تا ۵ را براى هريک از مشخصهها تعيين و سپس در مقايسه با عکسهاى استاندارد درجهٔ رشد و باليدگى فرد را ارزيابى کرد (تانر، ۱۹۶۲؛ واينر و لوري، ۱۹۸۱). رشد موهاى صورت و زيربغل را نيز مىتوان بهعنوان شاخص باليدگى بهکار برد. همچنان که دندان درآوردن، روش سنجشى مفيد و محدود به دورهٔ سنى خاصى است؛ مشخصات جنسى ثانوى نيز در دورهٔ نوجوانى براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود.
سن اسکلتی
مفيدترين روش سنجيدن باليدگي، تعيين سن اسکلتى بهوسيلهٔ راديوگرافى (X-rays) است. اين عمل معمولاً روى استخوانهاى مچ دست انجام مىشود و گاهى نيز از استخوانهاى طويل يا دندانها، عکسبردارى مىشود. راديوگرافىهاى مچ و دست استاندارد است و براى تشخيص باليدگى کودکان هر ۶ ماه يا هر سال يکبار بهکار مىرود. (گروليچ و پيل، ۱۹۵۹). براى تشخيص سن اسکلتى يک کودک، بايد راديوگرافى او را با راديوگرافى استاندارد رشد استخوان مقايسه کرد.
موقعى که غضروفهاى استخوانى در مچ دست به شکل استخوان درآيند در تصوير به رنگ مات ديده مىشود. مراکز استخوانى و اندازهٔ آنها با افزايش رشد استخوان زيادتر مىشود. همچنين استخوانى شدنِ بيشترِ انتهاى استخوانهاى بلند در قسمت دست و ساعد نشاندهندهٔ پيشرفت رشد جسمى و باليدگى استخوان کودک است.
موقعى که غضروفهاى استخوانى در مچ دست به شکل استخوان درآيند در تصوير به رنگ مات ديده مىشود. مراکز استخوانى و اندازهٔ آنها با افزايش رشد استخوان زيادتر مىشود. همچنين استخوانى شدنِ بيشترِ انتهاى استخوانهاى بلند در قسمت دست و ساعد نشاندهندهٔ پيشرفت رشد جسمى و باليدگى استخوان کودک است.
از مشکلاتى که در سنجش سن اسکلتى وجود دارد يکى مسائل فنى و دقت کار راديولوژيست و ديگرى هزينهٔ زياد است و براى تکرار آن باز هزينهٔ بيشترى بايد صرف کرد. در نتيجه راديوگرافىهاى استاندارد غالباً در اختيار پژوهشگران قرار نمىگيرد. راديوگرافى استخوانهاى مچ و دستِ افراد بالغ نيز براى اين کار مفيد است و از روى آنها نه تنها مىتوان ميزان باليدگى استخوان را تشخيص داد، بلکه مقدار و دامنهٔ از دست رفتن استخوان را نيز مىتوان تعيين کرد. مىتوان از روى راديوگرافى کلفتى استخوان مغز را ملاحظه و جمجمه را که مغز در آن قرار دارد تحليل کرد (بروئر و ديگران، ۱۹۸۳؛ اويستر و ديگران، ۱۹۸۴). در هر صورت راديوگرافى استخوانهاى دست و مچ دست در زمانهاى مختلف در طول زندگى فرد منبع اطلاعاتى است.
دندان درآوردن
روش مستقيم ديگرى که براى سنجش باليدگى بهکار مىرود، دندان درآوردن کودک است. اما اين روش به دو مقطع سنى محدود است. يعنى اين کار را مىتوان بين سنين تقريبى شش ماهگى و سه سالگى که اولين دندانهاى کودک و شش و سيزده سالگى که دندانهاى دائمى ظاهر مىشوند، انجام داد. ظاهر شدن دندانهاى شيرى و دندانهاى دائمى هر دو از ترتيب خاصى برخوردار است. کودکانى که زودرس باشند زودتر از ديگران دندان درمىآورند.
بلوغ زودرس جنسی در دختران
در اکثر اوقات بلوغ زودرس جنسی یک خصیصه فامیلی است که به طور طبیعی اتفاق می افتد اما بعضی مواقع نیز در اثر یک بیماری شدید عضوی، مثل ضایعات و تومورهای هیپوتالاموس، مننژیت و انسفالیت ایجاد می شود. اما در درجه اول باید بلوغ جنسی واقعی را از بلوغ جنسی کاذب تشخیص داد.
نکته مهم این است که در جریان بلوغ واقعی دوره قاعدگی به طور طبیعی انجام می شود. وجود پولیپ روده و هیپرپیگمانتاسیون مخاطی و لکه های شیر قهوه ای روی پوست ـ کم کاری تیروئید یا هیپوتروئیدیسیم ممکن است عواملی برای تشخیص بلوغ زودرس جنسی باشند و یا در تشخیص به ما کمک نمایند. به هر حال تشخیص بموقع و درمان سریع بیماری برای بیمار منافع زیادی دارد. زیرا بسیاری از کودکان مبتلا به بلوغ زودرس عاقبت به علت بسته شدن سریع اپی فیز استخوانها دچار کوتاهی قد و قامت و حتی کوتولگی می شوند.
وقتی جوانه و برجستگی سینه در دختران، قبل از 8 سالگی ظاهر شود یا شروع عادت ماهانه قبل از 9 سالگی باشد در واقع بلوغ جنسی زودرس اتفاق افتاده است. هنگامی که صفات ثانوی جنسی با ژنوتیپ (جنسیت ژنتیکی و غددی) فرد متناسب باشد یعنی به صورت ژنتیک زن ساز باشد و ظاهر فرد نیز دختر باشد این را اصطلاحا بلوغ جنسی زودرس همان جنس «Isosexual» می گویند.
و همین حالت در پسران نیز ممکن است اتفاق بیفتد. اما اگر صفات ثانویه جنسی (ظاهر فرد) با جنسیت ژنتیکی هماهنگ نباشد یعنی به صورت مردسازی در دختران و یا زن سازی در پسران باشد می گویند آن فرد دچار بلوغ زودرس غیر همان جنسی یا «Heterosexual» شده است.
بلوغ زودرس جنسی دختران به صورت «Isosexual» یا همان جنسی به دو صورت عمده بروز پیدا می کند: در یک دسته بلوغ زودرس جنسی واقعی است یعنی با شروع بلوغ طبق روال عادی اما زودتر از موعد مشخص می شود. در این گروه هورمونهای گنادوتروپین دچار افزایش ترشح می شوند و سیکلهای قاعدگی نیز افزایش پیدا می کنند. معتقدند که بیش از 90 درصد بلوغ جنسی زودرس جنبه سرشتی دارد و علت مشخصی برایش نمی توان پیدا کرد. یعنی محور سیستم عصبی مرکزی «CNS»، هیپوتالاموس و هیپوفیز، زودتر از موعد طبیعی فعال می شود و تکامل زودرس پیدا می کند اما علت ناشناخته است. نکته جالب توجه این است که در بیش از 50% از این بیماران نوار مغز یا «الکتروانسفالوگرافی EEG» آنها غیر طبیعی است.
در واقع بروز صفات ثانویه جنسی و شروع زودرس و زیاد قاعدگی و تخمک گذاری ممکن است منجر به بروز و تشدید اختلالات اعصاب و روان شود. با توجه به این موضوع مهم شروع درمان به محض تشخیص قطعی، الزامی است. درمان دارویی عمدتا به وقفه ترشح هورمونهای «گنادوتروپین» معطوف می شود. از آنجایی که بلوغ زودرس غالبا با بسته شدن زودرس صفحه رشد استخوانها نیز همراه است و باعث کوتاهی قد می شود، متأسفانه همیشه با اقدام درمانی نمی توان جلوی این عارضه را گرفت ولی به هر حال شروع سریع تر درمان در این مورد هم مؤثر است.
در حدود 10% از موارد بلوغ جنسی زودرس در اثر بیماریهای جسمی مغز مثل تومورهای مغزی، انسفالیت، مننژیت، صدمات و ضربه به جمجمه هیدروسفالی و سایر بیماریها به وجود می آید. این گروه از بیماران دچار بلوغ زودرس جنسی دارای علت شناخته شده هستند.
در هر صورت باید این دو گروه را از نظر علت شناسی از هم تشخیص داد چرا که گاهی بعضی از این بیماران که جزو گروه با علت ناشناخته قرار می گیرند مبتلا به تومور مغزی هستند. بنابراین ضمن انجام آزمایشات هورمونی بایستی سیتی اسکن و یا MRI از مغز به عمل آید اما با همه اینها آنچه که در رابطه با ضایعات تومورال به تشخیص بیشتر کمک می کند، وجود علایم و نشانه های عصبی همراه بلوغ زودرس جنسی است. در صورتی که وجود تومور مغز قطعی شود عمل جراحی و رادیوتراپی ضروری است و میزان و درصد موفقیت درمان به پیشرفت ضایعه دارد.
در گروه دیگری از دختران مبتلا به بلوغ زودرس جنسی علت را باید در غده فوق کلیوی بیمار جستجو کرد. البته این ضایعه به ندرت اتفاق می افتد اما در صورت وقوع به صورت هیپرپلازی یا افزایش فعالیت مادرزادی غده فوق کلیوی است معتقدند که این دسته از بیماران با کمبود آنزیمی به نام «21 هیدروکسیلاز» مواجه هستند.
نوع دیگر بلوغ زودرس جنسی، کاذب است. وقتی فردی به ظاهر دختر علایم زن نمایی به علت افزایش تولید هورمون استروژن داشته باشد اما دوره ماهانه نداشته و یا تخمک گذاری نمی کند این فرد دچار بلوغ زودرس جنسی کاذب می شود. علل مختلفی برای ایجاد این نوع بلوغ وجود دارد. شایع ترین علت آن کیستها یا تومورهای تخمدانی مترشحه استروژن می باشد. این نوع تومورها با پولیپهای روده ای همراه است. در اینجا هم سونوگرافی تخمدانها و سیتی اسکن می تواند در تشخیص و شناسایی آسیب و علت بیماری کمک زیادی کند.
بلوغ زودرس جنسی Hetrosexual یا غیر همان جنسی، حالتی است که در دختران نابالغ اتفاق می افتد که دچار علل مردسازی می شوند. پرفعالیتی و هیپرپلازی مادرزادی غده فوق کلیوی و همچنین بعضی از تومورهای تخمدانی یا غده فوق کلیوی باعث ترشح هورمونهای جنسی مردانه یعنی آندروژنها می شوند که در اندامهای تناسلی بیمار ابهام ایجاد می شود بخصوص پرکاری غده فوق کلیوی که با اَشکال متنوعی از ابهام در دستگاه تناسلی خارجی همراه است.
تغییرات جنسی زودرس همراهند از اهمیت خاصی برخوردارند. وجود ناراحتی گوارشی همراه مثل پولیپهای روده قابل توجه اند. وجود برخی تغییرات مخاطی و تغییر رنگ مخاط و پوست و لکه های شیر قهوه ای پوستی ممکن است در تشخیص بیماری مؤثر باشد. گاهی نیز با وجود ترشح شیر از سینه به طور زودرس یا «گالاکتوره» باید به فکر بلوغ زودرس جنسی باشیم. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم وجود علایم عصبی و روانی است. اضطراب و افسردگی ممکن است در اثر بروز عدم تعادل هورمونی و یا ناشی از اختلال در هویت جنسی ایجاد شوند؛ بنابراین تشخیص بموقع و درمان سریع و مناسب در پیشگیری از بیماری اعصاب و روان و حفظ بهداشت روانی به طور نسبی مؤثر است.
در واقع بروز صفات ثانویه جنسی و شروع زودرس و زیاد قاعدگی و تخمک گذاری ممکن است منجر به بروز و تشدید اختلالات اعصاب و روان شود. با توجه به این موضوع مهم شروع درمان به محض تشخیص قطعی، الزامی است. درمان دارویی عمدتا به وقفه ترشح هورمونهای «گنادوتروپین» معطوف می شود. از آنجایی که بلوغ زودرس غالبا با بسته شدن زودرس صفحه رشد استخوانها نیز همراه است و باعث کوتاهی قد می شود، متأسفانه همیشه با اقدام درمانی نمی توان جلوی این عارضه را گرفت ولی به هر حال شروع سریع تر درمان در این مورد هم مؤثر است.
در حدود 10% از موارد بلوغ جنسی زودرس در اثر بیماریهای جسمی مغز مثل تومورهای مغزی، انسفالیت، مننژیت، صدمات و ضربه به جمجمه هیدروسفالی و سایر بیماریها به وجود می آید. این گروه از بیماران دچار بلوغ زودرس جنسی دارای علت شناخته شده هستند.
در هر صورت باید این دو گروه را از نظر علت شناسی از هم تشخیص داد چرا که گاهی بعضی از این بیماران که جزو گروه با علت ناشناخته قرار می گیرند مبتلا به تومور مغزی هستند. بنابراین ضمن انجام آزمایشات هورمونی بایستی سیتی اسکن و یا MRI از مغز به عمل آید اما با همه اینها آنچه که در رابطه با ضایعات تومورال به تشخیص بیشتر کمک می کند، وجود علایم و نشانه های عصبی همراه بلوغ زودرس جنسی است. در صورتی که وجود تومور مغز قطعی شود عمل جراحی و رادیوتراپی ضروری است و میزان و درصد موفقیت درمان به پیشرفت ضایعه دارد.
در گروه دیگری از دختران مبتلا به بلوغ زودرس جنسی علت را باید در غده فوق کلیوی بیمار جستجو کرد. البته این ضایعه به ندرت اتفاق می افتد اما در صورت وقوع به صورت هیپرپلازی یا افزایش فعالیت مادرزادی غده فوق کلیوی است معتقدند که این دسته از بیماران با کمبود آنزیمی به نام «21 هیدروکسیلاز» مواجه هستند.
نوع دیگر بلوغ زودرس جنسی، کاذب است. وقتی فردی به ظاهر دختر علایم زن نمایی به علت افزایش تولید هورمون استروژن داشته باشد اما دوره ماهانه نداشته و یا تخمک گذاری نمی کند این فرد دچار بلوغ زودرس جنسی کاذب می شود. علل مختلفی برای ایجاد این نوع بلوغ وجود دارد. شایع ترین علت آن کیستها یا تومورهای تخمدانی مترشحه استروژن می باشد. این نوع تومورها با پولیپهای روده ای همراه است. در اینجا هم سونوگرافی تخمدانها و سیتی اسکن می تواند در تشخیص و شناسایی آسیب و علت بیماری کمک زیادی کند.
بلوغ زودرس جنسی Hetrosexual یا غیر همان جنسی، حالتی است که در دختران نابالغ اتفاق می افتد که دچار علل مردسازی می شوند. پرفعالیتی و هیپرپلازی مادرزادی غده فوق کلیوی و همچنین بعضی از تومورهای تخمدانی یا غده فوق کلیوی باعث ترشح هورمونهای جنسی مردانه یعنی آندروژنها می شوند که در اندامهای تناسلی بیمار ابهام ایجاد می شود بخصوص پرکاری غده فوق کلیوی که با اَشکال متنوعی از ابهام در دستگاه تناسلی خارجی همراه است.
تغییرات جنسی زودرس همراهند از اهمیت خاصی برخوردارند. وجود ناراحتی گوارشی همراه مثل پولیپهای روده قابل توجه اند. وجود برخی تغییرات مخاطی و تغییر رنگ مخاط و پوست و لکه های شیر قهوه ای پوستی ممکن است در تشخیص بیماری مؤثر باشد. گاهی نیز با وجود ترشح شیر از سینه به طور زودرس یا «گالاکتوره» باید به فکر بلوغ زودرس جنسی باشیم. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم وجود علایم عصبی و روانی است. اضطراب و افسردگی ممکن است در اثر بروز عدم تعادل هورمونی و یا ناشی از اختلال در هویت جنسی ایجاد شوند؛ بنابراین تشخیص بموقع و درمان سریع و مناسب در پیشگیری از بیماری اعصاب و روان و حفظ بهداشت روانی به طور نسبی مؤثر است.