برگرفته از کتاب تاب آوری و فرهنگ
تاب آوری و ارزشهای فرهنگی
عفت حیدری
ویلیام درسلر، مردمشناس فرهنگی پیشرو، قالب و طرحی کامل برای نشاندادن اهمیت دیدگاههای فرهنگی بهشیوهای کمّی بود. الگوهای فرهنگی موافق یا ناموافق وی، تناسب و یا شکافهای مرتبط را دررابطه با موقعیت اجتماعی فرد،همتای الگوهای فرهنگی برجستهای که برای مثال، زندگی خوب و یا اجزای اساسی موقعیت اجتماعی خوب او است، میسنجند.
همانگونه که تحقیقات وی نشان میدهد، شکافهای موجود بین توقعات اجتماعی و واقعیتهای روزمرهی زندگی را میتوان بهشکل استرسهای جسمانی فرد، خطر افسردگی و یا حتی رنگ پوست، تفسیر کرد. همهی این نشانهها میتوانند نشانههای بالقوهی بیولوژیکی دشواریهای اجتماعی باشند.
مهمتر از همه آنکه الگوهای موافق فرهنگی، اهداف خاص و عملی دارند و با تحلیل سطح فردی با هنجارهای فرهنگی و ساختارهای اجتماعی مرتبطاند. این الگوها به بررسی عدم تجانس پیامدها در عوضِ ارتباطات یکپارچه بین هنجارهای فرهنگی و پیامدهای بهداشتی میپردازند.
بنابراین، فرهنگ با کمّیت به شیوهای مفید و بااینحال معنادار، مأنوس است(درسلر،؛ 2012). این فرایند با پیشنهاد شیوههایی برای ارتباط بهداشت و فرهنگ میتواند به بررسی تابآوری و ارزشهای فرهنگی بسط یابد.
به گزارش میگنا بهمنظور انجام تحلیلهای فرهنگی متناسب و موافق در تحقیق و پژوهش تابآوری با جوانان، ممکن است با مراحل مفهومی و متدولوژیک شروع کنیم.
اول گروههای متمرکز را برای استخراج و استنباط دیدگاههای جهانی درمورد آنچه زندگی خوب را شامل میشود و شاخصهای مرتبط فرهنگی تابآوری، دور هم جمع کرد. ما میتوانیم بهارزیابی اهداف جوانان دربرابر آنچه گروههای دیگر جامعه بهعنوان اهداف بههنجار برای رفتارهای اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی درنظر میگیرند، بپردازیم.میتوانیم حوزههای فرهنگی و تابآوری را با فهرستهای آزاد مقایسه کرده و این دادهها را ازطریق تحلیل چندبعدی و تحلیلهای خوشهای بسنجیم.
دوم،یک بررسی انجام دهیم و به نمونهای از جوانان دست پیدا کنیم تا سؤال کنیم که هرکدام چهطور میتوانند به اهداف مرتبط خود برسند.
بنابراین، ما توافق یا عدم توافق عقاید یا رفتارها را از اهداف بهنجاری میسنجیم که برای جامعهی محلی یا اجتماع، مهماند.بهلحاظ آماری، میتوان توافق حوزههای فرهنگی را ازطریق معیارهای مقداری خاص وارتباط ماتریکسهای پاسخهای شرکتکنندگان تعیین کرد.
سوم، ما پیامدهای بهداشتی فردی را بررسی میکنیم که آیا با وضوح با عدم توافق و عدم تجانس سطح فردی از هنجارهای اجتماعی، مرتبطاند؟
در سال 2006 این فرایند را با تیمی از محققان محلی در کابل شروع کردیم(پانترـبریک، ایگرمن، مجادیدی و مک دید،؛ 2008).درحالیکه مردم افغانستان در گزارشهای جدید، مردمی بحرانزده بر اثر جنگ توصیف شدهاند،؛تصاویرمهمتری توسط دانشمندان علوم اجتماعی نشان میدهند و استدلال میکنند که افغانیهای تابآوری نامعمولی را دربرابرکشمکشهای جاری و فقر تحمل میکنند(دی بری و دیگران،؛ 2003). میخواستیم در کار خود درک کنیم بهراستی چه ابعادی از دشواریها برای جوانانی مهم است،که برای پیشرفتهای اجتماعیـاقتصادی در کشوری که سه دهه است بهدلیل جنگ عقب نگه داشته شده، سعی میکردند؛ کشوری که حالا پساز براندازی رژیم طالبان، فرصتهای تازهی آموزشی و بازسازی وسیعی را در پیشرو دارد.
ما از گروههای متمرکز، الهامات اجتماعی خاص جنسیتی و توقعات و سرخوردگیها را درمیان دانشجویانی که به آموزش دانشگاهی دست یافته بودند،بررسی هایی انجام دادیم.ازدانشجویان دربارهی جاهطلبیهای خود و نحوهی حمایت خانوادهها سؤال کردیم که آیا خانوادهها از آنها حمایت میکنند و یا آنها را تحت فشار قرار میدهند؟ ازآنها دربارهی نابرابریهای مالی،اقتصادی و سیاسی که زندگی آنها را با مشکلات و موانع مهم مواجه میکند، سؤال کردیم.
ما مجهز به توافقی مشخص، درمورد آنچه درزمینهی اهداف و منابع و عوامل استرسزا در زندگی آنها وجود دارد، تحقیق کردیم و از تعدادی زن و مرد بهصورت اتفاقی درمورد اعتمادبهنفس خود برای رسیدن به اهداف خود،؛ اهدافی که در فرهنگ آنها مهم تلقی میشود و منابع کلیدی و عوامل استرسزای مهم آنها، پرسشهایی کردیم.
همچنین فشارخون و توانمندی ایمنی آنها را بهعنوان دو عامل عالی استرس روانی اجتماعی، که مقیاس استرس روانی اجتماعی زیرپوستی آنهاست، راسنجیدیم در مورد نمونههای افغانی، ما به درک واضحی از بههنجاربودن و موقعیت اجتماعی مطلوب و درک تجارب موقعیتهای هماهنگ و متجانس و موقعیتهای اجتماعی پرکشمکش رسیدیم.
برای مثال، ما توجه خاصی به این امر کردیم که جوانان چهگونه اهداف جاهطلبانهی خود را با اهدافی که مطابق دیکتههای فرهنگی و آبروی خانوادگی است، وفق میدهند.ما تفاوتهای جنسیتی فاحشی را در تجربهی عوامل استرسزای خانوادگی مشاهده کردیم، شاهدارتباطاتی بین تجارب استرسزا و نشانههای استرس روانی فیزیولوژی، بهویژه برای زنان جوان بودهایم.
این فرایند مزایای مختلفی دارد.این فرایند بهخوبی تعریف شده است تا بدانید که جوانان چهگونه فکر میکنند و چهطور با گروههای اجتماعی دیگری که درمعرض ارزشها و جریانات فرهنگی مختلفی در همان محل قراردارند، تعامل میکنند.
پیوندهای قوی با گروههای اجتماعی و پژوهشهای بیولوژیک درارتباط فرهنگ با بیولوژی وجود دارد؛بهشیوههایی که پیچیدگی سطوح خانوادگی ومسیرهای سطح فردی تابآوری را نشان میدهد.ویلیام درسلردراثرخود در جستوجوی درک تعامل معانی جمعی مشترک با پیامدهای بهداشتی در سطح فردی، ازطریق شاخصها و بیومارکرهایی مثل فشارخون است(درسلر و دیگران،؛ 2005).