جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹ / ۰۶:۵۴
کد مطلب: 2020
۰

الگودهی زن از منظر قرآن کریم - قسمت اول

 
اشاره:
موضوع بسیاری از مباحث تربیتی و آموزشی قرآن انسان است نه زن یا مرد یا گروه و دسته­ای خاص. زنِ الگو از دیدگاه قرآن مجید نیز فقط برای زنان الگو نیست، برای همه­ی زنان و مردان است. این از آن رو است که درس آموز جان آدمی است و جان از آن جهت که موجودی مجرّد است، نه مذکر دارد و نه مؤنث.([1]) سوره­ی مبارکه­ی تحریم حضرت آسیه و حضرت مریم8 را برای همه­ی مؤمنین؛ اعم از زن و مرد به عنوان الگو و نمونه معرفی می­کند: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة.... „ و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾([2]) آیاتی که بیانگر بحث الگودهی هستند، گاه تصریح به کلمه­ی "اسوﺓ"، یا کلمات مشابه می­کنند([3]) و گاه با ذکر ویژگی­ها یا بیان داستان زندگی اسوه­ها، مردم را تشویق به پیروی از آن­ها کرده­اند. ([4]) رابطه­ی داستان ­سرایی و الگودهی قرآن:
از آن­جا که داستان برای همه قابل فهم و درک بوده و دارای شیرینی و جذبه است، قرآن به عنوان یکی از ابزارهای هدایت و ارشاد از آن بهره گرفته است. قصه­های قرآنی در همه­ی امور زندگی و مشتمل بر درس و پند است. همچنان که قرآن مجید می­فرماید: ﴿لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب...﴾([5]) نکته­ی دیگر درباره­ی قصه پردازی قرآن این است که نباید انتظار داشت چون قصه­های دیگر از ابتدا تا انتهای ماجرا به صحنه آورده شود، بلکه تنها به بخش­های مهم و امور درس آموز پرداخته شده است. انتخاب قسمت­های خاص از هر ماجرا برای اثرگذاری و درس­آموزی مورد نظر بوده است. گاه یک قصه­ی قرآن در چند سوره آمده است و گاه انتهای داستان را در صدر آورده است. نکته­ی مهم دیگر این است که قرآن کریم در هر گامی که برای بیان سرگذشت­ها بر می­دارد؛ نتیجه­گیری کرده و ذهن بشر را به عامل شکست یا موفقیت رهنمون می­سازد که این خود نقش الگو بودن آن را تقویت می­کند. اقسام الگو در قرآن؛
1. الگوهای عینی و عملی ﴿مجسّم﴾ 2. الگوهای علمی
الگوهای مورد نظر قرآن گاه با ذکر نام([6]) و گاه بدون ذکر نام([7]) است. امّا در هر دو موضع آن را عینی و مجسم می­سازد. گا­ه با بیان ویژگی­های مثبت یا منفی افراد و به قصد عبرت­گیری آن­ها را معرفی می­کند و([8]) شخص یا قوم و قبیله­ی خاص مقصود نمی­باشد، بلکه منظور بیان دستورالعمل کلّی برای انتخاب الگوهای شایسته یا پرهیز و ردّ چهره­های ناشایست است. نکته­ی اساسی دیگر الگودهی قرآن این است که در حوزه­های مختلف عبادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... وارد شده است. امید است که دانش پژوهان و محققان گرامی در ترسیم مسیر زندگی براساس الگوهای قرآنی روشن­گر راه پر پیچ و خم زندگی اقشار مختلف بوده نتیجه­ی تلاش علمی شایسته­ی آنان در این زمینه حیات طیبه را برای بشریت به ارمغان آورد. نویسنده­ی این مقاله نیز کوشش نموده است تا با الهام از آیات قرآنی گامی هرچند کوتاه و آغازین در این راستا بردارد. الگودهی در حوزه­ی اخلاق و فرهنگ و اعتقادات:
1. الگوی ایمان راسخ، توکل و مقاومت؛ از جمله زنانی که در استواری ایمان مورد توجه قرآن قرار گرفته ­است، آسیه همسر فرعون می­باشد: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظّالمین﴾([9]) او الگوی تمام عیار توکل بر خدا و مقاومت و ایستادگی در راه او است. "آسیه" در مقابل قدرت فرعونی ایستاد و از خدا خواست: پروردگارا خانه­ای برای من در نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. خدای متعال نه تنها دعای او را مستجاب فرمود؛ بلکه وی را در ردیف برترین زنان عالم و بهترین الگوهای انسانیت قرار داد، همچنان­که پیامبر اکرم9 فرمود: أفضل نساء أهل الجنّة خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد9 و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم إمرأة فرعون([10])؛ ایمان عمیق و عشق و معرفت سرشار این زن با بیان سه جمله کوتاه که الهام­بخش زنان و مردان است، آشکار می­گردد و بهانه را از دست کسانی که عواملی چون: وضعیت نابسامان اجتماعی، فشارهای روحی و روانی محیط، همسر و ... را مجوّز برای ترک اطاعت از خدا و تقوا می­شمرند؛ می­گیرد. زرق و برق و جلال و جبروت ساختگی دستگاه عظیم فرعونی در تاریخ نمونه است، همچنان­که فشار و شکنجه­های سخت­ فرعون و عمّال او مثال زدنی است، با این وجود آسیه از مسیر ایمان به خدا باز نماند و تا پای جان مقاومت نمود و خود را فدای معبود حقیقی کرد.([11]) سه جمله­ای را که قرآن از زبان آسیه بازگو نموده عبارت است از: 1. ربّ ابن لی عندک...؛ این بیان نشان­گر شدّت محبت او به پروردگار است، زیرا نمی­گوید مرا در بهشت جاودانه جای ده، بلکه عرض می­کند: "عندک"؛ یعنی آن­چه او مشتاق آن است، بهشت قرب خدا است و تمام سختی­ها در مقابل آن اندک است. 2. نجّنی من فرعون و عمله؛ با این که از نظر دنیوی به عنوان ملکه­ی مصر در اوج عزّت است، امّا شکوه و جلالی که در پناه فرعون و رفتار ظالمانه­ی او به دست آمده را نمی­خواهد، بلکه منزلی را می­خواهد که خدایش بنا کرده باشد. 3. و نجّنی من القوم الظالمین؛ از ظلم و ظالم بی­زاری می­جوید. روشن­دلی، روح لطیف و نفرت از ظلم و خشونت آسیه به هنگام از آب گرفتن حضرت موسی7 مانع از کشتن وی به دست فرعون شد: ﴿... لاتقتلوه عسی أن ینفعنا ...﴾ ([12]) از دیگر شخصیت­های ممتاز مورد نظر قرآن، حضرت مریم3 است. آن­گاه که به فرمان خدا فرزند را در آغوش گرفت و نزد قوم خود بازگشت، از تهاجم زخم زبان­ها بر خدا توکل کرد و ایمان راسخش او را در معرّفی فرزند توانمند نمود. الگوی دیگر قابل قبول قرآن مادر حضرت موسی7 است، که به فرمان خدا جگرگوشه­اش را به رود نیل سپرد. خشم فرعون آن­گاه توفانی شد که به او خبر رسید؛ پسری دودمانش را بر باد خواهد داد پس برای فرار از این تقدیر باید مولودان پسر را از دم تیغ شقاوت گذراند و موسی نیز از جمله قربانیان این نقشه بود. امّا توکل و ایمان مادر موسی7 او را در این آزمون سخت یاری ­کرد. مادر موسی نه تنها گرفتار زنجیر احساس نابخردانه نگردید، بلکه به امر خدای تعالی که فرمود: ﴿... فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ ...﴾ ([13])؛ گردن نهاد و به آرامشی که خدا به او وعده داد، امید بست: ﴿...ولاتخافی ولا تحزنی...﴾؛ ... مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز می­گردانیم....([14]) الگوهای مجسّم قرآنی برای زن و مرد نمونه­های عملی هستند که به هنگام انجام وظیفه و تکلیف در مسیر زندگی پابرجا و استوار به میدان آمده و با توکل به خدای تعالی از هیچ کس و هیچ چیز نمی­هراسند: ﴿وإن یمسسک الله بضرّ فلاکاشف له إلاّ هو و إن یمسسک بخیر فهو علی کلّ شیء قدیر﴾([15])؛ و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او برطرف کننده­ی آن نیست؛ و اگر خیری به تو برساند، پس او بر هر چیزی تواناست. 2. الگوی عطوفت؛ زن مظهر عاطفه، احساس و ملایمت است. ذات حضرت حق این فضیلت را به او عطا کرد تا در نقش خلقتی خود دچار مشکل نشود. همان­گونه که در مقدمه اشاره شد، قرآن کریم برای کاربری مخصوص هر بُعدِ یک قصه آن را تکرار نموده و هر بار نیز نگاه ممتازی نسبت به قبل دارد. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی7، عاطفه­ی مادری مغلوب فرمان حق تعالی ­شد، امّا حزن و اندوهِ فراق، وجود مادر را احاطه ­کرد. آنچنان که قرآن می­فرماید: ﴿و أصبح فؤاد أمّ موسی فارغاً ...﴾ ([16])قلب مادر موسی7 با القای سکینه و آرامش پروردگار متعال از همّ و خوف و حزن خالی می­شود.([17]) "فؤاد" قلبی را گویند که در آن نوعی اشتعال و سوزش باشد.([18]) آیه بر آن است که چهره­ی مادر موسی را در نهایت رأفت و رحمت ترسیم کند، از این­رو لفظ فؤاد را به کار می­برد. نکته­ی قابل توجه این است که؛ اگر عواطف به تنهایی میدان دار زندگی شود، سر به بی­راهه باید گذاشت، امّا اگر پیوندی عمیق با ایمان به خدا برقرار کند، به شکل تعادلی و در مسیر رضای حق تعالی قرار می­گیرد. و این خُلق زیبا در رفتار مادر موسی7 به خوبی هویداست. همچنان که آسیه نیز به موقع از ابزار محبت و عاطفه کمک گرفت و در مقابل فرعونیان ایستاد و مانع قتل موسی شد. آری سخنان دل­انگیز آسیه، قساوت و ظلم فرعون را تحت فرمان خود درآورد و بر هر سلاح و قدرت و مال و منال پیروز شد. او از علاقه­ی فرعون به داشتن فرزند پسر برای خود، بهره گرفت. قرآن در این­باره می­فرماید: ﴿وقالت امرأت فرعون قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أو نتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾ ([19])؛ و همسر فرعون گفت: [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آن­ها خبر نداشتند. 3. الگوی عفاف و پاکدامنی: یکی از مهم­ترین موضوعات مورد تأکید و اصرار قرآن، عفاف و پاکدامنی است؛ تا آن­جا که حتی الگو معرفی می­فرماید: ﴿و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾ ([20]) روایتی نیز در ذیل این آیه نقل شده است که: مریم3 آن­قدر عفیف بود که احدی او را ندید.([21]) دراین باره دختران حضرت شعیب7 نیز مورد توجه قرآن بوده و چنین توصیف شده­اند: ﴿ولمّا ورود مآء مدین وجد علیه أمّة مّن النّاس یسقون ووجد من دونهم امرأتین تذودان ...﴾ ([22]) آن­چنان از رو به رو شدن با مردان اجنبی پرهیز می­کردند که حتی گوسفندان خود را دور نگه می­داشتند تا مبادا نزدیک شدن گوسفندانشان به گوسفندان دیگران زمینه­ی برخورد آنان با نامحرمان فراهم کند. از این شدت مراقبت قرآن به حیا و عفت یاد کرده است: ﴿فجآءته إحداهما تمشی علی استحیآء ...﴾ علامه­ی بزرگوار طباطبایی1 در تفسیر این آیه می­فرماید: این­که کلمه­ی استحیاء را نکره و بدون الف و لام آورده برای رساندن عظمت آن حالت است و مراد از این­که راه رفتنش بر استحیاء بوده، این است که درعفت و نجابت از طرز راه رفتنش پیدا بود.([23]) از مصادیق کامل پاکدامنی که به گونه­های متفاوت در فرمایش خداوند آمده است این نتیجه را می­توان گرفت که: چه آن­گاه که انسان همچون حضرت مریم3 در خلوت به سر برد و ناگاه با صحنه­ای مواجه شود که امکان گریز نباشد، و به مجرد احتمال گناه به خود بلرزد و به خدا پناه ­برد و حتی از غیرت دینی فرد مقابل استفاده­کند و او را دعوت به تقوا ­نماید: ﴿... إنّی أعوذ بالرّحمن منک إن کنت تقیّاً﴾([24]) و یا آن­گاه که چون دختران شعیب که به واسطه­ی سالخوردگی پدر و عدم توانایی در چراندن گوسفند و امرار معاش، ناگزیر به حضور در اجتماع ­شده، تمام تلاش خود را به کار­گیرد تا هیچ­گونه ارتباط غیر ضروری با مردان اجنبی نداشته باشد، حفظ عفتُ پاکدامنی او را الگوی همیشگی زنان و مردان قرار خواهد داد. همچنان که قرآن نیز به طرز بسیار زیبایی این صحنه­ها را به تصویر کشیده است. در تفسیر نور آمده است: ذکر دو مرتبه­ی کلمه وجد در داستان دختران حضرت شعیب7نشان از دو نگاه جداگانه دارد. در حالی که اگر مردان و زنان در کنار هم باشند، با یک نگاه قابل دیدن هستند.([25]) به نظر می­رسد فاصله را به گونه­ای مراعات کرده­اند که امکان دیدن آن­ها در نگاه اولیه ممکن نبوده است. 4. الگوی ایثار و زهد و اخلاص؛ ایثار در لغت به معنی برتری دادن و برگزیدن([26]) است. حضرت خدیجه3 یکی از نمونه­های تمام عیاری است که به شهادت تاریخ و قرآن همه­ی سرمایه و عمر خویش را تقدیم پیامبر اکرم9 نمود: ﴿ووجد عآئلاً فأغنی﴾([27]) درکتاب­های تفسیر اهل سنت([28]) و شیعه([29]) و روایات اهل بیت:([30]) تصریح شده که مراد از بی­نیاز ساختن پیامبر9، اعطای مال و بخشش حضرت خدیجه3 بود که همه را در طبق اخلاص گذاشت، و نه تنها مال خویش را بلکه در همه­ی جهات پیامبر اکرم9 را بر خود ترجیح داد و از هیچ کوششی دریغ نکرد. و با این عمل زهد خویش را به مرحله­ی کمال رساند، زیرا زهد به معنای بی­میلی و بی­رغبتی نسبت به چیزی([31]) است که توجه و گرایش به آن طبیعی باشد: ﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم...﴾ ([32]) ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانی نکنید.... حضرت امیرالمؤمنین7 در تعریف زهد و پارسایی می­فرماید: الزهد کلّه بین کلمتین من القرءان، قال الله سبحانه: ﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم ومن لم یأسَ علی الماضی ولم یفرح بالإتی، فقد أخذ الزّهد بطَرفَیه([33]) زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و بر آنچه از شما رسیده شادمان مباشید. کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و بر آینده شادمان نباشد، همه­ی جوانب را رعایت کرده است. از این روایت استفاده می­شود که اصل زهد جنبه روحی و قلبی داشته و به معنای عدم دلبستگی و اعتماد به نعمت­های دنیاست. با این روحیه شخص از خطر دنیاپرستی و هدف شمردن سود و ثروت در امان مانده و آن­گونه که شایسته است از نعمت­های الهی بهره می­برد و از نابود کردنشان می­گریزد. زهد هرگز به معنای نداشتن و متنعّم نبودن نیست، بلکه زاهد واقعی کسی است که نه تنها مظاهر زیبا و فریبنده­ی دنیا او را دلباخته­ی خود ننموده، بلکه توجه او از اهداف والای معنوی به لذات ناپایدار مادی متوجه نمی­شود. بر این اساس حضرت خدیجه3 در حقیقت ایثارگری زاهد بود. خواستگاران صاحب منصب نتوانستند این بانوی بزرگوار را تحت تأثیر قرار دهند،([34]) بلکه برخلاف انتظار مردم، ایشان ازدواج با جوانی را انتخاب فرمود که به فرمایش قرآن تهی­دست([35]) بود. از این گذشته تمام اموال خویش را در جهت اعتلای کلمه­ی توحید در اختیار همسر قرار داد و در حالی خدای خویش را ملاقات کرد که ثروتی نداشت. سرتاسر زندگی حضرت خدیجه3 به مردان و زنان در همیشه­ی تاریخ درس ایثار، فداکاری و پارسایی می­دهد. همچنین قرآن شریف به جمع دیگری از مؤمنان الهی اشاره می­فرماید: ﴿و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و أسیراً﴾([36]) اعضای کانون زهد و ایثار خالصانه­ی حضرت علی7 و حضرت زهرای مرضیه3 که به خاطر شیوه­ی عالی تربیتی آن­ها، فضه­ی خادمه نیز با انتخاب و اختیار خود به جمعشان پیوست تا برای شفای حسنین8 روزه بگیرند. آنان قرص نان را سه روز متوالی از سفره­ی افطار برداشته و در راه خدا به بندگان نیازمند عطا نمودند. علامه طباطبایی1 و دیگر مفسرین ضمیر علی حبّه را به طعام بر­گردانده و گفته­اند: منظور آن است که انسان به هنگام افطار اشتها و علاقه­ی زیاد به طعام پیدا می­کند. بر همین اساس قرآن در جای دیگر می­فرماید: ﴿لن تنالو البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون ...﴾ ([37])؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آن­چه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هرچه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست. و آن­گاه که پرده از سرّ این ایثار و بخشش برداشته می­شود؛ شکوه و عظمتش نمایان­تر می­گردد: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً ولاشکوراً﴾([38]) اطعام ما فقط و فقط برای رضایت و خشنودی خداوند است و از شما حتی کم­ترین پاداش و تشکر زبانی([39]) نمی­خواهیم. و این همان اخلاص محض است که پیامبر9 می­فرماید: إنّ لکلّ حق حقیقة، و مابلغ حقیقة إلاخلاص حتی لایحبّ أن یحمد علی شیء من عمل لله؛ برای هر حقّی، حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نمی­رسد، مگر این­که دوست نداشته باشد به خاطر عملی که برای خدا انجام داده، ستایش شود.([40]) از ایثار و فداکاری این الگوهای الهی چه پندی باید گرفت؟ آیا جز این است که اگر ما نیز بخشی از نعمت­های الهی را که در اختیار گرفته­ایم، با نیازمندان تقسیم کنیم، فقیری در جامعه باقی نخواهد ماند؟! 5 . الگوی حق پذیری؛ قرآن کریم در این زمینه ملکه­ی سبأ را معرفی می­نماید. برای روشن شدن این حقیقت چند نکته را باز می­گوییم: 1. ملکه­ی سبأ دارای قدرت، حکومت و عظمت خاص بود.([41]) 2. آفتاب را می­پرستید و به سادگی ممکن نبود که از سلطه­ی شیطان بیرون آید و دست از گمراهی خویش بردارد.([42]) 3. با این که از مشورت مشاوران بهره می­گرفت([43]) ولی رأی و نظریه­ی نهایی با خودش بود.([44]) زنی تیزهوش و با قدرت شناخت بالا([45]) بود. وقتی مشاوران اعلان آمادگی برای جنگ کردند،([46]) او بهترین تصمیم را گرفت([47])؛ و سلیمان را با ارسال هدایای گران­بها آزمود([48]) تا ثابت شود که او شاه است یا پیامبر الهی. زیرا پادشاهان به هدایای گران­بها علاقه­ی شدید داشته و نقطه­ی زبونی آن­ها همین جاست. و آن­گاه که پاسخ مقتدرانه­ی سلیمان را شنید: ﴿... أتمدّونن بمال فمآءَاتان الله خیرٌ ممّآ ءاتاکم بل أنتم بهدیّتکم تَفرحُون﴾([49])؛ ... آیا مرا به مالی کمک می­دهید؟ آن­چه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آن­چه به شما داده است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می­نمایید.؛ به گونه­ای قابل توجه و منطقی پرده­های کفر را کنار زد و به فطرتش باز ­گشت و با وجود شخصیت و موقعیت خاصی که داشت ایمان و هدایت را ارزنده­تر از ظواهر مادّی و طبیعی شمرد و دور از هرگونه غرور لب به اعترافی زیبا ­گشود: ﴿ربّ انّی ظلمت نفسی﴾([50]) و با دیدن یکی از مظاهر مادّی،([51]) به مظهراتمّ زیبایی یعنی کمال و جمال الهی پی ­برد و نه تنها تمنّای این ظواهر را برای خویش نکرد، بلکه به درون و باطن خویش ­نگریست و حقارت و عجز خویش را دریافت و به عظمت و قدرت الهی پی ­برد.([52]) و تسلیم فرمان و دعوت حضرت سلیمان7 شد: ﴿...أسلمت مع سلیمان لله ربّ العالمین﴾([53]) قرآن اقرار و تسلیم بلقیس را به تصویر ­کشیده است و حق­طلبان را دعوت فرموده که همانند ملکه سبأ دعوت حق را لبیک گفته و بدون چون و چرا تسلیم شوند. 6 . الگودهی در امر به معروف و نهی از منکر؛ وجود مبارک آسیه3 در جهات گوناگون به عنوان یک الگوی کامل معرفی شده است. شیوه­ی زیبایی که او برای نهی فرعون از انجام منکر استفاده کرد، بسیار قابل توجه است. وقتی فرعون تصمیم به قتل موسی7 گرفت، او از علاقه­ی فرعون به فرزند پسر برای خود([54]) استفاده کرد و با زبان نرم و لیّن فرمود: ﴿... قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أونتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾([55]) و بدین سان با قدرت و شهامت جلوی منکر عظیم را گرفت و پس از آن نیز در طول زندگی مراقب جان پیامبر خدا شد. تا بدین جا الگودهی در حوزه­ی اخلاق، فرهنگ و اعتقادات را پی گرفتیم. در نوشتار بعدی به الگودهی زن در حوزه­ی مسایل اجتماعی، اقتصادی، عبادی و سیاسی می­پردازیم و در پایان ویژگی­های الگودهی حضرت زهرا3 را به عنوان الگوی تمام و کامل بیان خواهیم کرد. پی­نوشت: [1]. ر.ک؛ آیةالله جوادی آملی، زن در آینه­ی جلال و جمال، ص 64 . [2]. التحریم ﴿66﴾ : 11 و 12. [3]. الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و تحریم ﴿66﴾ : 11. [4]. الأنعام ﴿6﴾ : 90 و هود ﴿11﴾ 120. [5] . یوسف ﴿12﴾ : 111 و النساء ﴿4﴾ : 26. [6] . الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و التحریم ﴿66﴾ : 11. [7]. المائده ﴿5﴾ : 55 . [8] . المؤمنون ﴿23﴾ : 1 و 2. [9]. التحریم ﴿66﴾ : 11. [10]. سیوطی، الدرالمنثور، ج 6 ، ص 246 ؛ و ر.ک؛ العروس الحویزی، نورالثقلین، ج 5 ، ص 377. [11]. ر.ک؛ محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 19، ص 399 ـ 397 و تفسیر نمونه، ج 24، ص 304 ـ 302. [12]. القصص ﴿28﴾ : 9. [13]. القصص ﴿28﴾ : 7. [14]. همان. [15]. الآنعام ﴿6﴾ : 17. [16]. القصص ﴿28﴾ : 9. [17] . تفسیر المیزان، ذیل آیه. [18]. راغب اصفهانی، مفردات، ماده­ی فأد . [19]. القصص ﴿28﴾ : 9. [20]. التحریم ﴿66﴾ : 12. [21]. طبری، مجمع البیان، ج 9، ص 405. [22]. القصص ﴿28﴾ : 23. [23]. تفسیر المیزان، ج 16، ص 24 ـ 21. [24] . مریم ﴿19﴾ : 18. [25] . محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 36. [26]. راغب اصفهانی، مفردات، ماده­ی اثر و فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج 3، همین ماده. [27]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 . [28]. زمخشری، الکشاف، ج 4، ص 68 و تفسیر مراغی، ج 10، ص 168. [29]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 105 و مجمع البیان، ج 10، ص 646 . [30] . بحارالانوار، ج 16، ص 138. [31] . مجمع البحرین و ابن منظور، لسان العرب، ماده­­ی زهد. [32] . الحدید ﴿57﴾ : 23. [33]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 439. [34]. جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 77 ـ 75 و حسین عمادزاده، فاطمه زهرا3، ص 26. [35]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 . [36]. الإنسان ﴿76﴾ : 8 . [37] . آل عمران ﴿3﴾ : 92. [38]. الإنسان ﴿76﴾ : 9. [39]. جزاء به معنای آن است که عمل کسی را به چیزی معادل آن عوض دهی و این جزاء هم شامل جزاء عملی می­شود و هم جزاء زبانی لکن در این­جا به قرینه­ی این­که شکور آمده، مراد: پاداش عملی است و شکور به معنی یادآوری نعمت در زبان و قلب و عمل است و در این آیه به قرینه­ی این­که در مقابل جزاء قرار گرفته تنها ثنای جمیل زبانی است. ر.ک؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 216 و 217. [40]. محمد محمدی ری­شهری، میزان الحکمة، ج 3، ص 63 . [41]. النمل ﴿27﴾ : 23. [42]. النمل ﴿27﴾ :24. [43]. النمل ﴿27﴾ : 32. [44]. النمل ﴿27﴾ : 33. [45] . النمل ﴿27﴾ : 29. [46] . النمل ﴿27﴾ : 33. [47]. النمل ﴿27﴾ : 34. [48] . النمل ﴿27﴾ : 35. [49] . النمل ﴿27﴾ : 36. [50] . النمل ﴿27﴾ : 44. [51] . منظور قصر زیبایی از بلور صاف است. [52] . منیر گرجی، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیا، ص 23. [53] . النمل ﴿27﴾ : 44. [54] . مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی0 و ... معتقدند: آنان فرزند پسر نداشتند؛ تفسیر المیزان، ج 16، ص 9 و مجمع البیان، ج 7 و 8 ، ص 313 و تفسیر نمونه، ج 16 ، ص 29. [55] . القصص ﴿28﴾ : 9.  
پدیدآورنده: سکینه آفرند منبع : حوزه
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن وجود داشته باشد هرگز رهایتان نخواهند کرد، آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت.